زندگی نامه
شهيد تيمور شريفي در سال 1347 در روستاي خان احمد در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود او با توجه به استعداد فوق العاده اي كه داشت دوره پنج ساله ابتدايي را در چهارسال گذراند و تحصيلات راهنمايي را در باشت و دور از خانواده با تمام مشكلات به پايان رسانيد با اوج گيري انقلاب در راهپيمايي ها شركت جست و دبيرستان را به علت شروع جنگ ناتمام گذاشت و روانه جبهه شد و بعد از آنكه چهار بار براي مدت طولاني به جبهه رفت بار ديگر به تحصيل پرداخت و ديپلم خود را گرفت و با شركت در كنكور سراسري در رشته ادبيات پذيرفته شد اما از آنجايي كه حال و هواي جبهه آرامش نمي گذاشت اين بار به فاو اعزام و در عمليات والفجر 8 در سال 1364 مفقود گرديد . او داراي اخلاق نيكو و پسنديده بود. سرانجام در سال 65 پيكر مطهرش در منطقه توسط گروه تفحص پيدا و در گلزار شهداي شهرستان گچساران به خاك سپرده شد.
خصوصیات اخلاقی:
... همیشه چهره ای خندان داشت و از خنده زیاد پرهیز می کرد فقط تبسم به لب می داشت و اگر در جمعی می نشست و چند کلمه ای صحبت به میان می آورد چونکه می ترسید شاید در بین حرفهایش سخنی بر خلاف رضای خدا زده باشد، یک صلوات می فرستاد و بیش از چند مرتبه «استعفرالله ربی اتوب و علیه» به زبان می آورد و حتی در موقع آشامیدن آب، خوردن غذا و حتی پوشیدن لباس و کفش خود سر آغاز همه آنها را با نام خداوند شروع می کرد و از گرفتن دوست ناباب پرهیز جدی داشت. شب ها که همه خانواده به خواب می رفتند به آرامی بلند می شد وضو می گرفت و نماز مستحبی شب را به جا می آورد.
یکی از خاطره های جاوید آن دانشجوی مفقود که برای ما به یادگار مانده است، این بود که در یکی از شب ها هنگامی که نماز مستحبی شب را آغاز نموده بود، در پایان نماز آن قدر به دعا و نیایش با پروردگار خویش پرداخته بود و از او طلب مغفرت و آمرزش کرده بود که با گریه و زاری زیاد در حالی که پیشانیش بر روی مهر و سجاده نماز بود دیگر مد هوش شده بود. تا اینکه یکی از همسایه ها با شنیدن گریه و زاری مادرش را صدا زده و مادر بلند شده و گفت فرزندم چرا گریه می کنی و در حالی که او اشک از چشمانش جاری می بود گفت چکار دارید سؤال می کنید! من با محبوب خود مشغول راز و نیاز بودم.
او هم چنین در همه شب های جمعه پای رادیو می نشست و دعای کمیل را گوش می داد. ناگفته نماند چونکه او راه و شیوۀ پیمبرش حضرت محمد (ص) را دنبال می کرد در سلام کردن نسبت به دیگران تعجیل می نمود بالاخره دانشجوی مفقود هم چهار سال متوسطه دبیرستان را با اخذ دیپلم در سال 64-63 با کوشش فراوان به اتمام رسانیده و در همان سال در آزمون ورودی گزینش دانشجو به مراکز تربیت معلم حرکت نمود و این مرتبه هم به لطف و عنایت الهی در رشته ادبیات قبول شد و در مهرماه 1364 عازم مرکز تربیت معلم بوشهر شد و بیش از 3 ماهی در آنجا مشغول تحصیل بود. اما چنانکه گفته شد او آنچنان، در مکتب امام (علیه السلام) تربیت یافته بود که بار دیگر مسئله بیکار با کفار و جهاد در راه خدا را اهم مسائل دانست و بنابراین با کاروان یکم از کاروان های کربلا همراه با سپاه بوشهر در تاریخ 64/9/18 عازم میادین نبرد حق علیه باطل گردید و در عملیات والفجر هشت بالاخره 2 روز بیشتر از مأموریتش باقی مانده بود که در تاریخ 64/11/29 در دریاچه نمک، مأموریتی دیگر از طرف خداوند به او محول شده که با آغوش گرفتن چنین مأموریتی را که او خواهانش بود پذیرفت یا برای همیشه از نظرها پنهان شده جمله مفقودین طریق الله لقب گرفت.
از دیگر خاطرات جاوید این دانشجوی مفقودالاثر این است که او نامه ای خطاب به پدر و مادرش چنین گفته بود: پدر و مادر عزیزم به خاطر و محبتی که به اسلام و اباعبدالله الحسین دارم، وقتی گهروانهای کربلا از سراسر کشور به جبهه حق علیه باطل اعزام شدند . طاقت ایستادن را نداشتم، و به آرزوی اینکه در آزادی کربلا و رحم امام حسین (ع) شرکت کنم و به یاری خدا جز و آنها باشم که جان بر کف به زیارت حرم مقدس سالار شهیدان حسین بین علی مشرف می شوند. اکنون که عشق و محبت به حسین بن علی (ع) رزمندگان را به قربانگاه عشق و کربلای ایران کشانده است از شما می خواهم که قلبتان را به
در یکی دیگر از نامه هایش چون او علاقه زیادی به امام خمینی داشت چنین گفته بود « امیدوارن از درگاه خداوند منان که روز به روز بر معرفت حضرت امام خمینی افزون گردد و از شما (پدر و مادر) می خواهم که در یاری دین خدا و حمایت از نائب امام زمان روح خدا خمینی بزرگ از هرگونه کمکی دریغ نورزید. زیرا همچنانکه خودتان می دانید اکنون اسلام خالص محمدی که در زیر سایه آن سعادت و خوشبختی جاوید و همیشگی نصیب می گردد زنده و ظاهر شده و اکنون پس از هزار و اندی سال خداوند شخصی را راهبر و هادی ما کرده است که از تمام جهات صلاحیت و شایستگی جانشین دوازده امام (ع) را دارا است و در حقیقت همان ولی فقیهی است که به فرمایش امام هشتم شیعیان شایستگی ولایت و رهبری مسلمین را دارد و این رهبر بی نظیر یعنی حضرت امام خمینی وارث پیغمبر (ص) و امامان (ع) است و بدون هیچ شک و شبه ای همان اوالامری است که طاعت و پیروی از او در قرآن مجید پس از اطاعت خدا و رسولش واجب کرده است.
أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ. حال که به برکت رهبری این امام بحث و دلسوز از شر رژیم کافر و یزید کیش مدت 5 سال است رها و آزاد شده ایم و به برکت وجود مبارکشان آن همه فحشا و مفاسد و منکرات در جامعه مان بر طرف گردیده و ناموس و شرف و آبرویمان به ما برگردانیده است و میخواهیم بدون تکیه به هیچ جا
و از ترس اینکه نکند هیبت و شکوت دروغیشان کم گردد. برای براندازی نظام اسلامی ایران به انواع روش ها و در آخر جنگ رژیم بعث دست زدند تا باز گردانند ما را به همان وضع سابق ، یعنی همان بی دینی و وابستگی، لذا به فرمایش امام اکنون اسلام در مقابل تمام کفر ایستاده است و دفاع از اسلام بر هر مسلمان واجب است.
دانشجوی مفقودالاثر می گفت فقط با اعتماد بر خداوند قادر و یاد او که آرام بخش قلوب است «اَلا بذکرِاللهِ تَطمَئنُ القُلوب» می توان بر مشکلات و مصائب زندگی فایق آمده و با عنایت خالصانه مبدأ هستی (خدا) و عمل به احکام و مقررات عزت بخش اسلام و مزین شدن به تقوای الهی و اخلاص حفۀ اسلامی است که می توان جزو آبرومندان پیشگاه ایزد متعادل بشمار آئیم.
ولی افسوس که هجرش چشمان مادر نازنین را نابینا و پدرش را خمین کرد تمام فامیل ها و دوستان را در ماتم و عزا قرار داد. خداوند به حق محمد و آل محمد و خون شهیدان بی گناه کربلای حسین و کربلای کنونی ایران روحش را در هر حالی است شاد بگرداند.
آری این جنین است شیوه زندگی و این چنین است مردانگی چنین مردان خدائی و عمل نمودن به مقدمات الهی.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه