بسم الله الرحمن الرحيم
در روز اول فروردين سال 1339 متولد شد. تحصيلات ابتدائي را در مسجد سليمان گذراند. نبوغ سرشار باعث گرديد كه در كلاس سوم و چهارم را در يكسال سپري كرد. و سالهاي دبيرستان را در مدرسه دكتر شريعتي گچساران به پايان رساند و بعد بعنوان سپاهي دانش و شهرك فريدون اصفهان به خدمت مشغول گرديد. سپس بعنوان معلم دروه كامل ابتدائي در مدرسه چهار بيشه گچساران به تدريس مشغول شد. ضمن تدريس در كنكور سراسري شركت كرد و در رشته بيمه هاي اجتماعي در مدرسه مالي دانشگاهي تهران قبول شد و همان جا بعنوان معلم كلاس سوم و پنجم استخدام گرديد در سال 58 ازدواج كرد كه با مراسمي ساده برگزار شد و ثمره اين ازدواج و فرزند پسر و دختر است. ايشان در دوران كودكي به مسائل ديني و مذهبي علاقه داشتند و همواره در جهت انجام دادن آنها ميكوشيدند و معتقد بودند كه انسان علاوه بر درون سازي و آگاهي يافتن و تحول فكري به رهبري انسانها چون خود كه از نظر جسمي همگام با او هستند ميباشند و مرارت هاي فكري با يك چرخش غلط و يك دخالت نابجا سير نزولي را طي خواهد كرد. كه مساوي و با فنا و مرگ اوست و هميشه يادآور سند بود كه ما بايد در جهتي گام برداريم و عمل كنيم و متوجه باشيم كه جهت عمل ماهست و ارزش هاي اجتماعي و انساني ما را طاهر مي كند به عمل واكنش ما پس بايد هجرتي از درون كرد و انسان از ديدگاه از كسي است كه آگاه باشد و درك كند و بعد خلاقيت ايجاد كند و ضمن خود سازي آگاهي لازم را بدست آورد و در پي آگاهي درك و شعور او بيدار شده و حس كند و در پي او خلاقيت را پيشه كند. كه اين انسان خدا گونه با امت است. انساني كه آگاهي ميدهد و درك دارد و خلق ميكند. گاهي در سنگر مدرسه و گاهي در سنگر جبهه و آن چنان عشقي به امام داشت كه ظريف ترين كارهاي او را در نظر داشت و هميشه سعي ميكرد زندگي امام را الگوي زندگي خود قرار دهد. نماز شب را با شعور به پا مي داشت و امامت نمازهاي جماعت به عهده وي محول شد در برخورد با ضد انقلاب و گروهك هاي از رفتاري منطقي برخوردار بود تا آنجا كه مي توانست به ارشاد آنها مي پرداخت. شهید جليل پور در سال 60 به مدت 4 ماه داوطلبانه در جبهه غرب در شهر مهاباد تابستان سوزان در نبرد حق عليه باطل شركت داشت و به علت شروع كلاس ها و تعهدي كه نسبت به تدريس در خود احساس ميكرد به تهران برگشت و در سال 1361 بلافاصله پس از اتمام سال تحصيلي از طريق سپاه تهران به جبهه سومار اعزام شد و اين بار قبل از رفتن به جبهه آن چنان حالي داشت كه هر كس آثار شهادت را در چهره اش ميدهد. مدت 2ماه در جبهه بود كه در نبرد ايمان عليه كفر به داوطلب ها براي خلق كردن مين احتياج پيدا شد كه شهيد جليل پور به همراه همرزمش يوسف مهدي كيان كه هم اكنون شهيد مي باشد و سه برادر ديگر كه پشتيبان از اين عمليات شدند و در حين خنثي كردن به مين تله برخوردند و منفجر شد شهيد جليل پور و برادر مهدي كيان بر اثر اين انفجار به عروج انسانيت تجسم غيبي بخشيدند و با زندگي سراپا شور و حماسه و ايمان خويش جان تازه در كالبد فرسوده اصرافيان و جامعه شان دميدند و درس آزادگي و وارستگي از بند هواهاي نفساني را به شاگردانش آموخت و خود به نداي آواي حسين (ع) (هل من ناصر ينصرني) لبيك گفت و در يازدهمين سپيده دم سوزان ماه مبارك رمضان مصادف با 12 تيرماه 61 در حاليكه روزه بود شربت شهادت نوشيد و به لقاءالله يوست و جان در راه معبود دين خويش نهاده يادشان گرامي و راهش پر رهرو باد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار از عمر بكاه و بر عمر او بيفزاي
به اميد انقلاب مهدي موعود (عج) و حاكميت مستضعفان جهان بر روي زمين.
آمين