شهيد مهدي پيشوا در سال 1342 در روستاي اسلام آباد دار شاهي در خانواده مذهبي و مسلمان و مستضعفي چشم به دنيا گشود. وي بعد دوران طفوليت مشغول به تحصيل شد و دوران ابتدايي را در روستاي دارشاهي سپري كرد و از همان اوايل كودكي با امراض مختلف گريبانگير بود و با درد و رنج ناشي از آن زندگي را آغاز كرد و رشد نمود زندگيش توام با ناملايمات و فراز و نشيب هاي فراوان اجتماعي همراه بود. وي در دوران كودكي مسائل ديني خود را آموخت و بطور متوسط واجبات خود را انجام مي داد. وي بعد از گذراندن مرحله ابتدائي دوران راهنمائي را در شهرك سي سخت با مشكلات فراوان خانوادگي كه داشت و علاقه شديدي كه به درس خواندن داشت مشكلات را در خود جاي داد و از خود كشيد و به علت فقر مادي خود و خانواده در بين تحصيلات اكثراَ تعطيلات را صرف كارگري مي نمود تا اينكه هر چه ناچيز باشد ولي در آمدي بدست آورد كه بتواند با آن امور زندگيش مخارج كند تا بتواند تحصيلات خود را ادامه دهد. وي با همين حال در بين دانش آموزان چهره اي الگو و نمونه داشت و همه ساله شاگرد ممتاز كلاس و مدارس مي شد. ايشان با ايمان قوي و خالص كه به اصول و يگانگي خداوند داشت در همان دوران دانش آموزي متدين ترين و معتقد ترين شخص به اسلام و دستورات اسلام بود و او در حين به پايان رساندن مراحل تحصيلي راهنمائيش بود كه مسائل انقلاب شروع شد و تظاهرات و راهپيمائي ها در كشور شروع شد. مهدي از همان ابتدا مسائل انقلاب اسلامي در ايران شروع به فعاليت نمود و شب و روز نداشت و در همين مواقع مرحله تحصيلي دبيرستان وي شروع شد و با توجه به مشكلاتي كه داشت و ترك تحصيل برايش ممكن نبود از شهرك سي سخت انتقالي گرفت و به شهرستان ياسوج آمد و در دبيرستان خدمات در رشته حسابداري ادامه داد و در آنجا وي را در خوابگاه شبانه روزي جاي دادند و شب را در خوابگاه و روز رابه مدرسه مي رفت و در همين حين جنگ تحميلي شروع شد و مهدي از لحاظ قد و جثه اي كوچك داشت چندين بار مراجعه مي نمود كه وي را اعزام كنند تا بتواند در جبهه هاي حق عليه باطل شركت كند و بر عليه دشمنان بجنگد ولي موفق نميشد و از وي جلو گيري مي كردند. در پشت جبهه ماند و در سنگر مدرسه فعاليت را شروع نمود و صبح ها را در سنگر مدرسه و بعد از ظهر و اكثر شب ها را در جهاد دانش آموزي و مدتي را در توزيع روزنامه هاي جمهوري اسلامي مشغول فعاليت بود و در همان حال در پايان اتمام سال اول دبيرستان بود. در سال 1360 كه اخبار به شهادت رسيدن برادر بزرگش جهرم پيشوا را كه در مقابله با مزدوران بعثي عراق به درجه رفيع شهادت رسيده بود داده شد. مهدي فعاليت را قاطع تر شبانه روزي نمود و تعطيلات تابستاني را در جهاد سازندگي جهت كمك به مردم مستضعف در روستاها و فعاليت در راه انقلاب پرداخت و طولي نكشيد بيان مي نمود كه من طاقت بيشتر صبر كردن را ندارم و بايد راه افتخار آميز شهدا را همان راهي كه برادرم انتخاب نمود ادامه دهم. با توجه به ارتباط زيادي كه با ارگان هاي دولتي داشت و در خواست برادران همكار به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ياسوج در آمد و لباس رزم پاسداران را پوشيد و خدمت مقدس پاسداري از انقلاب اسلامي را شروع كرد. پس از مبارزات هم در داخل و هم در جبهه هاي حق عليه كفر در عمليات هاي فكه و فتح خرمشهر شركت نمود و مجدداَ بعد از يك سال و نيم از شهادت برادر بزرگش مي گذشت كه برادر ديگرش از وي بزرگتر بود بر اثر ناراحتي هائي كه داشت سكته كرد و به رحمت الهي پيوست و با اين همه مشكلات خانوادگي زندگي كردن براي ايشان زياد زجر آور و غم انگيز بود ولي با اين حال باز ادامه داد و خالصانه و صالحانه خدمت نمود. مهدي هميشه با چهره اي منور و خندان مشاهده مي شد و در همه كارها چه در سپاه و چه در بيرون الگو و نمونه بود و همه از اخلاق وي درس مي آموختند و فردي فعال و زحمتكش معتقد و متدين به جمهوري اسلامي و ولايت فقيه بود و در سپاه هيچوقت حاضر نمي شد كه مسئوليتي بپذيرد فقط چند وقتي با فشار و اصرار مسئولين سپاه مدتي مسئول دفتر نمايندگي حضرت امام در سپاه ناحيه را به عهده گرفت و مدتي بعد بر حسب احتياج به معاونت حفاظت سپاه ناحيه برگزيده شد و همينطور چون دل به دنيا نداشت و اين دنيا براي او ناچيز بود مدتي بعد مسئوليت ندامتگاه سپاه ناحيه را به عهده گرفت و همينطور هر كاري را كه به عهده مي گرفت فوري خود را از آن رها مي كرد. چون علاقه خيلي شديدي كه به تحصيلات داشت خصوصاَ درس هاي عقيدتي مدت شش ماه را جهت گذراندن درس هاي آموزش عقيدتي سياسي سپاه به شيراز اعزام شد و دوره مربيگري آموزش عقيدتي سياسي را زير نظر استادان مشهوري همچون استاد حائري و استاد باقري و استادهاي ديگر گذراند و بر حسب نياز و ديدي كه وي داشت ايشان را مسئول دفتر سياسي عقيدتي منطقه چهار نوح منسوب كردند و بعد از چند ماهي باز بنا به احتياج سپاه به ناحيه انتقال شد و در آنجا معاونت آموزش عقيدتي سياسي به وي واگذار شد و خدمت را خالصانه و عارفانه ادامه داد و در حالي كه معاونت آموزش عقيدتي سياسي سپاه بود چندين كتاب از كتاب هاي طلبگي را به پايان رسانيده بود. هميشه غرق در مطالعه بود و در تمام امور كار و زندگي پاسداري راستگو پاكدامن، با شجاعت با رشادت، با عبادت، با ايثار، متين و با چهره شاداب و منور بود و هميشه فردي دلسوز و زحمتكش انقلاب بود و چهره اش در بين پاسداران نمايان بود و در سيماي او شور و شوق فراواني ديده مي شد و با رفتار و اخلاق و كردار اسلامي و تواضع و فروتن بود. مهدي معلمي بود براي پاسداران و واقعاَ معلمي بود جهت تلاوت قرآن و تدريس قرآن و آموزش اخلاق و اسوه تقوا بود و ميشود گفت وي قاري قرآن بود. باز ما كه ادامه دهنده را انبياء و اولياء هستيم مي بينيم كه پيامبر اكرم (ص)مي فرمايد: آفضَلُ الجَهاد اَن يُجاهد رَجُل نَفس وَ هَواء. بهترين جهاد آن است كه انسان با نفس و هوس خود مبارزه كند. جداَ مهدي بر هوا و هوس خود و دنيا غالب بود. اگرچه بخواهيم در مورد زندگينامه مهدي توضيح دهيم صفحات زيادي و وقت زيادي نياز است فقط همين اندازه كافي است و همچنان كه چهره مهدي براي همه آشنا بود ولي باز هم گمنام بود و براي اكثر دوستان و پاسداران و حتي براي خانواده شناخته نشده بود و كمتر كسي باور مي كرد كه مهدي شهيد شود. البته ذكر شده است كه چهره او هميشه خندان و منور بود و نور شهادت هميشه در چهره او مي درخشيد باز هم قابل بحث و باور نكردني بود. مهدي پس از گذراندن يك عمر در خدمت اسلام و مسلمين و گذراندن مبارزات و زحمات زياد در بطن انقلاب اسلامي چه در داخل جبهه ها و چه در پشت جبهه هاي جنگ بود. مهدي بعد از 5 سال خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ناحيه استان كهگيلويه و بويراحمد باز قبول نكرد كه بماند و بعد از گذراندن مدت زيادي كه تصميم شركت در جبهه ها را داشت ولي مسئولين سپاه با وي موافقت نمي كردند بعد از مدت زيادي كه مراجعه هاي مكرري با مسئولين سپاه داشت با وي موافقت كردند و ايشان بسوي جبهه هاي حق شتافت و مدت خيلي كمي كه از مأموريت وي گذشته بود پس از نبردهاي بي وقفه عليرغم رشادت ها و شهامت ها و شهادت ها از فرزندان پيروان و ياوران حسين (ع) در تاريخ 65/4/20 در عمليات كربلاي يك در خاك هاي به خون سبز شده مهران به فيض شهادت نائل گرديد. يادش گرامي و روحش شاد باد.
اميدواريم از خداوند بزرگ كه همه ما بتوانيم در راه اهداف پر بركت جمهوري اسلامي و در ادامه دهندگي راه شهداي جليل القدر و شاهدان هميشه زنده و ناظران اعمال موفق كه مظفر و منصور گرديده اند باشيم، زيرا همان طور آنهايي كه ناصر بودند منصور گشتند و عاشق بودند و معشوق گشتند و ما هم بايد از يان مكتب سرخ حسين الهام گرفته و براي تداوم انقلاب اسلامي تا بذل و جان دريغ نورزيم.
والســـــــلام عليكــــم و رحمــــته الله و بــركاتــــه
خدايــا خدايـــا تا انقـــلاب مهدي خــميني را نگهــدار