شهید غلام شاه قائد در بیست و سوم شهریور سال ۱۳۴۷ در روستای سرکوه از توابع شهرستان دشتستان در خانواده ای مومن و متعهد دیده به جهان گشود و همین عامل سبب شد که شهید از همان کودکی با نماز و روزه و قرآن و دیگر احکام اسلامی آشنا شود و با عمل به آن ها هر چه بیش تر خود را به معبود خویش نزدیک تر سازد و با همین تقرب بود که خدا را به خوبی شناخت و عاشق لقاءالله شد و سرانجام به سوی او شتافت.
شهید بزرگوار در سن شش سالگی به بستان رفت و دوران ابتدایی را با موفقیت به پایان رسانید. در این زمان که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود با دیدی کامل نسبت به اسلام و انقلاب هر چه بیش تر خود را مهیا نمود.
شهید به علت مهاجرت خانواده اش به شهرستان برازجان دوران ابتدایی و دبیرستان را به ترتیب در مدرسه شهید مدرس و دبیرستان شهید آیت الله طالقانی با موفقیت تمام به پایان رسانید. در طول این مدت که دوران حساسی در تاریخ کشور ما محسوب می شد، شهید خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب در خط مقدم جبهه و پشت جبهه نمودند. یکی از اعضای فعال و صادق در انجمن اسلامی دبیرستان، پایگاه مقاومت کربلا به شمار می رفت و همواره با عشق و علاقه زیاد در نمازهای جمعه و جماعات حضور فعال داشت.
شهید دارای اخلاق و رفتاری کاملاً اسلامی بود و نسبت به همه ی کوچک و بزرگ و پیرو جوان مهربان بود. دلش به حال انقلاب می سوخت تا آن جا که با کوچک ترین مخالفت با اسلام سخت آزرده می شد و روحش را رنج می داد. زندگی او آمیخته به نور ایمان بود.
شهید بزرگوار در سال ۶۵-۶۶ موفق به اخذ دیپلم گردید و بلافاصله با شرکت در کنکور سراسری دانشگاه ها و موسسات عالی کشور در سال ۶۶-۶۷ موفق به قبولی گردید و جهت ادامه تحصیل در رشته ی مدیریت دولتی به دانشگاه شیراز عزیمت کرد. شهید بزرگوار در طول جنگ تحمیلی مدت ۶ بار در جبهه های غرب و جنوب کشورمان حضور یافت و مسئولیت های متعددی را متقبل شده بود. به دلیل علاقه زیادی که به پاکسازی میادین مین دشمن جهت باز شدن محور عملیاتی پیش روی رزمندگان اسلام را داشت کار خود را در واحد تخریب ناو تیپ امیرالمومنین(ع) دنبال کرد.
شهید برای چندمین بار جهت یاری رساندن رزمندگان اسلام بلافاصله چند روز پس از پایان ترم دوم دانشگاه در تاریخ ۶۷/۲/۲ به منطقه عملیاتی شلمچه اعزام و پس از سه روز خدمت در این منطقه در تاریخ ۶۷/۲/۵ ساعت ۱۰/۳۰ صبح هنگام پاکسازی میدان مین بدن پاک و مطهرش آماج انفجار مین قرار گرفت و در همان لحظه ندای حق را لبیک گفت و به دیدار مولا و سرور خویش حضرت حسین بن علی علیه السلام شتافت و به آرزوی دیرینه اش رسید.