شهید مجید صلواتیان به سال ۱۳۴۴ در خانواده مذهبی چشم به جهان گشود در دوران کودکی با شرکت در جلسات مذهبی قرائت قرآن، لوح ضمیرش مانوس با آیات الهی گردید، همان آیاتی که چراغ راه وی در سراسر عمر کوتاه ولی پر بارش بود و چون بر این عقیده بود که شالوده شخصیت انسان ها در کودکی شکل میگیرد بر روی بچه های انقلاب سرمایهگذاری میکرد.
دلیل این مدعا تلاش بی وقفه و خالصانه مجید در بسیج دانش آموزی همدان و شرکت وی در اردوهای تابستانی که بعضا مسئول آن ها بود و نیز ارتباط نزدیک او با برنامه های کودکان در رادیو رشت بود و در همین برنامه ها بود که بچه ها را که دوستان کوچک خود می دانست با خالق هستی آشنا میکرد و هم او بود که بچهها پروانه وار به دور او حلقه می زدند و او را به خود نزدیک میافتند.
مجید صلواتیان در سال ۱۳۶۲ بعد از شرکت در کنکور در رشته عمران دانشگاه گیلان قبول گردید و علیرغم میل باطنی خویش که بودن در بسیج دانش آموزی را دوست می داشت تنها با این انگیزه که بتواند در سنگر علم و دانش در خدمت جامعه قرار گیرد وارد دانشگاه شد.
وارستگی او باعث ارتباط هرچه سریع تر با برادران انجمن اسلامی دانشگاه شد و عضو فعال شورای انجمن اسلامی گردید و در همین ایام که حدود یک سال و نیم بود با بخش کودک رادیو رشت همکاری داشت و نیز به همکاری گسترده با نهادهای انقلابی گیلان از جمله جهاد دانشگاهی پرداخت و بعد از مدت مذکور به دانشگاه شیراز منتقل گردید تا با همکاری برادر خویش در آن دانشگاه به ادامه تحصیل و فعالیت های اجتماعی بپردازد. در عین حال در نامه هایش پیگیری اوضاع دانشگاه گیلان بود و خود را جدای از آن ها نمی دانست. در قسمتی از یکی از نامه هایش خطاب به یکی از دوستانش می نویسد:
نکته دیگر که ذکر آن را لازم میدانم این است که ذکر نعمت اسلام در بین خود و عدم تفرق را هموار نمایید.
بعد از انتقال به دانشگاه شیراز در کنار درس توجه خاص به اوضاع اجتماع و معضلات آن داشت در نامه هایی خطاب به امام جمعه شیراز و مسئولین دیگر پیشنهاداتی در این خصوص دارد که از جمله آن ها چگونگی برخورد با معتادین و بازپروری روانی آن ها در کنار درمان جسمی آن ها و نحوه بکارگیری آن ها در محل های مناسب همراه با توجه به وضعیت معیشتی خانواده آن ها می باشد.
چند ماه قبل از شهادت خویش در یکی از مناطق همدان به کمک پسرخاله خویش اقدام به باز کردن مغازه میوه فروشی نموده بود که میوه ها را ارزانتر از جاهای دیگر به مردم می فروخت و برای بعضی محرومین پولی در قبال میوه دریافت نمیکرد.
در ایام فراغت تابستان مدت کوتاهی در شهرداری همدان به خدمت مشغول بود و محرومین جامعه برای حل مشکلات و معضلات خویش به او رجوع می کردند.
بعد از شرکت در عملیات صاحب الزمان در فروردین سال 65 در منطقه فاو و انجام عملیات امدادگری در آن جا که با روحیات وی سازگاری داشت سرانجام برای آخرین بار در ۱۲ شهریور در آستانه ماه محرم به جزیره مجنون اعزام گردید و در طی یک حماسه به یاد ماندنی بعد از نجات بعضی مجروحین در روز ۲0 شهریور ۶۵ در هفتم ماه محرم به شرف شهادت نائل گردید و بدن مطهرش در نیزارهای مجنون به عنوان سندی دیگر بر مظلومیت همیشگی شیعیان علی (ع) بر جای ماند. پیکر ایشان در تاریخ 13/ 7/ 76 تفحص گردید.