او در سال 1344 دیده به جهان گشود. در تنگنای دنیای دون صلابت و پای مردی آموخت. وی به هنگامه درس برترین بود و در رزم جنگ آورترین.
شهید خدری در عین سادگی ظاهر دنیایی از معرفت و عشق را در خود خلاصه کرده بود. آن چه در وصیت نامه اش می آید شاید آوایی از غوغای درونش بود که به نوک قلم سپرد و در اصل فروغی از دنیای نوریست که عشق به محبوبیت در او ایجاد کرده بود و شرح اخلاق و روحیات وی در این مختصر نمی گنجد. شهید که هیئت حلم و صبر بر بالای بلندش وجودش را جلوه ای جاوید می بخشید به هنگامه ای که همراه برادرش (شهید محمدصادق خدری) در عملیات کربلای 4 به عنوان غواص حضور یافته بود همچنان که خود از خالق خواسته بود بی غسل و کفن در در مظلومیت مقتدا به مولایش حیات فانی را برای همیشه بدرود گفت و پس از ده سال جسد پاک و مطهرش به آغوش خانواده اش بازگشت.
-در حین درس خواندن در سه ماهه تابستان کار می کردند و از اول راهنمایی روی سرامیک را نقاشی می کردند و از نمونه های دستی آن ها در منزل موجود می باشد که ذوق و هنر ایشان در قالب گل هایی زیبا بروی گل هایی بی ارزش اثر زیبایی آفریده است. کارهای دستی ایشان مورد پسند اساتید دینی و هنر بود.
دیپلم رانندگی و فنی و حرفه ای ساختمان داشتند.
-در داروسازی شهید چمران اهواز، دامپزشکی ارومیه و قاضی قم قبول شدند که از میان این رشته ها دبیری شیمی دانشگاه شهید رازی کرمانشاه را انتخاب کردند. همچنین در رشته دینی- عربی تربیت معلم شهید مقصودی نیز قبول شدند.
-تقوی و امانت داری و رعایت حدود افراد در معاشرت با کودکان کودک و با بزرگسالان بزرگ بودند. پاکیزگی و نظافت از خصوصیت دیگر این شهید بود.
-معمولا از کارهای بسایر خوبی که انجام می دادند و نشانه ایثار ایشان بود اهدا خون بود.
-از تمام لحظات زندگی خود به بهترین نحو استفاده می کردند.
-کتابخانه ای که مشتمل بر 400 جلد کتاب است از دسترنج ایشان به یادگار مانده است که کتاب های شعر، مذهبی، اخلاقی و خلاصه از هر کتابی که بخواهی در این کتابخانه می توان پیدا کرد.
-صله رحم را بسیار اهمیت می دادند و هر بار که از دانشگاه می آمد به اقوام سر می زدند.
شهید غلامرضا به عنوان مربی قرآن نونهالان مسجد حضرت ابوالفضل نیز خدمت می کرد. شهید غیر از نمازهای یومیه و شرکت در نماز جمعه معمولا نماز شب را نیز به جای آوردند و تا حد امکان نمازها را به صورت جماعت ادا می کردند. ایشان در مراسم سوگواری نیز شرکت فعال داشتند. تلاوت قرآن را معمولا داشتند و صوت دلنشین و زیبایی داشت. غیر از روزهای ماه رمضان معمولا روزه های مستحب را نیز گرفته. در مراسم های روح بخش دعای کمیل چه در خوابگاه و چه در همدان در دعای توسل را نیز شرکت می کردند.
در انجمن اسلامی دبیرستان و دانشگاه رازی کرمانشاه فعالیت داشتند. در بحبحه انقلاب در پخش اعلامیه ها و عکس های امام شرکت می کردند. در تظاهرات های دوران انقلاب و بعد از انقلاب و در تشییع جنازه شهدا شرکت می کردند که فیلمی از ایشان نیز هست.
شهید در مسجد محل تدریس قرآن داشتند که به بچه ها آموزش می دادند. در کلاس خوشنویسی شرکت می کردند و چند خطی از ایشان نیز به یادگار مانده است. نقاشی هم علاقه داشتند و با ذوق و علاقه دنباله ی این کار را نیز می گرفتند. غیر از موارد ذکر شده در بچه های فامیل که در درس ریاضیات تجدید می آوردند جهت بازآموزی چند روزی یا چند هفته ای با ایشان بودند و جالب این جا بود که تمام این افراد که 9 ماه را در مدرسه گذرانده بودند و باز تجدید آورده بودند مطالب سخت ریاضی را به صورت ساده ایراد نمودن تا نمره های خوبی آورده و قبول شده اند.
متانت و نجابت و حجب و حیای ایشان زبان زد خاص و عام بود. همواره لبخندی شیرینی بر لب داشتند که معمولا در عکس هایی که به یادگارگذاشته اند این خصلت خوب و پسندیده نمایان است. انجام واجبات و ترک محرمات از مواردی بود که با تمام خصوصیات پسندیده او را مورد محبوبیت قرار داده و الگو و نمونه ای جهت سایر جوانان ساخته بود. پشتکار و اراده ی بسار قوی و محکمی داشت طوری که دیپلم ریاضی و تجربی را همزمان در حوزه ی علمیه همدان طلبگی را نیز فرا گرفتند.