مهدي برچلويي
نام پدر : علي اصغر
دانشگاه : آموزشكده فني و حرفه اي شهيد رجايي كاشان
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : ماشين ابزار
مكان تولد : همدان (همدان)
تاريخ تولد : 13476/1
تاريخ شهادت : 1367/5/6
مكان شهادت : اسلام آباد غرب

بسم الله الرحمن الرحیم

" وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ "

مهدی در زمستان سال 1347 در خانواده ای مومن و متدین به دنیا آمد و با خود موجی از شادی و نشاط به همراه آورد. دوران کودکی را پشت سر گذاشت. دوران دبستان را با موفقیت به پایان رسانید و دوران راهنمایی را در مدرسه جلال سنائی در انجمن اسلامی و در جلسات مذهبی شرکت می کرد. علاقه او به الکترونیک موجب شد که وی در هنرستان دیباج ادامه تحصیل دهد و در انجمن اسلامی هنرستان مسئولیت تبلیغات فعالیت داشت. اغلب شب ها به هنرستان می رفت تا با حفظ دو سنگر علم و مبارزه وظیفه خود را به انجام رساند در اردوی نظامی پادگان ابوذر با احسان تقی پور آشنا شد و زیر نظر دیگی برادران آموزش را پشت سر گذاشت. به علت سن کم او را در این مقطع به جبهه اعزام نمی کردند. در سال 64 برای تکمیل آموزش نظامی با پادگان مالک اشتر زنجان اعزام شد و پس از پایان این دوره به دیواندره کردستان اعزام شد. با تشکیل سپاهیان محمد (ص) به این سپاه پیوست. سال 65 چندبار به جبهه جنوب رفت. از فعالیت او در جبهه هیچ اطلاعی نداشتیم و بعد از عروج او دوستانش از حماسه های او تعریف می کردند او می گفت ما برای خدا می رویم و مهم نیست چه کاری انجام می دهیم. هر کس باید وظیفه خود را ادا کند. یکی از دوستانش در مورد شهادت او در عملیات کربلای 4 می گفت در زیر آتش سنگین دشمن نیروهای خط مقدم احتیاج مبرم به مهمات داشتند و کسی جرات بیرون آمدن از سنگر و آوردن مهمات را نداشت پس از اعلام نیاز به مهمات مهدی و یکی دیگر از همرزمان شهیدش بدون واهمه چندین بار مهمات لازم را به نیروها رساندند و این در حالی بود که هر لحظه انتظار شهادت آن ها می رفت ولی مشیت الهی سرنوشت دیگری برای او رقم می زد. قبول شدنش در دانشگاه مقارت با حضور وی در جبهه بود. وقتی در نامه ای از او در خواست کردیم بیاید برای نام نویسی وی در جواب گفت درس خواندن دیر نمی شود حالا وقت جبهه رفتن است. حضور در دانشگاه انسان سازی صحنه های نبرد از او انسانی کامل، قهرمانی فداکار و بسیار صبور با روحی بلند و اراده ای محکم و استوار ساخته بود. خوراک و پوشاکی ساده داشت. با دوستان و آشنایان خیلی خوش برخورد و مهربان و متین بود. هر کس اولین بار با او آشنا می شد در می یافت که چقدر دوست داشتنی و متواضع بود از ماندن و در جا زدن دلخوش نبود بلکه خاک را شایسته دل بستن و خو گرفتن و عشق ورزیدن می دانست. و با دید نافذش پنجره های دور دست و افق های بازتری را که همان عشق به خدا و معراج و قرب حق چشم دوخته بود هر لحظه ایمان او قوی تر چهره اش گشاده تر و در راه هدف خود مصمم تر شد. در نمازش خم ابروی یار به یاد می آورد و با تمام وجودش خدا را مشاهده می کرد گویی که از عالم غیب هر ساعت حالتی دیگر بر او عارض می شد. خداوند آن چه بر خاکیان پوشانده بود بر او ظاهری می ساخت چرا که او با دید وسیع تری به مسائل می نگریست هفته ای نبود که در دعای کمیل و نماز جمعه شرکت نکند و جمعه ها اغلب به کوه می رفت. همه را به رعایت تقوی و اطاعت از اوامر امام توصیه می کرد به امام عزیز عشق می ورزید و مطیع اوامر ایشان بود در عین حضور در جبهه و در جمع رزمندگان چندین بار خون خود را به رزمندگان جبهه اسلام اهدا کرد. چند روزی از بازگشت او از کاشان نگذشته بود که جمهوری اسلامی ایران با قبول قطع نامه حربه ای دیگر را از استکبار جهانی گرفت و با آغاز تجاوز وسیع دشمن او مهیای اعزام شد. بر خلاف دیگر مواقع وقتی به او گفته شد که دیگر نیازی به نیرو نیست و جنگ تمام شده با حالتی شگفت زده و عجیب گفت "شما گویید جنگ تمام شده و من هنوز زنده ام" موقع اعزام با عجله خاصی می رفت و موقع خداحافظی از همیشه شاداب تر بود و در چهره اش به گفته همه دوستان نور عشق تازه ای موج می زد. در منطقه خیلی خوشحال بود و شوخی و مزاح می کرده طوری که دوستانش را متعجب ساخته بود. وی در تاریخ 4 مرداد پس از دو روز اعزام به منطقه اسلام آباد و در مصاف با منافقین کوردل و مزدوران امپریالیسم به میهمانی خدا و ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمین) شتافت در قطعه کاغذی که به خون پاکش رنگین شده بود فقط یک جمله (امام را دعا کنید) عشق خود را به حضرت امام (رحمت الله علیه) بیان داشته امیدوارم که خداوند به خانواده های محترم شهدا و اسرا و مجروحین و مفقودین اجر جزیل عطا فرماید. روح امام عزیزمان را از ما خشنود و راضی و ما را پاسدار خون این عزیزان و به خدمتگزاران اسلام توفیق و قدرت انجام وطیفه اعطا فرماید.

برای شادی روح امام عزیز و شهدا صلوات


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.