احمدرضا احدي
نام پدر : عبدالمحمد
دانشگاه : علوم پزشكي شهيد بهشتي
مقطع تحصيلي : دكترا
رشته تحصيلي : پزشكي
مكان تولد : ملاير (همدان)
تاريخ تولد : 1345/6/25
تاريخ شهادت : 1365/12/12
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5
خاطرات شهید احمدرضا احدی

غروب خونین

ساعت نزدیکی های 6 بعدازظهر بود هر موقع که می خواستی از قله پایین بیایی باید ابتدا از پله های سنگی که بچه ها آن را درست کرده بودند تا در زمستان راحت باشند، پایین می آمدی و کمی پایین تر به جاده میانی که رسیدی، از خاک های پایین قله نیز بگذری تا به جاده اصلی نیز به پایگاه ختم می شد آن روز به جلال گفتم که من به پایگاه می روم و تا غروب نشده زود بر می گردم، جلال گفت "خدا به همراهت" برای چندمین بار از آن پله های سنگی پایین آمده و از خاک های پایین قله، خود را به جاده اصلی رساندم. به اول پایگاه رسیدیم، بچه ها در محوطه مشغول تعریف بودند در جلوی سنگر فرماندهی مسئول محور و جیپ 106 "برادر رضائی" قرار داشت و بچه ها نیز سوار جیپ بودند. بعد از این که با آن ها سلام و علیک کردم به سنگر قبلی ام رفتم تا دوستانم را ببینم.

در همان اوقات بود که صدای مهیبی به گوش رسید. وقتی بیرون آمدیم صحنه عجیبی دیدیم، گلوله خمپاره جلوی سنگر بی سیم و فرماندهی، همان جایی که جمع شده بودند و با هم تعریف می کردند خورده 6-5 نفر از بچه ها مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته بودند حالت عجیبی بود، گرد و خاک ناشی از انفجار و خون مجروحان حالت معنوی و عجیبی به محیط داده بود، زود آن ها را به بهداری رسانده و بلافاصله سوار آمبولانس کردند. تا به حال سابقه نداشت در کنار پایگاه که محلش مخفی از دید عراقی ها بود اینطور واقعه ای رخ دهد. خمپاره از آن سوی کوه به این سوی کوه در کنار سنگر بی سیم که پشت به قله بود، اصابت کرده بود. در هر حال بچه ها را سوار ماشین کردند در همان حال نیز ماشین ما عازم رفتن بود و راننده با عجله صدای می زد که اگر کسی هست بیاید من فوری سوار ماشین شدم وقتی که ماشین از پیچ واحد خمپاره دور زد، اشک در چشمانم حلقه بست و خود می گفتم کاش من جای آن ها درد می کشیدم وی هر چیزی توفیق و سعادت می خواهد.

ماشین پایین قله توقف کرد من آن جا پیاده شدم بعد از این که از خاک های زیر قله بالا رفتم، از پله های سنگی بالا کشیدم، برای "جلال" و بچه ها ماجرا را تعریف کردم. وقتی که پایین را نگاه کردم چراغ سر آمبولانس، از جاده های آن سوی "نودشه" معلوم بود و من ناراحت برای آن ها.

مرداد 62 احمدرضا احدی

خاطره: شری

"اِلـــهـی و ربّـی مـَـن لـی غیــرُک"

گه گاه واقعه هایی در مسیر زندگی پیش می آیند که انسان را به طور کامل، عوض می کند و مانند یک اخگر آتش بر روح پر تلاطم آدمی همواره اثر می گذارد مانند یک قرین و همسایه همیشه مهمان اندیشه آدمی است. اصلا شاید بتوان نام آن را نقطه "عطف" نهاد ولی برای به دست آوردن این نقطه عطف نباید مشتق های منحنی را برابر صفر قرار داد. اما این جا صحبت از مشتق ها و محورهای متعامد نیست. صحبت از وجود و تمامی زندگی است، که نه تنها مشتق های آن بلکه همه اش مانند صفر و یک دایره تهی و تو خالی بیش نیست و راستی این وقایع چه اندک هستند شاید چندین و چند سال از عمر، بگذرد، ولی هیچ واقعه ای تکان دهنده، برای انسان بوجود نیاید، اما باری تعالی به موجب صفت رحمانیه خود هر کس را به فراخور ظرفیت وجودی اش از این فیض الهی سرمست خواهد کرد تا ببینیم چه پیش خواهد آمد. شب جمعه است و هوای صاف آسمان با آن همه ستاره اش حکایت ما را رنگی تر می کند، دست خونبار جنوب همچنان سطح آرام آب، یا قلب شهید صاف صاف، تا افق کشیده شده، و در آن دور ها به آسمان می پیوندند، صدای نوحه از بلندگوی یکی از گردان ها به گوش می رسد و گویی امشب دعای کمیل باشد، که در یکی از گردان های تیپ اجرا می شود. بعد از مدتی راه در این مقر که هنوز سر و ته آن را نمی دانی با تشخیص جهت صدا محل دعا را پیدا کردی و وقتی وارد شدی چون جا نبود، مانند خیلی دیگر از بچه ها بر روی خاک نشستی و مشغول خواندن دعا شدی و آن مداح با صدای زیبایش دعا را به پیش می برد.

" اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ ... "

و در بین دعا گه گاه چیزهایی می گفت و در آن میان حکایتی به به شرح ذیل بیان کرد:

در یکی از جبهه های جنوب عده ای از بچه ها مشغول خواندن دعای کمیل بودند و می گفتند وقتی که دعاها به این جمله رسید " اِلـــهـی و ربّـی مـَـن لـی غیــرُک " دیدیم که پسرک نوجوانی که هنوز مویی بر صورتش نیامده است، سر به سجده کرد، بچه هایی که عقب سر او بودند دیدند که او سر از سجده بر نمی دارد دعا تمام شد ولی آن پسر نوجوان هنوز در سجده بود گفتند شاید خواب باشد آرام به او نزدیک شدند دیدند صدایی از او بلند نمی شود دست به او زدند دیدند که افتاد. تصور کردند که او حتما بیهوش شده است از دست و پایش گرفتند و او را به بهداری مقر بردند تا به هوش آورند، اما بی خبر از این که او از همان ابتدا جان به جان آفریت تسلیم کرده بود. "اِلهی وَرَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ اَسْئَلُهُ کَشْفَ ضُرّی وَالنَّظَرَ فی اَمْری"

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.