شهید محمد رضا میران زاده در اول تیر سال ۱۳۴۱ در یک خانواده مذهبی در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. از همان اوان طفولیت آثار ذکاوت و استعداد سرشار ایشان برای خانواده آشکار گردید. در دوران دبستان از شاگردان ممتاز محسوب می شد و از سن ۹ سالگی خواندن نماز را شروع کرد. پدرش در رابطه با خواندن نماز شب ایشان می گوید: از همان دوره نوجوانی بدون این که خانواده متوجه شود شروع به خواندن نماز شب کرد و نماز شب ایشان ترک نمی شد.
شهید محمد رضا به مانند دوران دبستان، دوره راهنمایی و دبیرستان را با نمرات خوب به پایان رسانید. وی در عین حال رابطه اش را با مسجد و قرآن ترک نمی کرد. در تظاهرات بر علیه رژیم شاه که مصادف با دوران دبیرستان شهید بود شرکت فعال داشت و اعلامیه های امام خمینی را در سطح شهر پخش می کرد. بعد از پیروزی انقلاب از آن جا که خط ولایت فقیه را استمرار خط انبیا می دانست، به مدت دو سال محافظت از امام خمینی را در حسینه جماران به عهده داشت. هم زمان با شروع جنگ تحمیلی، شهید میران زاده عازم جبهه شد و در عملیات های مختلف جنگی شرکت نمود.
شهید بعد از اخذ دیپلم، در کنکور سراسری شرکت نمود و در رشته بهداشت عمومی دانشگاه علوم پزشکی اهواز قبول شد. شهید میران زاده بعد از ورود به دانشگاه در کنار تحصیل به فعالیت در انجمن اسلامی دانشکده پرداخت و مرتباً در فرصت های مقتضی از دانشگاه به جبهه عزیمت می نمود.
شهید در طی مدت زمان حضور در جبهه، دو بار مجروح شد اما این مجروحیت ها و دردها خللی در عزم راسخش ایجاد نمی کرد. وی اولین بار در شلمچه از ناحیه پا مجروح گردید که نهایتاً جهت مداوا به اصفهان منتقل گردید و طی یک عمل جراحی قسمتی از ماهیچه پای ایشان برداشته شد. شهید بعد از بهبودی مجدداً از طریق لشکر ۱۴ حضرت امام حسین (علیه السلام) به فرماندهی شهید حسین خرازی عازم جبهه می شود و در عملیات آزادسازی خرمشهر از ناحیه سر و پا مورد اصابت ترکش قرار می گیرد و مدت یک ماه در یکی از بیمارستان های تبریز بدون این که خانواده اش از وی اطلاعی داشته باشند تحت درمان قرار می گیرد. شهید بعد از بهبودی به اصفهان نزد خانواده باز می گردد و مجدداً عازم جبهه می شود و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در بیست و چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ به درجه شهادت نائل می گردد.
پدر شهید محمد رضا میران زاده در مورد ایشان می فرمودند: محمد رضا هیچ وقت افراد خانواده را آزار و اذیت نمی کرد و بزرگ شدن ایشان اصلاً معلوم نشد حتی درخواست چیزی و خواهشی از پدر و مادر نمی کرد.