دانشجوی شهید حمیدرضا ملکوتی خواه فرزند ارشد آقای حسن ملکوتی خواه در تاریخ 46/6/4 در تهران در خانواده ای زحمتکش و مذهبی و ولایی به دنیا آمد. پدر گرامی ایشان کارگر بازنشسته کارخانه قائم بافت جزه و مادر بزرگوارش خانم ربیعی خانه دار می باشد که در گذشته با بافتن قالی به معاش خانواده کمک می نمودند.
این شهید عزیز تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و تحصیلات راهنمایی را در شهر مشکنان به پایان برد (خرداد 1359) و دوره متوسطه رشته علوم تجربی را در دبیرستان شهید رجایی شهر تودشک با موفقیت گذراند (خرداد 1364) و در همین سال با قبولی در آزمون سراسری دانشگاه ها در رشته ی دبیری فیزیک دانشگاه تبریز دوره دانشجویی خود را با شماره دانشجویی 64622025 آغاز کرد.
ایشان از خردسالی به نماز و روزه اهمیت می داد و نمازهایش را در مسجد اقامه می نمود. به تلاوت و حفظ قرآن علاقمند بود و در مسابقات مربوط شرکت می کرد. حافظه قوی او از همان ایام نزد معلمان و دانش آموزان زبانزد بود. علاقه و انس ویژه ای با کتاب و کتابخوانی داشت به گونه ای که ده ها کتاب در موضوعات متنوع مطالعه کرده و همواره در جست و جوی کتاب های جدید الانتشار بود. مجلات علمی را نیز رصد می کرد و مطالعاتش به روز بود. فراگیری زبان انگلیسی را با جدیت دنبال می کرد و مطالعات و تحقیقاتش بسی فراتر از آموزش های رسمی نظام آموزشی بود. در فرصت طلائی تعطیلات تابستان می خواستی ملاقاتش کنی باید در خلوت کتاب خانه های تهران (مانند: کتابخانه علامه حلی) به دنبالش می گشتی! به صنایع دستی و کارهای فنی علاقمند بود؛ دوره آموزشی تعمیر رادیو تلویزیون را نیز با موفقیت گذرانده بود و گواهی آن را در تاریخ 61/7/1 از آموزشگاه مقدم تهران دریافت نموده بود و همین مهارتش بهانه ای برای کمک به دیگران بود. به ارتباط با خویشاوندان و فامیل و یاری آن ها اهمیت می داد. صمیمیت و وفاداریش چهره ماندگاری از او در اذهان دوستانش ترسیم نموده بود. برخی اختراعات و مونتاژ پاره ای وسائل از خلاقیت، ابتکار و جوشش ذهنی او حکایت داشت که با جرأت می توان گفت کم نظیر بلکه در منطقه آن ها بی نظیر بود و توأم شدن این روحیه با پشت کار و همت والا آینده بسیار درخشانی را برای او نوید می داد.
گفتار و سیمای او سرشار از ادب، وقار، آرامش و فروتنی بود. همواره تبسمی ملیح بر لبانش نقش بسته بود. به شعر نیز علاقمند بود و اساساً روحیه شاعرانه و عارفانه ای داشت که به نظر می رسد همین روحیه به کارهایش نسق و انتظام می بخشید، بطلالت و بیهودگی و وقت کشی را از قاموس او زدوده و مجاهدت و خستگی ناپذیری را به او عطا می کرد؛ افزون بر این که درونش را نیز از احساسات و عواطف پاک و صمیمت سرشار نموده بود.
هنگام پیروزی انقلاب اسلامی که در مقطع راهنمایی به تحصیل مشغول بود هم گام با دبیران انقلابی و هم کلاسی های خود با تعطیل نمودن کلاس های درس در مبارزات حق طلبانه ملت مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شرکت داشت. هوشمندی و بصیرت او باعث شده بود به رغم تبلیغات فراوان منافقان و طرفداران بنی صدر در منطقه شرق اصفهان، دل داده شخصیت هایی چون شهید بهشتی، شهید مطهری، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، شهید چمران و شهید رجایی باشد و پشت سر روحانیت انقلابی و هم گام با امت حزب الله حرکت و موضع گیری نماید.
بعد از ورود به دانشگاه، همراه تحصیل، در صحنه های دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی حضور فعالی داشت و مراتب علمی و رشد معنوی را احراز می نمود. به نماز شب اهمیت می داد، و اواخر از شهادت خود زیاد سخن می گفت و حلالیت می طلبید! مسئولان از ایشان و دیگر دانشجویان نخبه بسیجی که به ندای امام خمینی(ره) لبیک گفته، عازم جبهه های نبرد حق بر ضد باطل بودند تقاضا کردند دانش و تخصص خود در امر خطیر تولید مهمات جنگی و ساخت قطعات نظامي مورد نياز رزمندگان به کار گرفته، در کارگاهی که به همین منظور در دانشگاه تبریز تجهیز شده بود شرکت فعال داشته باشند. این عزیزان وظیفه شناس نیز با مجاهدتی خستگی ناپذیر افزون بر شرکت فعال در کلاس های درس خود، این گونه نقش خود را در دفاع مقدس ایفاء می نمودند که با همکاری داوطلبانه در پروژه یاد شده، پشتیبانی نظامی از رزمندگان اسلام به عمل می آوردند. حتی آخرین روز قبل از شهادت هم در آزمون های پایان ترم شرکت نمودند و هم در شیفت کارگاه مشارکت داشتند.
آری چند هفته پس از آغاز پروژه یاد شده در شب 28 دی ماه 1365 حدود ساعت 22:30 کارگاه یادشده که گویا از طرف منافقان شناسایی شده و اطلاعاتش به دشمن متجاوز منتقل گردیده بود هدف بمباران وحشیانه و ناجوانمردانه هواپیماهای رژیم بعثی عراق قرار گرفت که در پی آن 20 نفر از دانشجویان بسیجی و نیز 2 نفر از اساتید بسیجی در دانشگاه تبریز به مرتبه ی رفیع شهادت ارتقاء یافتند و به ملکوت اعلی پیوستند و 8 نفر دیگر نیز به دریافت مدال جانبازی مفتخر گردیدند. دانشجوی شهید حمیدرضا ملکوتی خواه از آن عزیزان نخبه ای بود که در آن شب واقعه به فیض لقاء الله نائل گشت و پیکر مطهر مجروح و سوخته اش پس از تشییع باشکوه در شهر تبریز به زادگاه اش منتقل و مورخ 67/11/5 پس از تشییع در روستای جزه، در آستانه مقدس مجاهد شهید امام زاده سلطان سیدمحمود بن موسی بن جعفر علیهم السلام در جوار دیگر شهدای دفاع مقدس آرمید تا به فرموده امام شهیدان حضرت روح الله تربت پاکشان تا ابد مزار عارفان و دلسوخته گان و دار الشفای آزادگان باشد.
برخی یادگاری های این دانشجوی شهید عبارتند از: قرآنی که آثار کثرت تلاوت و مراجعه به آن، کاملاً هویدا است. قالیچه نائینی کوچک با طرح آیه کریمه «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین» که آن دانشجوی عزیز با سر انگشتان هنرمندانه اش بافته و نام خود و تاریخ خلق این اثر (1361) را بر تار و پودش نشانده است. و نیز دفتر خاطراتی که فعالیت های روزانه اش را ضبط کرده بود و برای ما به یادگار گذاشت ولی با کمال تأسف با کوتاهی در حفظ آن، این اثر ارزشمند مفقود گردیده است. و نیز میز مطالعه ای ساخته پرداخته دست خودش بود.