بسم رب الشهداو الصدیقین
روحانی مبارز ابوبکر اونق در سال ۱۳۳۷درروستای اونق یلقی در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. پدر وی مرحوم تاجقلی آخوند می باشد. ابوبکر در اوان کودکی از مهر و محبت فراوان پدر روحانی خویش برخوردار بود. دراوان خردسالی، پدر روحانی اش، آنها را تنها می گذاشت و به درسهای طلابی خود، در یکی از حوزه های علوم دینی ترکمن صحرا مشغول می شد. چند سالی نگذشته بود که با آن زحمات فراوان به درجه آخوندی خود رسید .
در سال ۱۳۴۳ فرزند خویش ابوبکر را به دبستان فرستاد و بعد از انجام دوره ابتدائی اش درسال ۱۳۴۹ او رابه یکی از حوزه های علمیه بخش آق قلا سپرد تا خلق و خوی اسلامی فرا گیرد. و دنباله راه پدر خویش را رها ننماید. چند صباحی نگذشته بود که ابوبکر از محبت پدرش محروم ماند و بیشتراز گذشته درد و رنج زندگی را با دل و جان لمس نمود. اما با همه مشکلاتی که سرراهش قرار می گرفت مبارزه می کرد و می گفت (ان مع العسر یسری) "بدرستی که با هر سختی، آسانی هست" و همچنانکه به آرزوی خویش رسید.
اما بعد از آموزش و فرا گرفتن علوم دینی از دست استاد خویش حاج مهدی آخوندی تشنه دل، به حوزه علمیه دیگری که تحت استادی عبدالرحمن آخوند تنگلی واقع در روستای قراقچی بود عازم گشت وتا سال ۱۳۵۸ یکی از طلاب وی بود و فیض بسیاری از استادی ایشان کسب می نمود و بعد از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران و یافتن آزادی کامل در سال ۱۳۵۸ با تأیید و رضایت استاد خویش عبدالرحمن تنگلی به امید وحدت بخشیدن بین مسلمین جهان، برای تحصیل علوم دینیه و تداوم بخشیدن راه سرخ انقلاب اسلامی ایران به شهر مقدس قم شرفیاب گشته و با امتحان دادن کتب اسلامی از سطوح عالیه به طریقه شفاهی و کتبی به مدرسه تربیتی و قضائی قم داخل شد وبا شوق و اشتیاق کامل به تحصیل خود ادامه میداد.
وی هنگامی که به مرخصی می آمد ظلم و ستمی که به این امت مظلوم از حکومت مستبدانه و منفور پهلوی بجای مانده بود را عیناً می دید. اواین زمان اندک را هم غنیمت شمرده وبازبه استراحت نمی پرداخت بلکه در راه تداوم انقلاب اسلامی ایران با جان ودل فعالیت می نمود و با اجرای سخنرانی های پی در پی در روستاهای منطقه به منظور طرد کردن فرهنگ غرب زده و جایگزین نمودن فرهنگ اسلامی بیش از پیش فعالیت می نمود و در این ایام، جنگی از طرف صدام و صدامیان با پشتیبانی امپریالیسم آمریکا بر کشورمان تحمیل گشت و روح گشاده این روحانی مبارز را می آزرد و ازاولین لحظات این جنگ او آرزوی آن را داشت تا در یک دست قرآن و در دست دیگر سلاح را گیرد و بر علیه کافران مبارزه نماید تا دین انقلابی و اسلامی خویش را بجای آورد و بلاخره فرصتی دست یافت و به همراه تنی چند از دانشجویان دانشکده تربیتی و قضائی قم داوطلبانه جهت تبلیغات اسلامی بسوی کربلای خوزستان شتافت و در عملیات الی بیت المقدس در جاده خونین شهر - آبادان در تاریخ1361/02/16 به ملکوت اعلاء پیوست .