سال ۱۳۴۵ در خانواده ای روحانی ، مذهبی و اهل علم آیت الله حاج شیخ ابراهیم حجتی فرزند پسری به دنیا آمد که نامش را حسین گذاشتند . حسین و خانواده اش در شهرستان کردکوی یکی از شهرهای زیبای استان گلستان زندگی می کردند . خانواده ای گرم و صمیمی که با آمدن حسین گرم تر و صمیمی تر شده بود.
پدر و مادرش با عشق و علاقه خاص به سالار شهیدان نام حسین را روی فرزند دلبندشان گذاشتند . اما در منزل و محل کار به نام هادی مشهور بود . حسین پسری باهوش و با استعداد بود و اوضاع اقتصادی نسبتاً خوبی داشتند .
وقتی هفت ساله بود با توجه به استعدادی که داشت دوران ابتدایی را در مدرسه ملی شهرستان کردکوی گذراند. برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان به مدرسه رجایی گرگان رفت. پس از اتمام دوره متوسطه وارد دانشگاه تربیت معلم شد .
حسین از همان دوران کودکی اش اهل استدلال بود و چنان بدان خو گرفته بود که همواره با فرزانگی می زیست و با دلیل و برهانی گویا با همه سخن می گفت . هرگز کمترین تزلزلی در پایداری به معتقدات مذهبی اش دیده نمی ش . به حجاب و عفاف خیلی اهمیت می داد. قرآن و عمل به دستورات خداوند متعال در سرلوحه همه کارهایش قرار داشت . انس و ارداتی که به ائمه اطهار (ع) داشت، همواره موجبات موفقیت و سربلندیش را فراهم می ساخت .
سال ۵۷ زمان انقلاب ، حسین خیلی کوچک بود ولی بی اطلاع از اوضاع دور و برش نبود و به اقتضای سنش در فعالیتهای آن زمان شرکت می کرد. از همان دوان دبیرستان از لحاظ اقتصادی مستقل بود. در ایام تعطیلی مدارس یا دانشگاه به مدت پنج سال در کارخانه کشت و صنعت ( یک و یک ) گرگان مشغول به کار بود، تا بخشی از هزینه های درسی و ورزشی را تأمین کند. این استقلال اقتصادی به او مناعت طبعی داده بود که همواره بعد از سفرهای تحصیلی، ورزشی و زیارتی با دست پر همراه با سوغات و کادو برای برادرزاده ها و خواهرزاده ها به منزل بیاید . جوانی نیکوکار و مقید به انجام فرائض دینی بود . در برخوردش نسبت به خانواده و اطرافیان کوچکترین بی احترامی از سویش دیده نمی شد. در کنار تحصیل، ورزش والیبال را در سطح قهرمانی استان و آموزشگاههای کشور ادامه داد . در محیط های ورزشی از لحاظ مهارت های ورزشی و اخلاقی زبانزد بود . زمان اوج تظاهرات علیه شاه مزدور، حسین جوانی هفده ساله، باتجربه و بالغ بود. با درایت و روشن فکری خود پا به عرصه انقلاب نهاد و خشم خود را نسبت به سلطنت ظالمانه و باطل شاهنشاهی با شرکت در تظاهرات و مبارزات شجاعانه اش نشان داد.
سال ۶۴ توفیق زیارت خانه خدا به عنوان خدمتگزار زائرین نصیبش شد که البته صادقانه و با تلاش مضاعف ارائه خدمات می نمود و مورد توجه و احترام همه زائرین قرار می گرفت .
پس از اتمام تحصیلات برای گذراندن دوره خدمت نظام وظیفه به جبهه نبرد اعزام شد . دوران سربازیش را با افتخار و شجاعت در جبهه های جنگ حق علیه باطل به دفاع از ناموس و سرزمین پاکش پرداخت تا اینکه عروج ملکوتیش فرا رسید و به تاریخ ۱۳۶۵/۷/۱۶ به عالی ترین مرتبه انسانی که همان شهادت است نائل آمد .