شهيد حسینعلی ذاکری معین آبادی یکم شهريور سال هزارو سیصد و سی و سه در قم دیده به جهان گشود. پدرش رحمت الله و مادرش راضیه بود که در تربیت فرزندان بسیار تلاش می کرد. از سال اول ابتدایی تا سال آخر دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت. از همان دوران کودکی به فکر خدمت به مردم، مستضعفین و محرومین بود. شب ها را به عبادت و روزها را در طلب علم میگذراند. دیپلم طبیعی گرفت و تصمیم گرفت پزشک شود. در کنکور شرکت کرد و رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد. پنج سال در دانشگاه درس خواند و از دانشجویان درس خوان و موفق بود. در آن زمان فساد و تباهی به دانشگاه هم رخنه کرده بود و دیگر جای برای افرادی مانند او نبود و به همین جهت سعی کرد که از دانشگاه خارج شود. مسئولان دانشگاه که مخالف خروج او بودند گفتند اگر می خواهی برویباید تمام مخارج پنج سال را بپردازی. حسینعلی قبول کرد و با شهامت صد و بیست و پنج هزار تومان جریمه را قبول کرد، صد هزار تومان آن را نقدی و ماهی پانصد تومان باید می پرداخت. سه برج آن را به حساب دانشگاه ريخته بود که انقلاب اسلامی پیروز شد. چهار سال در بیمارستان مهر به مداوای مردم محروم و مستضعف مشغول بود. وقتی انقلاب شد او خواب و خوراک نداشت. روزها مطالعه می کرد و شب ها همراه برادرش به تظاهرات میرفتند و چند ساعت بعد دوبار به منزل برمی گشتند و لباسهایشان را عوض می کردند. وقتی پدرش علت را پرسید گفت: پدرجان کماندوها ما را شناسایی میکنند و ممکن است به سویمان شلیک کنند به همین دلیل چند بار لباسهایمان را عوض می کنیم. حسینعلی حدود سه ماه در زندان قصر و دو ماه در زندان ارتش در جمشیدیه زندانی بود. روزهای آغازین جنگ بود و حسینعلی تکلیف را احساس کرد و برخود واجب دانست که به جبهه برود. سربازی بود که با سوز دل و اشک چشم قرآن و زیارت عاشورا میخواند و آرزوی شهادت داشت و مرگ در بستر را یک ذلت و خواری میدانست. در عملیات های مختلف شرکت کرد و در عملیات فتح المبین در منطقه شوش دانیال در تاریخ 61/1/3 بر اثر موج انفجار توپ دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد.