شهيد جواد امامعلي سبزي در بیست و هفتم فروردین سال 1340 در شهرستان اروميه ديده به جهان گشود. در كودكي با توجه به سن كمش با معلومات و آگاه بود و علاقه وافري به كتاب هاي علمي و مذهبي داشت. در مجالس مذهبي و قرآني حضوري مداوم داشت و از نماز جماعت مسجد غفلت نمي كرد. در محيط خانواده با اسلام و پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) آشنا و در مدرسه شاگردي هوشيار و ممتاز و فردي معتقد و مذهبي به شمار مي رفت و نيز در محيط مسجد و جلسات قرآن و نهج البلاغه با اسلام آشنا شد و ماهيت رژيم ستمشاهي را افشا مي نمود. پس از اخذ دیپلم در كنكور شرکت کرده و در رشته بهداشت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران قبول و راهي دانشگاه گرديد.
شهيد جهت محو آثار فساد و فحشا بسيار تلاش مي نمود و با تبليغات و ارشاد جوانان را براي اين منظور بسيج كرده بود تا در مسيري درست قدم بردارند. اعلاميه و نوارهاي امام(ره) را كه در دانشگاه از دوستان دانشجويش دريافت مي كرد به مساجد برده و به اشخاص مورد اعتماد و فعال مي رساند و خود از سازمان دهنده هاي حركت هاي انقلابي و تظاهرات در اروميه بود.
به آتش كشيدن سينما كريستال كه مركز فساد اخلاقي جوانان اروميه شده بود با دست هاي تواناي اين شهيد صورت گرفت. وي پلاكاردهايي تهيه و شبانه بر روي درختان نصب مي كرد و نيز كوكتل مولوتف و بمب هاي دستي و سه راهي درست مي نمود و در اختيار انقلابيون مي گذاشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي اسلحه به دست گرفته و به پاسداري از انقلاب اسلامي مشغول شد و بعد از انقلاب فرهنگي به سپاه پاسداران اروميه وارد و پس از يك سال خدمت بي وقفه در سپاه به جبهه نبرد حق عليه باطل (آبادان) رهسپار گرديد.
بعد از بازگشت از جبهه در جهاد سازندگي به فعاليت پرداخت. همزمان با بازگشائي دانشگاه ها بار ديگر جبهه را بر زندگي آرام ترجيح و به جاي رفتن به دنبال كسب علم براي تحصيل فيوضات متعالي به دانشگاه اكبر يعني جبهه نبرد حق عليه باطل روي آورد.
او فرزند انقلاب اسلامي بود و عاشق امام در جبهه يك موجودي دگر بود. اكثر اوقات را در خلوت به دعا و ذكر و نماز مي گذراند. به نيمه هاي شب كه همه آرام بودند او بيدار بود.
در مسئوليت هاي مختلف مانند ديده بان خمپاره، مسئول واحد خمپاره انداز تيپ عاشورا، مسئول واحد خمپاره انداز تيپ حضرت ابوالفضل(ع) ، مسئول تيم شناسائي لشكر عاشورا فعاليت چشمگير داشت.
به راستي كه ايمان در گوشت و استخوان و رگ و پوستش ريشه دوانده بود و از دنيا و تمام مظاهر آن قطع وابستگي كرده بود. بسيار مدبر و چاره ساز بود. در شب عمليات والفجر به سان يك فرمانده لايق در هدايت نيروها و نابودي سنگرهاي كمين دشمن نقش مؤثر داشت.
بعد از شروع جنگ تحميلي اولين مأموريتش به آبادان بود. سپس به اهواز و گيلانغرب و بعد به سومار و فكه رفت و سرانجام در تاريخ 1362/1/23 در منطقه عملياتي جنوب كشور (فكه) در عمليات والفجر مقدماتي بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد.
شهيد در زمينه هاي عكاسي و تهيه اسلايد و نويسندگي مهارت داشت و آثاري در اين زمينه ها از ايشان باقي مانده است، وي مدتي را بخشدار صوماي برادوست بود و زماني نيز در سرو خدمت مي كرد. كوهنوردي ورزش مورد علاقه اش بود و در اوقات فراغت به اين ورزش مي پرداخت.