شهيد سيدعلي تاسا در اول بهمن سال 1344 از يك خانواده مذهبي و سيد در شهر تكاب به دنيا آمدند. شهيد از كودكي پر جنب و جوش و فعال بودند و به مسجد و مجالس اسلامي كه برگرفته از مكتب جدشان بود، علاقه بيشتري داشتند. دوران تحصيلات را با موفقيت گذرانيدند تا توانستند ديپلم گرفته و به تربيت معلم راه يابند. در دوران تحصيلات فعال بوده و به انضباط و اخلاق اجتماعي علاقه وافري داشته و خود را مقيد به رعايت اصول و قوانين خانوادگي و مدرسه اي مي دانستند. در دوران انقلاب همراه با ساير دانش آموزان و مردمان حق جوي ايران فعاليت هاي سياسي، اجتماعي، خصوصاً انجمن اسلامي مدرسه شركت پر ثمري را ايفا مي نمودند. شهيد زماني كه در دبيرستان به تحصيلات دانش مشغول بود، جبهه را بر كلاس درس مقدم شمرد و در سال1361 به مدت سه ماه به جبهه هاي جنگ حق عليه باطل شتافتند. شهيد بارها در جبهه شركت داشتند. در سال هاي61 و62 و63 و64 به مدت چند ماه عازم گرديدند و از وطن دفاع مي نمودند و دين خود را به اسلام و سيدالشهدا سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع) ادا نمودند. در سال1365 زماني كه دانشجوي تربيت معلم بودند، به مدت5 ماه در جبهه شركت داشتند. شهامت هاي ايشان در جبهه به صورت يك مجاهد حقيقياسلام چشمگير بود. گويند: «زماني كه ما عده بيشتري از دشمنان را به اسارت درآورديم، فرمانده به من مأموريت داد كه50 تن اسير را به مقرهاي تعيين شده راهنمايي كنم. احتياط نمودند و گفتند: آيا شما مي توانيد از عهده پنجاه نفر دشمن اسير و زخم خورده برآئيد؟ به آن ها گفتم كه ناراحت نباشيد من فرزند سيدالشهدا هستم. از دشمن به ياري خدايم نمي هراسم» و پدرشان گويند: هميشه به من تأكيد مي كرد، پدر گراميم از جدايي من ناراحت نباشيد. بگذاريد من براي هميشه از اسلام دفاع كنم.
به نماز و روزه اهميت فراواني داشت. در موقع دعا و راز و نياز با معبود خود مي فرمود: خدايا مرا شهيد بميران. از قول همرزم شهيد: شهيد به ما مي گفت: دوستان شهادت آرزوي من است. اگر نصيبم گشت، به پدرم بگوئيد كه گريه نكند، بلكه افتخار كند كه دست پرورده خود را تقديم خدا نموده است.
شهيد اجر همه تلاش ها و فداكاري ها را در عمليات كربلاي5 و در تاريخ1365/12/12 در منطقه جنگي شلمچه از خداوند علي الاعلي دريافت و به درجه رفيع شهادت رسید.