محمدحسين تجلي
نام پدر : ابوالفضل
دانشگاه : مركز تربيت معلم تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : علوم اجتماعي
مكان تولد : زنجان (زنجان)
تاريخ تولد : 1341/03/14
تاريخ شهادت : 1365/12/4
سمت : فرمانده گردان
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5
نامه شهید به همرزمانش
تاريخ : 1364/03/04

نامه شهيد به همرزمانش

سلام، برادران. دو ديدني ديده ام كه برايت مي گويم:

«گريه زيبا» را ديده اي؟ رويش سرخ را چطور؟ هان؟ چه مي گويي؟ نديده اي؟

گريه زيبا و رويش سرخ وجود ندارد؟ چرا، چرا وجود دارد. باور نمي كني؟

آري حق باتوست. گريه غمناك است و «رويش» هميشه «سبز» ولي من اولي را نيز ديده ام.

پس گوش باش تا من نيز دهن شوم، يا قلم شوم.

اولي را در جماران ديدم. آري گريه زيبا را در جماران ديده ام.آري گريه زيبا را مي گويم. آن وقتي كه به عيادت قلبم رفته بودم. آري قلبم را مي گويم. او پيش من نيست. او از من دور است سيصدو شصت كيلومتر فاصله داريم(از زنجان تا تهران)

آري سيصدو شصت كيلومتر فاصله داريم. درست به اندازه درجه قطب نماي تو سيصد و شصت درجه ولي وقتی فاصله به درجه باشد طرف معادله عوض مي شود ديگر فاصله اي نخواهد بود. چرا كه صفر درجه روي سيصدو شصت. آري قلبم در سيصدو شصت كيلومتري است ولي با اين حساب كه امت واحده است و محصور در دايره توحيد پس صفرش مساوي سيصدوشصت درجه است.

پس قلبي كه در سيصدو شصت كيلومتري ميتپد روي دايره توحيد كه باشد، از تن جدا جدا نيست به اين دليل است كه با اين كه قلبم در سيصدو شصت كيلومتري است، من در زادگاهم زنده ام. او از من دور است و به من نزديك. من زنده به اويم. مگر مي شود بدون قلب زنده ماند. خدايا اگر قلبم نتپد خواهم مرد، تباه خواهم شد، خواهم پوسيد، ذوب خواهم شد، نيست خواهم شد. من و قلبم به هست و نيست شريكيم. با اين حساب كه هستي را او دارد و نيستي را من. كه روي هم «هست و نيست» مي شود.روي هم ((زندگي)) مي شود و روي هم «تپش» مي شود. خدايا مرا از قلبم جدا نگردان. اگر چه كسي قلب خود را نديده است. اگر كسي قلب خود را ببيند وحشت خواهد كرد. زيرا در اين صورت بقائي برايش نخواهد بود. ولي من قلبم را ديده ام. امت ما قلبش را ديده است آري من گريه زيبا را ديده ام. اصلا من خود زيبا گريسته ام. درست حدس زده اي، درست است، همان دم كه قلبم را ديدم انگشت حيرت به دندان گرفتم. عجب اين همه تپش كه هست، اين همه مقاومت، مداومت. اين شورش، اين زندگي و اين همه را «قلبم» به من داده است. عجيب است من الان رو در روي قلبم نشسته ام و او را نظاره مي كنم. قلبم به من مي خندد. خوش به حال خودم كه قلبم را مي بينم و درود به قلبم كه بر من مي خندد. آري از گريه زيبا مي كفتم. درست حدس زده اي. در هميت حال من گريستم ولي اين بار بر خلاف معمول معمول گريه ام غمناك نبود. شوق ديدار قلبم، گريه ام را زيبا كرده بود. دانه هاي مرواريد شوق از ديده هام بر كوير وجودم باريدن گرفت و من گريه زيبا را ديدم ومن زيبا گريستم.

اين يك ديدني، و اما ديدني دوم.(رويش سرخ) چه ارتباطي است ميان اين دو؟ خواهم گفت. آري بگذار رويش سرخ را نيز بگويم و آن ز متني بود كه علي(ع) را امام اول دانستيم و مهدي(عج) را امام آخر، اين بود كه تيرها بر رويمان باريدن گرفت. ابتدا او در «اسلام سبز» سرخ روئيد و بعد از او همه و همه تا هر آن كه مقتدايش «علي» بود سرخ روئيد.

امت رويش سرخي كه من ديدم:

بارها رويش سرخ را ديده ام. از زماني كه نمرود سرزمينمان به خشك كردن روئيدني ها پرداخت. قليلي از آنان تن به افسردگي خشك كردن ندادند و چون «سبز بودن» را نمي توانستند، سرخ روئيدن.

كشت زار هفده شهريور را حتما به ياد داري. كشتزار ژاله اي كه به لاله زاري گرائيد. آري قبلا اين گونه بودن را ديده ام اما آن كه برايم به ياد ماندني است، رويش سرخ در مجنون است.

جوان معصومي بر دروازه خيبر اين چنين روئيده بود. در فضاي مجنون پرواز مي كرد اصلا او خود مجنون گشته و ليلي را يافته بود.

جا نمايه اش را به خاك افكنده بود و سفيدي مغز خويش را همچون ابر بعد از باران بر سبزي نيزارهاي مجنون گسترده بود و از اين گستردگي به سرخي گراییده و سرخ بود.

من روده اش را نيز ديدم كه از موطن اصلي خويش (شكمش) به بيرون خزيده بود. گوئي مي خواست حلقه دار شود و بر خصم بيافتد و او را بر دار كشد آري آن چنان وسيع بود كه خمپاره نيز از هم ندريده بودش.

گوئي حبل الله بود كه بر آن تمامي شهيدان چنگ زده بودند، از شهيد اول ما هابيل تا آخرينشان برادر يعقوب و آخر ترينشان، سرخ روئيده اي كه هم اكنون اين اسطوره را مي خواني بر خاك مي افتد و مي رويد.آري همه به آن چنگ زده بودند و مي زنند و همه برآن متعصم مي شوند اعتصام چه شيرين است .

و اما چه ارتباطي ميان اين دو (گریه زيبا و ريش سرخ).

هنگامي كه مرد «زيبا» بگريد «سرخ» نيز می رويد. اصلا «گريه» زيبا براي «رويش سرخ» به هنگامي كه «كفر ستيز» مي گريد «كافر» بر او مي خندند كه اين چه مكتبي است. اين مكتب گريه و ناله و افسوس است و ديگر هيچ. آي او نمي فهمد، او نمي بيند، بايد يرايش بگوييم كه گريه ما زيباست، و زيباييش به خاطر رويش سرخي است كه پس از آن دارد و من گريه زيبا را ديدم و من رويش سرخ را نيز ديدم. و من زيبا گريستم و من سرخ خواهم روئيد و ما زيبا گريسته ايم و اكنون نوبت سرخ روئيدن است. برادرم مجيد: گفتي، از آن چه ديده يا شنيده ام برايت بنويسم، و من اين دو ديديني را ديدم و برايت نوشتم. لازم به ذكر است كه «من» در اين مقاله نه «منم» بلكه، من «بسيجي» است.

والسلام

اردوگاه آموزشي سپاه تبريز4/3/64

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.