منصور خدایی در ششم بهمن ماه 1345 مصادف با 21 رمضان در شهرستان مراغه ی آذربایجانشرقی چشم به جهان گشود. پدر و مادرش مومن و انقلابی بودند. دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان بدر و راهنمایی را در مدرسه دکتر شریعتی گذراند. اهل مطالعه بود و با هوش و استعدادی که داشت اکثرا شاگرد ممتاز کلاس میشد. علاقه ی خاصی به تحصیل علم داشت و هیچ شرایطی نمیتوانست مانع تمرکز او بر تحصیل و علم آموزی شود. با شروع جنگ تحمیلی، منصور وظیفه خود را همراهی رزمندگان در میدانهای نبرد میدانست،
نوجوانی شانزده ساله بود که راهی جبهه شد. بین جبهه و مدرسه، اولویت با جبهه بود اما منصور دست از مدرسه برنداشت و با نمرات خوبی، دیپلمِ تجربی گرفت. در مدرسه عضو فعال انجمن اسلامی و کارهای قرآنی بود. بهخاطر شایستگیهایش، بهعنوان یکی از اعضای اتحادیه ی انجمنهای اسلامی مراغه انتخاب شد. او اوقات فراغت خود را در پایگاه والفجر مسجد صادق خان سپری میکرد. منش، متانت و وقار منصور، دوستانش را مثل ماه به دورش جمع کرده بود.
منصور اولین بار در پائیز سال 61 به جبهه اعزام شد و در طول حضورش، شرکت در عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر 4، خیبر، بدر، والفجر 8 و کربلای 4را تجربه کرد. او سختترین کارها را انتخاب میکرد. تا سال 63 به عنوان تخریب چی فعالیت میکرد اما از آن پس، دیدهبان گردان امیرالمومنین لشکر 31 عاشورا شد. آخرین ماموریت منصور، عملیات کربلای 4 بود. منصور مشغول تحصیل در ترم اول پزشکی دانشگاه تبریز بود که زمزمههای عملیات به گوشش رسید. چند روز بعد دوستانش او را در پادگان شهید باکری دزفول همراه (شهید دانشجو) عبدالرئوف کریمی دیدند.
منصور در سحرگاه چهارم دی ماه 65 آماده ی اقامه نماز صبح بود که خمپارهای در کنارش فرود آمد و سر از پیکرش جدا کرد تا گواه صادق او در اقتدا به مولایش حسینبن علی (علیهالسلام) باشد. پیکر پاک او در گلزار شهدای مراغه آرام گرفت.