شهید پرویز سراج در تاریخ 1344/11/1 در خانواده ای متوسط و مذهبی متولد گردید. تحصیلات مقدماتی را در تهران، دوران راهنمایی ایشان با اوج گیری انقلاب اسلامی همراه شد و او در کنار سنگر مدرسه با انقلاب همراه و همگام شد و فعالیت های خود را از مسؤولیت کتابخانه های حضرت سجاد(ع) و علی بن موسی الرضا(ع) آغاز نمود.
بعد از اخذ دیپلم در سال 1362 در تربیت معلم در رشته ی دینی عربی پذیرفته شد و رسما معلمی قرآن را در مدارس بر عهده گرفت. همچنین در سال 1366 در امتحان کنکور سراسری شرکت نموده و در رشته ی مهندسی کامپیوتر سخت افزار پذیرفته و تحصیل را آغاز نمود.
او عاشق مخلص مسجد بود و رابطه ای دیرینه با این عبادتگاه مسلمین و سنگر محکم دین داشت به طوری که بر سر زبان ها مسجد خانه ایشان معرفی شده بود. هیچ وقت از فعالیت های خود دست برنمی داشت از همان ابتدا با یک سری کلاس های آموزشی روخوانی قرآن و کلاس های عقیدتی آغاز گردید و کلاس های ترجمه و تفسیر قرآن به طول انجامید.
کلاس ها را از بچه های کوچک آغاز نمود و تاکید می کرد آموزش را از کوچک ها و به عبارتی از کودکان آغاز نمود. که: «العِلمُ فِی الصِغَرِکَاالنَقشُ فِی الحَجر.»
علم در کودکی همچون نقشی بر روی سنگ می ماند. و همچنین می گفت که بچه ها امید آینده اسلام و قآن هستند و همه چیز را باید از آن ها آغاز نمود چون که جامعه ای که نسل جوان خوب تربیت شود آن جامعه رستگار است.
او بدین وسیله گوشه ای از حرکت عظیمی که خمینی کبیر (ره) آن را آغاز رهبری نموده بود به عهده گرفت و تا جایی که در ید قدرت داشت با عشقی که مخلصانه خدمت به اسلام را حیات خود می دید و بدون آن مرگ را زیباتر می خواند. کلاس های آموزش قرآن و احکام و عقاید را در مساجد از برای کودکان شش ساله الی پیرمردان شصت ساله ترتیب داده بودند و به کمک دوستان همسنگرش هدایت و آموزش کلی این کلاس ها را به روش قرآنی و حوزه ای به عهده گرفتند. ایشان در ضمن این کلاس ها برنامه هایی نیز برای جذب هرچه سریعت و بیشتر فرزندان این مردم به مسجد پیاده نمود. با آگاهی عالمانه ای که داشت همیشه عشق شهادت داشت و شوق و راهنمایی دیگران در تمام مسائل و امور مربوط به دین و اسلام بود. ایشان برای ما دوستان خود همواره در تمام مسائل مخصوصاً اخلاق و ایمان اسوه و الگو بودند. و تلاشی خستگی ناپذیر در جهت هدایت آل الله را آغاز کرده بود و تا پایان زندگی دنیوی اش آن را ادامه داد و بعد از آن خونش پیام دهنده سخنان و اهداف اوست.
از اخلاقیات ایشان می توان نکات زیر را گوشه ای از عظمت روحی ایشان است ذکر نمود:
مقلد مخلص حضرت امام (ره) بود. نماز اول وقت او هرگز ترک نمی شد. و نماز های یومیه را در پنج وقت می خواند روزه هایش را مرتب می گرفت و اکثرا روزهای دوشنبه و پنجشنبه را در صیام بود. تا جایی که وقت و موقعیت به ایشان اجازه می داد اکثراً در دعای کمیل و نماز جمعه و دیگر مراسم مذهبی شرکت می جست. قرآن را بسیار عزیز و گرامی می داشت و به آموزش وعمل به آن اهمیت فراوان می داد. احترام به والدین از برجسته ترین نکات زندگی او بود. هیچ وقت نشنیده بودم که صدایش از صدای والدینش برتر باشد. به صله ی رحم اهمیت می داد و فامیل را دوست می داشت.به سلام تقدم می کرد و همواره خوشرو و شاداب بود. در ظاهر و محزون بود.
برای عشق خدا در داخل به تربیت فرزندان مخصوصاً فرزندان فامیل و خانواده اهمیت بسیار قائل بود و همواره متذکر این مطلب اساسی بود و نماز شب و دعاهای سحرش بین تمامی خانواده و دوستانش معروف است. او مکرر داوطلبانه در مناطق جنگی حضور پیدا می کرد. در عملیات کربلای یک آزاد سازی مهران همراه با شش تن از دیگر برادران به عنوان دیده بان جهت شکستن خط دفاعی دشمن پیش مرگ نیرو های خودی می شد و در همین عملیات یکی از همراهان وی برادر احمد زیاری شهید و در شهادت از او سبقت می گیرد. از کمترین مرخصی استفاده می کرد. دیرتر می آمد و زودتر برمی گشت. او بسیجی مخلص بود که فرمانده بودن او تا موقع شهادت بر هیچ کس آشکار نگردید.
نحوه شهادت:
بعد از ترم اول دانشگاه برادر شهید پرویز سراج در تاریخ 1366/12/12 برای چندمین بار به طرف دانشگاه واقعی خود راهی شد. بعد از آن در دفعه آخر که به مرخصی آمده بود با اینکه ده روز از مرخصی او مانده بود ولی بعد از 24 ساعت پس از مرخصی با اعلام قضیه ی مداخله آمریکا به خلیج و قضیه فاو شبانه خیلی سریع عازم جبهه شد و این بار همانند علی اکبر حسین (ع) عاشقانه از پدر و مادر خداحافظی دائمی نموده و با چشمانی اشک بار از حب به والدین و عشق و شهادت عازم جبهه گردید و با چه عجله ای کم وصف رفت تا به هنگام عملیات پیروزمندانه بیت المقدس 6 در آزاد سازی ارتفاع شیخ محمد با نیروهای تحت امر فرماندهی خود به حرکت در آمد و با کمترین تلفات بیشترین بهره برداری را نمودند. در واپسین لحظات در حالی که بیسیم به دست مشغول به فرماندهی و سازمان دهی نیرو ها بود که گلوله ی خمپاره ای در پشت سر ایشان به فاصله ی چند متری به زمین خورده و ایشان را با اصابت چند ترکش به نواحی مختلف بدن و مخصوصاً قسمت پشت سر به درجه رفیع شهادت رسانید و بدین ترتیب درجه دکترا شهادت را از دانشگاه عشق و ایثار و مقاومت از دست استاد بزرگوارش آقا امام حسین (ع) دریافت نمود و با فخر تمام این مدرک را با جان خویش معامله نمود.
روحش شاد راهش پر رهرو باد.