شهید دکتر محمد چوبکار در شهریور سال 1339 در خانه ای مذهبی به دنیا آمد و در سال های کودکی تحت توجهات پدر بزرگش که فردی متدین بود عمر را سپری کرد او ضمن تحصیل از محضر پدر بزرگ خود که اهل فضل و دانش بود، نیز بهره می برد. دوران تحصیل را از ابتدایی تا راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان بروجرد گذرانید و با معدل خوب موفق به اخذ دیپلم شد و همان سال 1357 در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه اهواز قبول شد. ایشان در بدو ورود به دانشگاه که همزمان با اوج گیری مبارزات ملت مسلمان ایران بر علیه رژیم شاه بود، به انجمن اسلامی دانشجویان پیوست و همگام با سایر دانشجویان مسلمان در تظاهرات و اعتصابات بر علیه رژیم ستم شاهی شرکت فعال نمود، محمد با آگاهی دادن به دانشجویان و برپایی اعتصاب دانشجویی در جهت پیروزی انقلاب اسلامی می کوشید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او به فعالیت های مذهبی و انقلابی خود ادامه داد و به عنوان یکی از اعضاء اصلی و تشکیل دهنده انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اهواز در تدوین اساسنامه انجمن سهم بسزایی داشت همچنین در حفاظت از دانشگاه در مقابل حملات احتمالی ساواکی ها و ضد انقلابیون مشارکت داشت. به علت جو خاص روشنفکری که بعد از انقلاب و با سوء استفاده گروهک ها از آزادی که نظام جمهوری اسلامی به ارمغان آورده بود، جو مسموم ضد مذهب شدیداً حاکم شد و گروهک ها فعالانه در جذب دانشجویان شرکت نمودند نامبرده با شناخت عمیق و ایمان سرشار و تعهدی که به اسلام داشت شدیداً در مقابل این خطوط انحرافی ایستادگی کرد و برای مشخص کردن حق از باطل بارها اقدام به مناظره با آن افراد از خدا بیخبر نمود. او شرکت در جلسات انجمن را در رأس برنامه های خود قرار داده بود و با توجه به لیاقت و شایستگی ایشان از طرف کلیه دانشجویان پزشکی ورودی 58- 1357 به عنوان نماینده دانشجویان برگزیده شدند که اقدامات مفیدی در این خصوص انجام دادند.تا این که انقلاب فرهنگی در سال 1358 به وقوع پیوست و در اردیبهشت ماه سال 1359 به علت تشدید جو مسموم و افزایش فعالیت گروهک های ضد انقلاب در دانشگاه ها و استفاده آن ها از دانشگاه به عنوان سنگری برای مبارزه با حکومت اسلامی تصمیم به تعطیلی دانشگاه ها و اصلاح سیستم فرهنگی و آموزشی آن ها گرفته شد که ایشان از حامیان و طرفداران این حرکت اصیل بودند.
شهید دکتر محمد چوبکار بعد از تعطیلی دانشگاه به عضویت سپاه پاسداران کرمانشاه درآمد و علاوه بر حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل مدتی مسئول واحد بسیج کرمانشاه بود. محمد از زمان آغاز جنگ تحمیلی پیوسته در جبهه های غرب حضور فعال داشت و با تمام وجوددر مقابل دشمن ایستاد. به علاوه او از تیر رس ترور ضد انقلاب نیز در امان نبود و چون در جریانات مختلف انقلاب توسط منافقینکوردل شناسایی شده بود، در سال 1360 از یک سوء قصد جان سالم به در برد. اما این اعمال در روحیه ی انقلابی محمد اندک تأثیری نداشت. او بارها می گفت: «من به خاطر شهادت به سپاه آمده ام».
او در سال 1360 و در سن 21 سالگی ازدواج کرد. از جمله خصوصیاتی که باعث شد همسرش به او علاقمند گردد و حاضر به ازدواج با او شود، تقوا و اخلاق خوبش بود. همسرش می گوید:
«بیشتر مسئله تقوا و ایمانی که در ایشان سراغ داشتم و معیاری که برای من مهم بود اینکه ایشان حتی در تعطیلی دانشگاه، وقتشان را بیهوده هدر نداده بودند و همین عضویت در سپاه، خودش نشان دهنده نهایت اعتماد ایشان به نظام، ولایت و رهبری و مسئله جنگ بود...» محمد با برگزاری یک عروسی ساده به همراه همسرش به شهر کرمانشاه رفت و در خانه ای اجاره ای منزل گزیدند.
او بسیار صبور و مقاوم بود و مشکلاتی را که در زندگی به وجود می آمد سعی می کرد با صبر و تحمل حل کند. او مدتی مسئول فروشگاه تعاونی سپاه در کرمانشاه بود و تمام تلاشش این بود که به افراد نیازمند کمک کند و حتی سهمیه خود را نیز به نیازمندان می داد. همسرش نقل می کند:
«او به قشر ضعیف و کم در آمد جامعه بسیار توجه می کرد. اگر کارگری را برای اسباب کشی یا کمک به خانه می آورد سعی می کرد او را راضی کند. یک روز او کوپن سهمیه 40 کیلو برنج را که طلب داشتیم به کارگری داد که او را برای اسباب کشی به منزل آورده بود تا او راضی باشد».
محمد که شیفته خدمت به انقلاب و محرومین جامعه بود فعالیت خود را به نحو دیگری آغاز کردو به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و در کرمانشاه استقرار یافت. محمد عاشقانه و صادقانه خدمت می کرد تا جائی که علی رغم مشکلات مالی، چندین ماه حقوق و دستمزد خود را به سپاه بخشید.
او در ضمن خدمت در سپاه، به تدریس درس بینش اسلامی سال چهارم دبیرستان در شهر باختران نیز می پرداخت. اوقات فراغت محمد با مطالعه و خواندن کتب مذهبی و دینی سپری می شد.
زمانی که با تحریک کشور عراق، گروهی جدایی طلب در خوزستان، قصد جدا کردن این خطه از مملکت اسلامی را داشتند محمد به همراه گروهی از اعضای انجمن اسلامی دانشکده پزشکی، جهت سرکوب عناصر ضد انقلاب به خرمشهر اعزام شدند و به مبارزه مسلحانه با ضد انقلابیون پرداختند.
با گشایش مجدد دانشگاه ها او به همراه خانواده اش به اهواز رفت و در دانشگاه اهواز به ادامه تحصیل پرداخت. او در دانشگاه از یک طرف با جدیت درس می خواند و از طرف دیگر، در ارشاد و هدایت دانشجویان تازه وارد می کوشید و اهداف منافقین را برای آن ها برملا می ساخت.
خدمت در سپاه همچنان جزئی از زندگانی محمد بود. او همیشه افتخار می کرد که عضو سپاه پاسداران است. او همچنین با حضور در میدان های نبرد می کوشید تا در کنار رزمندگان اسلام، با دشمن پیکار کند. او در اکثر عملیات ها به ویژه عملیات کربلای5 حضوری فعال داشت و به درمان مجروحین این عملیات پرداخت.
محمدبسیار مهربان و خوش اخلاق بود. با وجود داشتن مشغله فراوان هیچگاه از رسیدگی به امور خانواده اش غافل نمی شد و همواره به همسر و دو فرزند دخترش توجه می کرد. با این که فرزندانش کوچک بودند اما او سعی می کرد تا به آن ها علم بیاموزد و آن ها را برای هنگامی که قرار بود به مدرسه بروند، از نظر فکری آماده می کرد. از اسراف بدش می آمد، وقتی که در خانه بود غذاهای منزل دور ریز نداشتند و همه را به صرفه جویی سفارش می کرد.
علاقه به معنویات و انقلاب در درون محمد موج می زد و شهادت را عروج معنوی می دانست. در مدت تحصیل در دانشگاه، در اکثر نوشته هایش صحبت از مرگ و شهادت می کرد.
محمد در سال 1366 از دانشگاه فارغ التحصیل شد اما هنوز پایان نامه اش را ننوشته بود. قبل از این که مدرک و پایان نامه اش را دریافت کند دوباره به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و به باختران (کرمانشاه) بازگشت. او این بار در اردیبهشت سال 1367 به عنوان مسئول بهداری سپاه غرب شروع به فعالیت کرد و در درمان مصدومان شیمیایی تمام تلاش خود را به کار برد. با وجود این که در حین تحصیل به کرات به علت نیاز جبهه در عملیات های مختلف شرکت می کردند ولی هرگز از کسب علم غفلت نمی نمودند و در سرتا سر دوران تحصیل جزو دانشجویان ممتاز کلاس بودند.
شهید علاقه خاصی به قرائت قرآن داشت و قرآن را با صوت خوش تلاوت می نمود، علاقه زیادی به شرکت در مراسم تشییع پیکر مطهرشهداء و مراسم بزرگداشت آن ها داشت.
نسبت به خانواده متعهدانه و با احترام برخورد می کرد و تلاش زیادی در تربیت فرزندان می نمود به طوری که دو فرزندش که از سنین 4 و 5 سالگی به راحتی قادر به خواندن روزنامه بودند و در حال حاضر همه ساله در بروجرد جزو شاگردان ممتاز هستند. در فروردین ماه سال 1367 از دانشکده پزشکی اهواز فارغ التحصیل شدند و به علت علاقه زیادی که به حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل داشتند داوطلبانه از دانشکده پزشکی سپاه به منطقه عملیاتی غرب اعزام شدند، و با جدیت تمام در سمت معاونت درمان مرکز بهداری غرب و مسئولیت درمان ش.م.ه آغاز به کار نمودند، ایشان با سرکشی مداوم و بررسی مسائل و نیازهای خطوط پدافندی و آفندی و همچنین اورژانس های ش.م.ه موجود در خط و حد غرب اقدام به آموزش و توجیه نیروهای شاغل در اورژانس های ش.م.ه و نقاهتگاهش.م.ه نمودند که تا آن زمان کس دیگری این کار مهم را انجام نداده بود.
هنوز دو ماه از حضور او در بیمارستان امام حسین(ع) باختران نگذشته بود که متوجه شد منافقین با همکاری رژیم بعثی عراق به میهن اسلامی هجوم آورده اند. محمد با وجود داشتن مسئولیت ستادی با شنیدن خبر حمله منافقین، داوطلبانه به منطقه اعزام شد تا از نزدیک به درمان مجروحین بپردازد. او با شجاعت خاص خود به خط مقدم رفت و در منطقه مهران فعالیتی چشمگیر از خود نشان داد. تا این که سرانجام در تاریخ 30/3/1367 در همان منطقه با قطع شدن پایش و وخامت حالش به جمع شهدای انقلاب اسلامی پیوست.