شهید ابراهیم در روستای خسرو آبادِ سبزوار، در هفتم مهر سال 1343 به دنیا آمد. مادرش زنی مومنه و مهربان و پدرش، فردی مذهبی و قرآنی که در مراسمِ شبیهخوانیِ ایام محرم نقش ایفا میکرد. ابراهیم شش ساله بود که خانوادهاش به تهران مهاجرت کردند. به گفته ی مادرش، ابراهیم از 9 سالگی روزه میگرفت و در خانه، از هر فرصتی برای تلاوت قرآن استفاده میکرد. او از کودکی در مراسم تعزیهخوانی در کنار پدرش فعالیت داشت و همیشه برای انجام مراسم عزاداری پیش قدم بود. دوره ابتدایی و راهنمایی و بخشی از مقطع دبیرستان را در مدارس تهران تحصیل کرد. فعالیتهای قرآنی و مذهبی او در مسجد امام حسین وحیدیه ی نارمک و مسجد امام حسن مجتبی در میدان امامت بود. ابراهیم دل به قرآن داده بود و توانست پیشرفت زیادی در قرائت و حفظ قرآن داشته باشد.
خانواده ی خسروآبادی، در سال 1359برای آبادی زمینهای کشاورزیشان به سرزمین پدری در اطراف سبزوار برگشتند. ابراهیم دو سال آخر دبیرستان را در مدرسه ی ابن یمین سبزوار پشت سر گذاشت. او در جمع بچههای هم سن و سال فامیل و روستا، نقش هدایتگری داشت. همراه روحانی روستا، پیگیر برگزاری جلسات قرآن و دعای کمیل در شبهای جمعه بود. ابراهیم توانست در همان سالها، در مسابقات قرآن آستان قدس رضوی، رتبه چهارم قرائت را به دست آورد. زمان دیپلم او مصادف با انقلاب فرهنگی شد. در سال 1360 از رشته دبیری ریاضی در تربیت معلم شهید مدنی قبول شد. ابراهیم در آزمون خلبانی هواپیمای شکاری نیروی هوایی ارتش هم، امتیاز علمی لازم را کسب کرد. اما مدتی بعد تصمیم گرفت راهش را عوض کند و وارد رشته پزشکی شود. با تلاش و پشتکارِ زیاد، درسهای رشته طبیعی را خودش خواند و دوباره در کنکور سال 61 شرکت کرد. مزد زحمتهایش را با قبولی در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز گرفت. از تربیت معلم انصراف داد و از بهمن سال 61 درسش را در تبریز شروع کرد. ابراهیم تاکید زیادی بر علمآموزی داشت، او موقعیتها و وظایفش را خوب تشخیص میداد. نمیتوانست به امنیت کشورش بیتفاوت باشد و برای رفتن به جبهه دلایل محکمی برای خانواده آورد. ابراهیم در شهریور سال62، بعد از یک ماه دوره آموزشی به عنوان امدادگر به جبهه اعزام شد و در بهداری لشکر 27 محمد رسولالله مشغول خدمت شد. در کنار فعالیتهای رزمی، از ترویج قرآن غافل نبود و موفق شد در مسابقه حفظ خطبه متقین از نهجالبلاغه رتبه اول را در لشکر به دست آورد. پس از مدتی، یکی از امدادگران گردان مالک اشتر شد. تسلطش به زبان عربی در کنار روحیات خاصش او را وارد نیروهای شناسایی کرد تا قبل از عملیات در ماموریت شناسایی به دل دشمن بروند.
بعد از اتمامِ مرحله اولِ عملیات والفجر4، ابراهیم 48 ساعت مفقود بود و سپس همراه 18 نفر مجروح به منطقه خودی بازگشتند. در ادامه ی عملیات در تاریخ 62/8/28 نبرد سختی در ارتفاعات کانیمانگا و قله 1904 در گرفت. ابراهیم برای کمک به مجروحان به خط مقدم رفته بود و دیگر از آنجا بازنگشت! آن جا به دست نیروهای گارد ریاست جمهوری دشمن افتاد و آنها به مجروحانتیر خلاص میزدند. بقایای پیکر شهید ابراهیم خسروآبادی سال 72 به وطن بازگشت. سالها از شهادتش گذشته بود اما جای تیر خلاص در جمجمهاش، نشانه ی ایثار و اخلاص و مظلومیت او در راه هدف بود. مزار ابراهیم در بهشت زهرای تهران است.