شهید ناصر اسلامی نیا در سال ۱۳۴۱ در روستای ساراب از توابع شهربابک در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود و دوران تحصیل خود را در هنرستان شهید نجاتی به پایان رساند.
یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی دبیرستان محل تحصیل و همچنین گروه مقاومت بسیج سپاه بود. بعد از اتمام تحصیل وارد سپاه پاسداران شد و با اخلاص و نیت خدمت به اسلام و انقلاب شروع به کار نمود و چندین مرحله برای مبارزه با بعثیان کافر به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد.
از جبهه که برگشت در ستاد ناحیه ۶ کرمان مشغول به خدمت بود تا اینکه در سال ۱۳۶۲ در سنگر علم و دانش دانشگاه شهید چمران در رشته ماشین افراز مشغول به تحصیل شد پس از فراغت از تحصیل در کارخانه الحدید تهران به عنوان مسئول کنترل و کیفیت آن کارخانه شروع به کار کرد مدتی نیز در کارخانه فجر شیراز مشغول انجام وظیفه بود وی پس از راه اندازی صنایع خود کفایی وزارت سپاه در کرمان به درخواست و اصرار مسئولین سپاه به کرمان عزیمت کرد و به عنوان مسئول گروه مهمات سازی شروع به کار نمود و به مدت دو سال با تلاش و جدیت تمام کار کرد سرانجام در سال ۱۳۶۷ هنگام آزمایش نمونه ای از گلوله ساخته شده شهید به لقاء الله پیوست.
شهید اسلامی نیا همواره یکی از سربازان امام زمان (عج) بود که جانش را در راه اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و امام راحل مان فدا کرد و برای استقلال و خودکفایی کشور به فرموده رهبر کبیرمان تا پای جان ایستاد و دست از تلاش و کوشش برنداشت. ناصر عزیزمان بارها به جبهه های حق علیه باطل شتافت اما به گفته خودش خدا او را قبول نکرد ولی بعد از اتمام جنگ بارها با یاد خاطره شهدای هم رزم خود می گفت: "خدایا روزی پیش نیاید که من باشم ولی امام بزرگوارمان نباشد" و این بود که با گریه های شبانه و مناجات خالصانه اش دعایش مستجاب کردید و افتخار شهادت که همواره خواست چند ساله او بود نصیبش گردید.
شهید دارای دو فرزند، یک پسر بنام حمزه و یک دختر بنام فاطمه می باشد. فاطمه اش که روی بابا را ندیده با گریه می گوید: خدایا بزرگترین آرزوی من در تمام دنیا این است برای یک بار هم که شده روی بابام را ببینم .