سيدمحمد شكري
نام پدر : سيدكاظم
دانشگاه : علوم پزشكي تهران
مقطع تحصيلي : دكترا
رشته تحصيلي : پزشكي
مكان تولد : عراق-كربلا (برون مرزي)
تاريخ تولد : 1341/08/18
تاريخ شهادت : 1365/12/12
مكان شهادت : شلمچه

شهید سیدمحمد شکری در هجدهم آبان سال 1341 در کربلا به دنیا آمد. پدرش در کربلا کارخانه دار بود. وقتی به ایران آمدند، دفتردار شد. سیدمحمد و برادران و خواهرانش یک کلمه فارسی بلد نبودند؛ آن ها گریه می کردند و گلایه مند بودند که چرا به ایران آمده اند. مادرشان کلمه به کلمه به آن ها فارسی یاد داد. محمد به دبستان تشویق می رفت(که بعدا اسمش به شهید فهمیده تغییر کرد). سه تا از برادرهای سیدمحمد نیز در آن جا درس می خواندند. مادرشان در تمام سال های تحصیل فرزندان به مدرسه سر می زد و از وضعیت درس آن ها جویا می شد. مدیر مدرسه(آقای اسکویی) همیشه به مادر سیدمحمد می گفت: شما تنها مادری هستید که این قدر برای فرزندانتان وقت می گذارید، من از شما بسیار راضی هستم.

دبیرستان بچه ها در خیابان صاحب الزمان بود. مادرشان برای گرفتن کارنامه شان مراجعه کرد. مدیر مدرسه ضمن تشکر از او گفت: «پسران خوبی تربیت کردید، رفتار و درسشان در مدرسه نمونه است.» او مخصوصا از اخلاق و نمرات سیدمحمد تعریف کرد. مادر سیدمحمد خیلی مراقب رفتار بچه هایش بود. برای هشت پسر و سه دخترش از قرآن و شکیات نماز و احکام می گفت و سوالات آن ها را با دقت جواب می داد. هر یازده فرزند او اهل علم و دانش شدند.

از آن جا که خانواده اش مذهبی و اطرافیان وی نمونه خوبی برای او بودند، از همان کودکی در جلسات قرائت قرآن و سوگواری خاندان عصمت و طهارت که در ضمن، تبلیغی علیه نظام ستم شاهی نیز بود شرکت می کرد. علاوه بر آن که خود در این اماکن حضور می یافت دوستان و نزدیکان را نیز به شرکت فعال تشویق و ترغیب می نمود. در نتیجه رفت و آمد به این گونه جلسات معنوی و الگو قرار دادن بزرگ ترهای خانواده چنان او را پرورش یافته بود که به بزرگ و کوچک در سلام کردن پیش قدم بود. با آنان با لبخندی محبت آمیز برخورد می کرد. زمان انقلاب سیدمحمد شب ها با بیسم از خانه بیرون می رفت و نصف شب برمی گشت. در گشت ثارالله شرکت می کرد؛ در راهپیمایی ها حضور موثر داشت و در چاپ و پخش اعلامیه ها فعال بود. مادر، هر روز بچه ها را قبل از نماز صبح برای درس خواندن و خوردن صبحانه و رفتن به مدرسه از خواب بیدار می کرد. سیدمحمد به مادر و پدرش بسیار احترام می گذاشت. هربار که مادر وارد اتاق می شد، جلوی پای او بلند می شد. مادر او را از این کار منع می کرد ولی سیدمحمد در پاسخ می گفت: من احترام گذاشتن به شما را دوست دارم و از این که جلوی پایتان بلند می شوم عشق می کنم! نماز شبش حتی در شب های کوتاه و سرد زمستان ترک نمی شد. پدر و مادرش چند بار تصمیم گرفتند به خاطر راحتی بیش تر خانه را بفروشند و به دولت آباد بروند اما او می گفت: اگر بروید من همین جا اتاقی برای زندگی اجاره می کنم و می مانم.

به تجملات هیچ علاقه ای نداشت. زمانی که پدرش یک دست مبل دست دوم خریده بود، می گفت: «چرا مبل خریده اید؛ تجملات از همین جا شروع می شود.» مسئول پایگاه بسیج محله بود و با بچه های محل طرح رفاقت می ریخت. به خانه هایشان می رفت و همه را بسیجی کرده بود. در روزهای اول انقلاب با تشکیل گروه فرهنگی و به کمک بچه های مسجد حضرت موسی الرضا(ع) و پدر شهیدان قادری خانواده های مستحق را شناسایی و نیازهای آنان را رفع و برای تامین نفت و ارزاق عمومی ساکنین خیابان ایران سعی فراوانی می کردند. با وزرات بازرگانی در رابطه با سرشماری و جمع آوری اطلاعات لازم همکاری زیادی می نمود. در برخورد با ضد انقلابیون بسیار قاطع و در صورت لزوم با آنان درگیر می شد. وقتی از مدرسه تعطیل می شد بچه های محل را جمع می کرد. در خانه یک بشقاب می گذاشت و می گفت: همه باید در همین بشقاب غذا بخوریم تا با این رویه عادت کنیم. طریقه پانسمان کردن را برای آن ها انجام می داد. به آن ها سفارش می کرد که باید اهل جنگ باشید. مادرهای آن ها اعتراض می کردند ولی باز هم او کار خودش را می کرد. پسر عمو و پسر عمه اش را نصیحت می کرد و آن ها به جبهه رفتند و هر دو شهید شدند.

سیدمحمد در سال شصت با معدل بالای نوزده سال آخر دبیرستان را پشت سر گذاشت و دیپلم گرفت. یک سال بعد، برادرش در عملیات رمضان شهید شد و محمد به خدمت مقدس سربازی رفت. او به منطقه ی دشت عباس، واحد پدافند هوایی ارتش اعزام شد و با سرنگون کردن یک هواپیمای عراقی درجه گروهبانی را دریافت کرد. همیشه به مادرش می گفت: دعا کن دکتر بشوم تا به حاشیه نشین ها، خانه به دوش ها و رزمندگان مجروح کمک کنم. ایشان در چند عملیات از جمله کربلای 1، فاو، بصره و شلمچه شرکت نمود.

پس از پایان خدمت سربازی، در کنکور سراسری دانشگاه ها شرکت کرد و با رتبه ی شش در رشته ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران قبول شد. قبولی در دانشگاه مانع حضورش در جبهه ها نشد. اطرافیان متعحب بودند که چه طور جبهه می رفت، چه طور درس می خواند و چه طور به این همه فعالیت بسیج و کارهایش می رسید. سیدمحمد علاقه ی زیادی به کتاب و کتابخوانی داشت، آن قدر که پس از شهادتش، خانواده اش کتاب های او را گونی گونی به جاهای مختلف هدیه دادند.

بیش تر اوقات به جز کتاب های درسی، تفسیر قرآن می خواند و مطالعاتش را هر جا بود ادامه می داد. سیدمحمد به جبهه رفت اما درسش را کنار نگذاشت و برای گذراندن واحدهای درسی به کرمانشاه می رفت. دکتر عبدالحسین کیهانی بعد از عملیات کربلای یک در کرمانشاه سه واحد ایمونولوژی تدریس می کرد و در مورد محمد که یکی از دوازده شاگرد ایشان بود می گفت: «او از همه تاثیرگذارتر، درس خوان تر و حزب اللهی تر است.» یکی از دیگر استادانش به مسئول بهداری گردان در پادگاه دوکوهه گفته بود: «می دانی ضریب هوشی سیدمحمد شکری بالاست؟ اگر این پسر مثل بقیه ی دانشجوها سرکلاس حاضر بشود و به جای این که آخر ترم مطالب را از همکلاسی هایش بگیرد و بخواند، مستقیما سر کلاس یاد بگیرد در آینده یکی از نوابغ پزشکی می شود. این پسر را به دانشگاه برگردانید.» هرچه فرمانده اش اصرار کرد قبول نکرد که به دانشگاه برگردد. آخر سر فرمانده اش گفت: طبق فتوای حضرت امام که مقلدش هستی، جنگ واجب کفایی است و من هم نیرو به اندازه کافی دارم اما درس خواندن برای تو واجب عینی است. این را که گفت محمد دیگر حرفی نزد و به دانشگاه برگشت. ولی از فرمانده اش قول گرفت که زمان عملیات حتما خبرش کند.

دوازدهم اسفند ماه سال 1365 بچه های گردان عمار لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در منطقه ی شلمچه محاصره شدند. سیدمحمد کوله ی خود را برداشت و به کمک بچه های زخمی رفت. دشمن جایی را که محمد و همسنگرش مستقر بودند با توپ و خمپاره هدف گرفت. همسنگرش(شهید وفایی) به بیرون از سنگر پرتاب شد ولی محمد به گودالی عمیق افتاد. وقتی نیروهای امدادی کنارشان رسیدند، همسنگرش فقط محلی را که محمد افتاده بود را نشان می داد و به شهادت رسید. چند روز طول کشید تا پیکر محمد را از گودال دربیاورند. جنازه محمد را که دوم رجب شهید شده بود، بعد از سه روز از زیر خاک بیرون کشیدند. فقط سرش باقی مانده بود و بقیه بدنش پودر شده بود. آن چه از پیکر پاک او باقی مانده بود، روز جمعه به تهران منتقل شد اما به دلیل برگزاری نماز جمعه مراسم تشییع تا روز بعد به تاخیر افتاد و روز شنبه همزمان با ولادت حضرت علی(ع) تشییع شد. نکته ای که در مراسم همه را به خود متوجه کرده بود صدای ناله و گریه ی یکی از بانوان شرکت کننده بود؛ خانم پیری بلند بلند گریه می کرد و می گفت: «پسرم شهید شده؛ سیدمحمد همیشه برایم نفت و وسایل دیگر می آورد به من رسیدگی می کرد و داروهایم را می خرید. او مثل پسر من بود.»

ایشان همچنین تلویزیون کوچکی را که در اتاق خصوصی اش داشت بدون اطلاع سایر افراد خانواده خود به فرد فقیری که چند فرزند داشت بخشید.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.