شهيد محمود امين پور در سال 1341 در شهر شهيد پرور اصفهان و در دامان خانواده اي مذهبي بدنيا آمد. تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه اسلامي حسيني و دوره راهنمايي را در مدرسه حاتم بيك و تحصيلات متوسط را در دبيرستان هاي نادريان و حكيم سنايي اصفهان به پايان برد. ورود به سنين جواني و رسيدن به دوران بلوغ و رشد وي در بحبوحه انقلاب اسلامي قرار داشت و در همه راهپيمايي ها و تظاهرات خياباني و تحصن ها شركت فعالانه داشت شور و عشق او به پيروزي انقلاب اسلامي آغاز تحول عميق روحي وي گشت و دم سبحاني امام به جانش نشست عشق به اسلام و امام و انقلاب اسلامي و روحانيت در خط امام كه سالهاي اول پس از انقلاب در شهيد مظلوم تجلي يافته بود بسيار بارز و نمودار بود. اين بود كه در برخورد عقيدتي و سياسي با گروهك ها فعالانه شركت مي جست. به عنايت خداوند خط صحيح را شناخته بود و همواره اين روحيه را داشت كه هر چه را كه درست و وظيفه مي دانست در راه آن از هيچ كوششي فرو گذار نمي كرد و به خود ترديدي راه نمي داد.
پس از گرفتن ديپلم بنابر همان روحيه عازم كردستان شده و به علت داشتن زمينه هاي هنري در تبليغات بسيج سپاه سنندج به كار مشغول شد و پس از چندي بعنوان خطاط به ايفاي نقش خود در مبارزه با ضد انقلاب پرداخت ديوارهاي سنندج هنوز خاطره ي قلم رنگ او را بر خود دارد و بدينسان با قناعت و اخلاص و كوشا رسالت ابلاغ پيام امام و اسلام و شهداء راه حق و دفع شر اشرار را بر دوش گرفت و سه سال در آن خطّه به خدمت انقلاب اسلامي و ابراز محبت به نهضت خونين خميني پرداخت و يكبار در آنجا مجروح شد، سپس به عضويت سپاه در آمد.
در سال 62- به دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه علم و صنعت و در رشته كارشناسي ارشد معماري پذيرفته شده در همان ترم اوّل تحصيل كه هنگامه عمليات خيبر نيز بود عازم جبهه جنوب شد و چون به عنوان خطاط شناخته شده بود نگذاشتند كه در غير از تبليغات كار ديگري انجام دهد.
او در دروس دانشكده علاقه و استعداد خوبي داشت و پيشرفت كمي و كيفي خوبي در رشته تحصيلي خود داشت. در فرصتهاي مختلف به كردستان مي رفت و به خدمت مشغول مي شد.
در نوروز 65 نيز به رهنمود امام در مورد حضور در جبهه لبيك گفته و به سوي ديار عاشقان شتافت. چون احتمال مي داد كه اگر باز به عنوان خطاط شناخته شود نخواهد توانست اجازه شركت در يگان هاي رزمي را بيابد و به خطوط مقدم جبهه برود. بعنوان يك بسيجي بدون آنكه كسي بداند او خطاطي هم مي داند، سعي داشت به جبهه اعزام شود.
و سرانجام با ديدن آموزش هاي لازم به دسته ديدباني در لشگر پيروزمند امام حسين (ع) راه يافت و به جبهه ها و اعزام شد و نيمه شب 20 خرداد ماه 65 كه همزمان با شب عيد سعيد فطر نيز بودپس از آن كه بنا به نقل همسنگرانش تعقيبات نماز عشايش را بسيار طولاني و عرفاني به جاي آورده بود با اصابت تير به سرش به لقاي معبود شتافت.
شهيد محمود امين پور خصايص اخلاقي ويژه اي داشت از جمله آنكه بسيار جدي و سخت كوش بود حزب الهي عاشق و عارف و مطيع و منقاد امام امت، به عنايت خداوندي، اميدوار بود و از مبارزه با نفس غفلت نداشت چنانچه با خط زيبايي خويش جملات متذكرانه را آذين در و ديوار و محل كار و زندگي خود كرده بود خصوصاً اين دو جمله غيبت نكنيم و حديث حضرت علي (ع) فان الشاهد هوا الحاكم يعني بدرستي كه شاهد دادگاه عدل الهي همان خداي حكم دهنده و قضاوت كننده است.
او اهل نماز و دعا و مانوس با تلاوت قرآن بود. از غيبت و برخورد با نامحرم پرهيز داشت.