«حسين» در سال 1338 در اصفهان ديده به جهان گشود. از سن پنج سالگي قرآن را با صوتي زيبا مي خواند. در دوران كودكي، به مكتب رفت و پس از آن تحصيلات ابتدايي خود را ادامه داد. دوره راهنمايي را با معدل خوب پشت سر گذاشت و وارد دبيرستان شد. مخالفت وي با دستگاه طاغوت از همان دوران نوجواني شروع شد. اوج مبارزه كفرستيزانه او به زمان بسته شدن دانشگاه ها برمي گردد، حسين در اين مبارزه بارها و بارها مورد تعقيب ساواك قرار گرفت.
او در سال 1358 در رشته مهندسي مكانيك دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شد و با عضويت در انجمن اسلامي دانشگاه در جهت تحقق اهداف انقلاب فرهنگي فعاليت بسياري نمود.
حسين براي زدودن ضعف فرهنگي روستاها و بقاي خط خونين انقلاب اسلامي به همراه جمعي از دوستان خود اقدام به تشكيل كميته فرهنگي جهاد سازندگي شهرستان كوهپايه نمود.
وي همچنين در موقعيت هاي مختلف از جمله تدريس در دبيرستان شهيد طالقاني به پرورش آينده سازان انقلاب و كشور پرداخت، بطوري كه تعداد زيادي از شاگردانش با نشأت گرفتن از مكتب استاد، در راه خونين او قدم گذاشته و به شهادت رسيدند و يا همچون او خدمتگزار مخلص اسلام و انقلاب شدند.
با آغاز جنگ و دستور بسيج عمومي توسط امام، در تشكيل بسيج محل نقش عمده اي را ايفا كرد و با تشكيل كلاس هاي عقيدتي سياسي سعي در بالا بردن سطح ديني و سياسي داوطلبان بسيجي داشت. شاگردان او در بسيج، همه از رزمندگان جبهه و راهروان راه او مي باشند.
در سال 1360 به عنوان مربي عقيدتي پادگان به فعاليت پرداخت و در جهت رشد فكري سربازان تلاش بسيار نمود. از جمله فعاليت هاي ارزنده اين شهيد فعاليت در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مركز اصفهان در برنامه ايثارگران بود. او در اين برنامه با استفاده از قلم شيوا و بيان رساي خود به بيان حالات و خصوصيات ملكوتي شهيدان مي پرداخت.
حسين علاوه بر فعاليت هاي چشمگير در پشت جبهه، در جبهه هاي نبرد بسيار پرجوش و خروش بود. جبهه رفتن را وظيفه اي مهم براي خويش مي دانست. او در مناطق جنگي به تشكيل كلاس آموزش قرآن و احكام مبادرت ورزيد. حسين در بيش از ده عمليات نظير بيت المقدس، فتح المبين، بدر، محرم، والفجر مقدماتي، والفجر4 و والفجر8 حضور فعال داشت. او به شبهاي عمليات خيلي علاقه داشت، شبهايي كه پاكان با گريه و زاري برگه ملاقات با خدا را گرفته، به ديدارش مي شتافتند. او در شب هاي آخر عمر خود در گوشه ساكت سنگر با خدايش خلوت كرده، با معبود خود راز و نياز مي كرد تا اينكه بالاخره در عمليات والفجر8 در سن 27 سالگي نداي ملائك را شنيد كه او را به « عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» فرا مي خواندند و بدينسان بر سر خوان پركرامت خدا نشست.