در اصفهان به دنیا آمده و دوران کودکی را در کردستان وآذربایجان با پدر و مادرش سپری کرد.
ایشان شش ساله شد که به دبستان رفت و دوران دبیرستان را در دبیرستان حکیم سنایی واقع در خیابان استانداری سپری کرد و نماینده کلاس بود. درخشش او در دبیرستان انقدر بود که شاگرد نمونه بود. اقای طالقانی رئیس دبیرستان و استاد پرورش معلم او بود که روی اخلاق و رفتار او خیلی اثر گذاشته بود تا جایی که به من گفت که اقای پرورش گفته است که در حرم امام رضا پول نریزید و انقدر روی این مساله تاکید داشت که وقتی ما به پابوس امام رضا رفتیم نگذاشت پول در حرم امان رضا بریزیم گفت شاه معلوم نیست این پول ها را در چه راهی خرج می کند.
کلاس چهارم دبیرستان مصادف با انقلاب و تعطیلی مدارس و راهپیمایی و تظاهرات بود. وقتی که دبیرستان تعطیل می شد بچه ها را جمع می کرد و در تظاهرات وراهپیمایی شرکت می کردند و شب ها اعلامیه های امام فتوکپی و پخش می کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و هم زمان مدارس باز شد و او خودش را برای گرفتن دیپلم و شرکت در کنکور اماده می کرد و ایشان در کنکور در رشته ی دندانپزشکی در دانشگاه ملی که اکنون شهید بهشتی نام گرفته پذیرفته شد.
در مهر ماه سال 58 وارد دانشگاه شد، در دانشگاه جز فرد فعال انجمن اسلامی بود. وقتی دانشگاه به علت انقلاب فرهنگی تعطیل شد در جهاد دانشگاهی تهران خدمت کرد تا اینکه دموکرات ها سر به شورش گذاشتند و جز نیرو های داوطلب به کردستان رفت ، بعد سنندج، دیواره دره هم رفت و به مدت سه ماه در انجا بود. بعد از اتمام دوره اش چند ماموریت به ارومیه –بندر عباس برای طرح خانه های بهداشتی رفته بود ولی با مناظری که در این شهرها و روستاها می دید بی نهایت زجر می کشید . از طرفی از کارهای منافقین مثل ترور ، منفجر کردن حزب جمهوری اسلامی و شهید شدن 72 تن ناراحتی او به بی نهایت رسیده بود تا اینکه به سپاه رفت و عضو سپاه شد.
در تاریخ 60/12/18به جبهه اعزام شد. در دهه ی فاطمیه به دزفول و در عملیات فتح المبین با رمز یا زهرا(س) 61/1/2 در ارتفاعات رقابیه به درجه ی شهادت رسید.