شهید علی میر خلف زاده در خانواده ای بسیارپایبند به مذهب پرورش یافت در سه سالگی اصول دین و مذهب و نام ائمه اطهار را به خوبی آموخته بود و به دوستانش یاد می داد. دوره دبستان را با نمرات خوب پایان رسانید و در همین هنگام یعنی حدود 14سالگی از آنجا که علاقه زیادی به فراگیری و یادگیری مسائل اسلامی داشت با دوستانش اقدام به تشکیل جلسات احکام قرائت قرآن نمود و در این جلسات مسائل سیاسی نیز گنجانده شده بود. برای بازده بیشتر جلسات با کتاب های اندکی که داشت اقدام به تشکیل کتابخانه در مسجد محل نمود به علت تشویق او دوستانش علاقه زیادی به خواندن کتاب پیدا کرده بودند، رفتار اسلامی او نظر دوستانش را به او جلب شده بود. به امر به معروف اهمیت زیادی می داد و سعی داشت حتی مسائل دین اسلامی را نیز رعایت کند، تشکیل اردوهای اسلامی که در آنها درس خلاق و سرودهای اسلامی تعلیم میشد، از دروغ بشدت پرهیز داشت و با دسترنج کمی که داشت همیشه مساکین را یاری می کرد. از همان قبل از انقلاب اصرار داشت در نمازهای جمعه اصفهان و نجف آباد شرکت کند. در سال 56 که حرکت انقلابی امت مسلمانان به رهبری امام خمینی با سخنرانی ها و راهپیمایی ها اوج گرفت علی در آنها شرکت داشت و شبها به پخش اعلامیه و تکثیر نوار می پرداخت. با شنیدن خبر آمدن امام رهبر انقلاب خیلی سریع با چند نفر از دوستان خود به تهران رفت و مسئولیت انتظامات قسمتی از بهشت زهرا را بعهده گرفت. با پیروزی انقلاب علی فعالیت خود را جهت پیشبرد انقلاب و نشر فرهنگ اسلام شدت بخشید و با شناخت خوبی که از مسائل سیاسی داشت به افشاگری علیه منافقین آمریکائی پرداخت و در تمام برخوردها با دوستانش به روشنگری جهت رشد آگاهی آنها می پرداخت و در سال 58 علی دوره متوسطه را به پایان رسانید و دیپلم خود را گرفت و در همان سال به دانشکده کشاورزی رشته دامپروری شهرکرد راه یافت و با عضویت در انجمن اسلامی وارد فعالیت جدیدی شد. مهمترین کار او در این برهه زمان بحث برسر مسائل سیاسی و عقیدتی با گروه های دیگر بخصوص چپگراها بود و با توجه به آگاهی سیاسی زیاد و اندوخته فراوان مذهبی که داشت زیاد به بحث می پرداخت. شرکت در فعالیت های انجمن اسلامی دانشکده از جمله تأسیس نمایشگاه کتاب و نوار در شهر کرد از فعالیت های دیگر او بود و حتی یکبار شخصا اقدام به تشکیل نمایشگاه کتاب نمود.
مدتی در جیرفت و روستاهای اطراف آن به فعالیت فرهنگی جهت بالا بردن سطح رشد وآگاه های مردم آن دیار پرداخت. و با این همه از دوستانش و محله خودش نیز غافل نبود. از آنجا که به گسترش فرهنگ اسلامی بین مردم و دوستانش بسیار توجه داشت اقدام به تشکیل یک کانون نمود که در آن کتاب و نوار ارزان قیمت دراختیار مردم قرار گرفت و این کانون هنوز هم توسط دوستان شهید کار خود را ادامه میدهد و مرکز تشکل برادران حزب الهی می باشد. علی عاشق روحانیت در خط امام بود و در مقابل از لیبرال ها و ضد انقلابیون بشدت نفرت داشت.
خیلی زود خطوط انحرافی را تشخیص می داد و با آنها مقابله می کرد. بنابر شرورت جنگ تحمیلی علی با ثبت نام درسپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمادگی خودرا برای نبرد با کفار بعثی اعلام داشت و پس از گذارندن دوره آموزشی در پادگان سپاه به جبهه نبرد در دارخوئین اعزام شد.
دوستان وهمرزمش از روحیه عالی او در کارها وتوجهش به نظم تعریفها دارند. شبها تا صبح به کندن کانال می پرداخت و روزها را به تبادل نظر پیرامون مسائل سیاسی و یا به مطالعه قرآن و نهج البلاغه.
تا اینکه روز موعود فرا رسید علی مشتاقانه و سریع خودرا آماده نمود و غسل شهادت را بجای آورد. به دوستانش گفت که برادران مرا خوب ببینید که دیگر فردا مرا نخواهید دیدید من به کربلا می روم. و بدین طریق در عملیات دارخوین روح پر فتوحش به ملکوت اعلا پیوست وجسد مطهرش روی زمین گرم کربلای دار خوین قرار گرفت و هنوز هم پیکرش پیدا نشده است.