نعمت الله در سال 1343 در اصفهان چشم به جهان گشود. پاكي، اخلاص و آزادگي او از همان كودكي اطرافيان را متحير ساخته بود و به راستي كه او نعمت خداوند بود.
پس از اتمام دوره راهنمايي در رشته رياضي دبيرستان ادب به تحصيل، تهذيب نفس و فراگيري مسائل عقيدتي و دوره نظامي مشغول شد. او ابتدا به عضويت انجمن اسلامي مسجد محل درآمد و به عنوان مسئول تبليغات انجمن اسلامي فعاليت خود را آغاز نمود. در جلسات مذهبي و سياسي محله و خارج از آن شركت فعال داشت. به كمك دوستان خود جلسه دعاي كميل شبهاي جمعه را ترتيب داد، جلسهاي كه بسياري از نيروهاي جوان را به اسلام و انقلاب و امام جذب نمود.
با شروع تجاوز وحشيانه عراق عليه ايران اسلامي از طريق هلال احمر دبيرستان دوره امدادگري را فرا گرفت و از طرف ستاد مشترك امداد و درمان اصفهان چندين بار به جبهه اعزام شد و در جبهه به عنوان امدادگر و پزشكيار به رزمندگان خدمت نمود. پاوه، بانه، سومار، شوش و باختران هرگز تلاشهاي بيوقفه و مخلصانه او را فراموش نميكنند. در باختران مدتي در سمت مسئول امور مالي ستاد مشترك امداد و درمان انجام وظيفه نمود. در عين حضور مستمر درجبهه، به علت هوش سرشار و پشتكار كمنظير خود، توانست در خرداد ماه سال 62 پس از اخذ ديپلم در رشته مهندسي مواد دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شود. او همزمان با تحصيل، به تدريس رياضي دوره راهنمايي پرداخت تا در اين راستا بتواند هم در تربيت و تعليم دانش آموزان گامي بردارد و هم كمك هزينهاي براي خود به دست آورد و مستقل باشد. در سال 1364 ازدانشگاه به جبهه عزيمت نمود و عملا جنگ را در رأس امور زندگي خود قرار داد. در اوايل سال 1365 در لشكر 25 كربلا به همراهي چند تن ديگر از برادران در قسمت مخابرات ضمن فراگيري مسائل مورد نياز واحد مخابرات، فعاليتهاي چشمگيري كرد و پس از آن به اصفهان بازگشت. او هميشه ميگفت: «بايد مجدداً به جبهه بروم». اينكه امام فرمودهاند: «جنگ در رأس همه امور است» را نميتوان ناديده گرفت، بايد با اين سخن برخوردي واقع بينانه كرد. با توجه به نياز يگان ويژه 22 بعثت قرارگاه خاتم الانبياء (ص) در چهارم مرداد 1365 به عنوان معاونت واحد مخابرات يگان ويژه 22 بعثت مشغول به خدمت شد.
سرانجام در شب نوزدهم شهريور 1365 در عمليات نفوذي جزيره مجنون با موج انفجارتوپ بعثيان مزدور شرق و غرب، غريبانه و مظلومانه به آرزوي ديرينهاش رسيد.