احمد رباني خوراسگاني
نام پدر : مرتضي
دانشگاه : شهيد بهشتي تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : زبان و ادبيات فارسي
مكان تولد : خوراسگان (اصفهان)
تاريخ تولد : 1340/06/20
تاريخ شهادت : 1361/03/02
سمت : معاون گردان امام رضا (ع)
مكان شهادت : ام الرصاص
عمليات : بيت المقدس

احمد در سال 1340 دیده به جهان گشود. پدرش روحانی صادقی بود و هیچ گاه اسلام را فدای مصلحت نمی کرد تا آن جا که در توانش بود سعی می کرد فرزندانش را با آن اسلام عمیق و حقیقی آشنا سازد و به اجرای احکام عالیه اسلام علاقه مند نماید. هرچند احمد تا سن هفت سالگی بیشتر از نعمت سرپرستی پدر بهره مند نبود ولی صفات کمال پدر در عمق جانش ریشه دوانیده و نفوذ کرده بود، او همچنین در دامان مادری تربیت شده بود که با ارزش ترین چیز در نظرش اسلام عزیز و ارزش های والای آن بود و سعی داشت این ارزش ها را در فرزندانش ایجاد و تقویت نماید و احمد که آماده این تربیت بود کاملا آراسته به اخلاق اسلامی شده بود، او از همان کودکی بسیار با محبت بود با همه گرم می گرفت، چهره ای باز و بشاش و دوست داشتنی داشت. او خوب می دانست که «المومن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه» مومن چهره ای گشاده و شاداب دارد هر چند قلبش محزون باشد. دوران ابتدایی را در دبستان سلمان خوراسگان و راهنمایی را در مدرسه شهید طباطبائی با برادر شهیدش مهدی ربانی سپری کردند. احمد یکسال از مهدی بزرگتر بود ولی چنان باهم بودند که گویی توامان هستند. شاید خداوند چنان مقدر ساخته بود که هر دو از ابتدا مسیری واحد بسوی هدفی واحد که همان قرب الی الله و فوز لقاء الله است را با هم طی کنند. دوران دبیرستان را در دبیرستان صارمیه طی کرد و در همین زمان بود که درس را با تلاش برای انقلاب توام ساخته بود، در سال های انقلاب یارو همرزم و گاه پیشتاز دوستانش بود و سعی می کرد بین همه الفت ایجاد کند تا بتواند بهتر و زودتر به هدف نزدیک شوند. او معتقد بود که با محبت که از تقوی سرچشمه گرفته باشد می توان بچه های بی تفاوت را هم به اسلام و انقلاب جذب کرد و از ان در مسیر خدا استفاده کرد و تنها با افراد مغرض است که باید با شدت هر چه تمام تر برخورد نمود. با شروع جنگ تحمیلی بیشتر وقتش را در بسیج می گذراند و با شهادت برادرش در عملیات ثامن الائمه(شکست حصر آبادان) شور و عشقی دیگر پیدا کرده بود، گاه خواست دلش را با زبان شوخی و مزاح بیان می کرد و می گفت که من هم می خواهم پیش مهدی بروم ولی عمق سخن او این بود که مهدی ادامه دهنده راه و بردارنده سلاح می خواهد و برادران و دوستانش باید تداوم بخش راه و پیاده کننده اهداف و ثمربخش خونش باشند.

پس از شهادت بنیان گذار بسیج خوراسگان بنا به خواسته مسئولین و نیز دوستانش که این لیاقت را او سراغ داشتند مسئولیت سنگین سرپرستی بسیج را پذیرفت و سعی کرد از همین طریق با تلاش های شبانه روزیش در بسیج راه آنان را ادامه دهد و از انحراف ها و نیز تلاش های ضد انقلاب و افراد فاسد در محموده مسئولیتش بهر نحو ممکن جلوگیری نماید. احمد از بینشی عمیق برخوردار بود و به راحتی می‌توانست وجود خار مغیلان مشکلات را بر سر راه تشخیص دهد. در زمان «بنی‌صدر»، تعدادی از منافقین را که به زعم خود برای آموزش تیراندازی به بیابان‌ها و کوه‌های اطراف خوراسگان آمده بودند، به همراهی دوستان خود شناسایی و دستگیر نمود. وجود وی خاری در چشم دشمنان بود چرا که چون شیر بر ضد ظالمان و سوداگران و مفسدین می‌جنگید؛ این نکته را می‌توان از اسنادی که از طریق کشف یک خانه تیمی در اصفهان به دست آمد فهمید که قصد ترور او را داشتند.

در زمان انتخابات مجلس بود که منافقین و لیبرال ها سعی در نفوذ در مجلس شورای اسلامی داشتند، احمد تعداد زیادی از عکس ها و پوسترهای دو نفر از این افراد که هم اکنون فراری هستند را به خانه آورده بود و گفت: «این که در خوراسگان و روستاهای اطراف پخش کنند که من با زرنگی خاص تمام آنها را گرفتم که حتی یک برگ از آنها پخش نشود چون نمی خواستم حتی یک رای به نفع این افراد فرصت طلب از این محدوده جمع شود.

در مدت مسئولیتش در بسیج همراه با دیگر بسیجیان چند بار برای مدت کمی به جبهه رفت و این اعتقاد قلبی او بود که آنجاجای دیگری است و در حقیقت دیدنی و درک کردنی است نه شنیدنی و وصف کردن تا اینکه در حین انجام وظیفه در بسیج در سنگر دانشگاه شهید مظلوم بهشتی تهران قبول شد و با اینکه عشق عجیبی به ماندن در بسیج داشت ولی چون رفتن به دانشگاه را هم از تکالیف خود می دانست پذیرفته بود.

در مدتی که در دانشگاه بود با اخلاق و رفتار پسندیده ای که نمودار یک حزب الهی واقعی بود اساتید و دانشجویان را سخت تحت تاثیر قرار داده بود همچنان که کلیه دوستان و اقوام و حتی کودکان فامیل او را یک اسوه تقوی و اخلاق اسلامی می دانستند، هیچگاه جز در مقابل دشمن اخم نمی کرد، با کودکان با نهایت مهربانی و با بزرگترها در کمال ادب و رعایت حرمت و حقوق آنها برخورد می کرد. سیمای ملکوتیش انسان را به یاد خدا و قیامت می انداخت و در حقیقت مصداق کامل سخن حضرت علی(ع) بود که فرمود: « كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ » مردم را به فقط با زبان بلکه با همه وجودتان بسوی خدا و حقیقت بخوانید و این سخن حضرت صادق(ع) نیز آویزه گوشش بود که « کونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَکونُوا عَلَيْنا شَيْناً » همواره سعی کنید با اعمال و رفتارتان باعث آبروی ما باشید نه سرافکندگی ما. بارها به جبهه اعزام شد و در مرحله آخر آن، معاونت فرماندهی گردان «امام‌رضا(ع)» را برعهده داشت. او دانشگاه را با اجازه ی مسئولین رها کرد و به جبهه رفت و پس از مدتی به اصفهان آمد و با یک یک دوستانش مخصوصا پدران و برادران محترم شهدا و خواهر و برادرانش خیلی گرم خداحافظی کرد، تو گویی رسیدن به این نور عظیم به او الهام شده بود زیرا خود برای یکی دو نفر از پدران شهداا تعریف کرده بود که شهید مظلوم دکتر بهشتی را در خواب دیده که جلو درب مسجد اباذر ایستاده و در مسجد جلسه با شکوهی بود که تمام شرکت کنندگان شهدای گران قدر خوراسگان بوده اند و مرحوم بهشتی در حالی که از ورود دیگران به جز شهدا ممانعت می کرده اند به وی فرموده بودند «که شما می توانید داخل این جلسه شوید و او از این رویای صادقه فهمیده بود که این بار به خیل شهدای عظیم الشان خواهد پیوست و خود گفته بود این خواب تا 15 روز دیگر تعبیر خواهد شد و درست در همان تاریخ چنین شد و یا هنگامی که در دانشگاه از دانشجویان می خواهند که هر یک درباره ی موضوعی تحقیق کرده و نتیجه را به استاد ارائه دهند او از بین دهها موضوع تنها تحقیق پیرامون جهاد و شهادت را انتخاب می کند و در 1‍361/3/2 در خرمشهر به شهادت رسید.


نظرات
نام : علي رباني
تاريخ : 1401/06/01
نظرات : خيلي عالي بود
نام : خانم شهرياري
تاريخ : 1402/08/08
نظرات : دل نشين و عالي هر چه از دل برآيد به دل نشيند
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.