از کودکی دل به فراگیری ادعیهها و حفظ کلامالله مجید داد تا روح خداییاش از سرچشمۀ معرفت سیراب شود. به گفتۀ معلمانش دانشآموزی باهوش، ریزبین، باادب و بانزاکت بود. تحصیلاتش را در دبیرستان دهقان با معدل عالی پشت سر گذاشت. همزمان با درسخواندن، در کارهای کشاورزی باری از دوش پدر بر میداشت.
دیپلم طبیعیاش را که گرفت، در امتحان ورودی ارتش شرکت کرد؛ اما بهدلیل جوّ ناسالم بین ارتشیهای رژیم شاهنشاهی و با توجه به اینکه به رشتۀ پزشکی علاقه داشت، از ادامۀ تحصیل در ارتش انصراف داد. بهمنماه همان سال بود که در رشتۀ دکترای داروسازی دانشگاه اصفهان مشغول به تحصیل شد. ارتش طی نامهای مجدداً او را فراخواند؛ اما حسینعلی بیتوجه و بیاعتنا با آنها برخورد کرد. همین امر سبب اخراج او از دانشگاه شد. دورۀ سربازیاش مصادف بود با صدور فرمان امام، مبنی بر ترک سربازخانهها. حسینعلی در فراری دادن سربازان زیردستش کوشید و خود نیز پادگان کازرون را ترک کرد.
با جهادگر شهید، حسین پارسا همکاری صمیمانهای داشت و شبها کتابها و نوارهایی را که در اختیار داشتند، ردوبدل میکردند. حسینعلی بهعنوان یکی از افراد فعال سیاسی دوران انقلاب، تحت تعقیب ساواک بود؛ اما جسارت و بیباکی او باعث شد که هیچگاه در دام ساواک گرفتار نشود.
یک سال پس از پیروزی انقلاب و تعطیلی دانشگاهها بهعلت انقلاب فرهنگی، به خدمت در مناطق محروم روی آورد و بههمراه دیگر جهادگران مخلص جهاد سازندگی، راهی آن مناطق شد تا گامی جهت بهبود اوضاع و کاستن از فقر و محرومیت جامعه بردارد. خدمات ارزشمندش فراموشنشدنی است. به چهار محال و بختیاری رفت و حدود نُه ماه فعالانه خدمت کرد، بهطوریکه روستائیان تصور میکردند که او پیمانکار جهاد است، نه یک عضو داوطلب. تلاشهای وی در سیستان و بلوچستان نیز منشأ اثرات خیر شد. بدون ادّعا و بینامونشان، در هر لباسی از خدمت دریغ نمیکرد.
با شروع جنگ تحمیلی بهاتفاق دوستان شهیدش: احمد حجتی، حسین پارسا، علی ایمانیان، اکبر فتاحالمنان و... اقدام به تشکیل جهاد اصفهان در آبادان کرده و خود مسئولیت تدارکات آن را برعهده گرفت. با پایانیافتن عملیات ثامنالائمه(ع) عضو رسمی سپاه نجفآباد شد، سپس به استان کرمان رفته و مسئولیت عملیات منطقۀ6 را عهدهدار شد. در مسئولیتش برای اعزام نیروهای رسمی و پاسدار به مناطق عملیاتی نقش مؤثری داشت. حسینعلی بسیار فروتن و متواضع بود، بهحدّیکه با همۀ اقشار مردم بهراحتی انس میگرفت و ناخودآگاه همه را به طرف خود میکشاند و جذب میکرد. همیشه و درهمهحال صبور بود و مقاوم. شاید ترنّم اذکار «لاحول و لاقوة الا بالله» و «الحمدالله» که اغلب ورد زبانش بود، او را اینچنین در مقابل مصائب، استوار و محکم ساخته بود. به ائمۀ اطهار علاقۀ وافری داشت و ارادت خاص او به سالار و مقتدای شهدا، حضرت امامحسین(ع) بر دوستانش پوشیده نیست. ولایتپذیری، از خصوصیات بارز شهید سمندری بود. وی از عاشقان و مریدان واقعی امامخمینی بود. از مقدرات خداوند ناراضی نبود و هر پیشامدی را خواست خدا میدانست و با رویی گشاده و ایمانی راستین، به مقابله با مشکلات میرفت.
شهادت، آرزوی حسینعلی بود؛ چراکه در وصیتنامهاش آورده است:
«خدایا من در قبرستانها که میروم، دلم میسوزد. من از همۀ دوستانم عقب افتادهام. همه شهید شدند و من روسیاه ماندهام. خدایا اگر صلاح ندیدی من شهید شوم و توفیق شهادت در راهت را نصیب من نکردی لااقل توفیق ترک گناه را به من عطا کن.»
چندین بار به جبهه رفت. آخرین بار فرماندۀ گردان پیاده بود. در کرخه، کنار رودخانۀ نیسان بر اثر اصابت ترکش به بدنش، به شهادت رسید درحالیکه بیشتر از بیستوچهار سال سن نداشت. پیکر پاکش در منطقه ماند و هرگز بازنگشت.
مزاری برای یادبود این سردار جاویدالاثر در گلزار شهدای نجفآباد در نظر گرفته شده است.