در تیر ماه 1344 در خانواده ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود، محمود پسر اول خانواده بود از همان ابتدا بسیار مظلوم بود به حدی که زبان زد همه بود در دوران کودکی در حالی که بیش از چهارده ماه نداشت دچار بیماری سختی شد که پزشکان دیگر تلاش برای رنده ماندنش را بیهوده می انگاشتند ولی از آن جایی که خداوند متعال صلاح می دانست او را دوباره به خانواده اش برگرداند تا چنین روزی که دینش یاری می خواهد او زنده باشد و خونش موجب احیای دین اسلام و افتخاری برای پدر و مادر زحمتکش باشد. هر چند محمود تا بیست و یک سالگی که به شهادت رسید دیگر هیچگاه بیمار نشد، محمود دوران کودکی را تحت تربیت پدر و مادر سپری نمود و همراه پدرش در عزاداری های امام حسین (ع) در ایام محرم الحرام هر سال شرکت می نمود تا در این مکتب خود را ساخته و با رنج ها و مشقات اولیاء اللخ و ائمه اطهار (ع) آشنا شود تا این که پا به دبستان سنگر علم گذاشت در آن جا هم از لحاظ مذهبی و اخلاقی و درسی و همچنین از لحاظ مظلومیت خاصش مورد علاقه معلمین و هم شاگردی هایش قرار گرفت او در دبستان در فوق برنامه های مذهبی شرکت فعال داشت و همیشه در مسابقات دینی و ... اول بود. در دوران راهنمایی هم به همچنین و چون این دوران مواجه با اوج درگیری انقلاب شکوهمند اسلامیمان بود او در تظاهرات و ... شرکت فعال داشت.
تا این که انقلاب اسلامی به برکت وجود امام امت و آگاهی مردم و حضور روحانیت مبارز به پیروزی رسید و محمود هم در هنرستان شهید باهنر در رشته اتومکانیک به ادامه تحصیل پرداخت در این دوران ضمن فعال بودن در درس ها با عده ای از دوستانشان انجمن اسلامی تشکیل داده و در جامعه هم در مسجد و برنامه خاص ایام الله حضور چشم گیری داشت. محمود بزرگترین خصلتی که داشت این بود که همیشه کارهای خود را با تعمق و تعقل و تدبیر انجام می داد و هیچگاه در رابطه با مسائل انقلاب و جنگ تحمیلی دچار تب های موضعی نمی شد و همیشه ضرورت را در نظر می گرفت ( ناگفته نماند که او در کارهای خانه و کار کشاورزی از هیچگونه کمکی دریغ نمی کرد.) در سال 61 که ما در جنگ تحمیلی اولین عملیات گسترده و موفق فتح المبین را داشتیم پسرخاله محمود پاسدار دانشجوی پیرو خط امام سید سعید هاشمی به شهادت رسید وقتی به محمود گفته شد حالا تکلیف شد با لبخندی گفت هر کسی بهتر می داند صلاح کارش در چیست؟!! اما! برد با آن هایی است که به شهادت رسیدند و به دیدار معشوق شتافتند خوشا به سعادتشان."
تا این که در مهر سال 61 در حالی که در سال چهارم نظری بود در عملیات محرم شرکت نمود که از ناحیه پا زخمی شد و پسرعمویش بسیجی دلاور اصغر طاهری جاویدالاثر گردید. محمود وقتی از جبهه برگشت امتحانات نوبت اول بود او با پای مجروح در امتحانات شرکت کرد و در خرداد 62 دیپلم گرفت و همان سال در دانشگاه شرکت نموده و در رشته اتومکانیک (نقشه برداری صنعتی) دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد.
محمود در دوران دانشگاه ضمن تحصیل به فعالیت در بسیج شیخ مسجد عبدالنبی تهران فعالیت داشت و در اعزامی که در حین عملیات بدر انجام شد شرکت نمود که در این اعزام به علت تراکم نیرو در جبهه و موفقیت عملیات آن ها را بازگرداندند ولی محمود بی نهایت ناراحت بود زیرا می گفت لایق جبهه و جنگ نبودم والا نباید مرا باز می گرداندند.
او انسانی زاهد بود و هرگز به زر و زیور و لذات دنیوی دلبستگی نداشت و نهایت صرفه جویی را از همان ابتدای کودکی می نمود به طوری که وقتی دانشگاه می رفت تمام دورران دانشگاه را با یک جفت کفش و لباس هایی که از قبل داشت سپری نمود به جز یک شلوار و یک کاپشن که دیگران برایش هدیه خریده بودند. او در دانشگاه خوابگاه نداشت و برایش بسیار ثقیل بود که بخواهد منزلی اجاره کند و به دلیل تعهدی که در عموی خود جناب مستطاب حجت السلام والمسلمین حاج شیخ محمدحسن طاهری یافته بود و استقبال خانواده اش دوران دانشگاه را در منزل ایشان گذراند که بسیار شرمنده آن ها هم بود، محمود در مواقع تعطیلی به شهرستان می آمد تا در کارهای خانه به خصوص کار کشاورزی به پدرش کمک کند تا این که در شهریود 65 از دانشگاه فارغ التحصیل شد و دوره کارآموزیش را به دلیل این که خود را مدیون جنگ می دانست در یکی از ارگان ها در قسمتی بسیار حسای که فقط در خدمت جنگ بود مشغول خدمت شد که البته آن پروژه ها اکنون به مرحله ساخت رسیده ولی خوب چون که روح بزرگش باز هم ارضا نمی شد و ... با اعزام بزرگ سپاهیان محمد (ص) به جبهه های حق علیه باطل شتافت و در عملیات کربلای پنج در شلمچه کنار صنایع پتروشیمی در 20 دی ماه ساعت 9 صبح به شهادت رسید.