محمدحسين كاظمي
نام پدر : غلامرضا
دانشگاه : صنعتي اصفهان
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي عمران
مكان تولد : نجف آباد (اصفهان)
تاريخ تولد : 1339
تاريخ شهادت : 1365/02/24
مكان شهادت : فاو
عمليات : مقابله با تك عراق

محمد حسين‌ در سال‌ 1339 در خانواده‌اي‌ فقير ولي‌ كاملا مذهبي‌ و دوستدار مكتب‌ تشيع ‌در نجف ‌آباد ديده‌ به‌ جهان‌ گشود. پدر خانواده‌ به‌ دليل‌ سانحه‌ تصادف‌ از كار افتاده‌ و تنها در مسجد محل‌، خادم‌ بود. مادر نيز خانه‌دار و به‌ امور فرزندان‌ مشغول‌ بود ولي‌ از راه‌ نان‌پزي‌ در خانه‌ها كه‌كاري‌ بسيار پر مشقت‌ بود، به‌ تأمين‌ نيازهاي‌ مادي‌ خانواده‌ كمك‌ مي‌كرد. خانواده‌ محمد حسين‌ با تولد او به‌ يك‌ جمع‌ هفت‌ نفره‌ مبدل‌ گرديد. هر سه‌ خواهر و يك‌ برادر بزرگتر ايشان‌ به‌ شغل‌ قاليبافي‌ مشغول‌ بودند و با تلاش‌ و جديت‌ فوق‌العاده‌ از اين‌ راه‌ سهم‌ عمده‌اي‌ از نياز معيشتي‌ خانواده‌ را جبران‌ مي‌كردند. محمدحسين‌ نيز از 5 سالگي‌ به‌ خواهران‌ خود در امر قاليبافي‌ كمك ‌مي‌كرد. شرايط سخت‌ زندگي‌ سبب‌ شد كه‌ محمد حسين‌ پس‌ از پايان‌ دوره‌ ابتدايي‌ به‌ مدت‌ سه ‌سال‌ ترك‌ تحصيل‌ كند و به‌ قاليبافي‌ و ترسيم‌ نقشه‌ فرش‌ و در كنار آن‌ مطالعه‌ دروس‌ حوزوي ‌مشغول‌ شود. پس‌ از آن‌ نيز مجددا در مقطع‌ راهنمايي‌ تحصيلات‌ كلاسيك‌ را شروع‌ كرد و به ‌موازات‌ آن‌ حرفه‌ نقشه‌كشي‌ را براي‌ كسب‌ مخارج‌ تحصيلي‌ و كمك‌ به‌ نيازهاي‌ مادي‌ خانواده ‌ادامه‌ داد. اين‌ روند ادامه‌ داشت‌ تا مقطع‌ دبيرستان‌ را نيز به‌ همين‌ منوال‌ طي‌ نمود و با تحمل ‌زحمات‌ شبانه‌ روزي‌، پر افتخار زندگي‌ كرد و به‌ تحصيلاتش‌ ادامه‌ داد.

محمد حسين‌ از همان‌ اوان‌ كودكي‌ در نماز جمعه‌ شركت‌ مي‌كرد و شور و حال‌ خاصي‌ داشت ‌و با وقار و شوق‌ و علاقه‌ خاصي‌ شركت‌ مي‌نمود و همچون‌ مردي‌ بزرگ‌ و هدفمند در صفوف ‌دشمن‌ شكن‌ واقعي‌ نماز آن‌ زمان‌ به‌ وعظ و خطابه‌ها گوش‌ فرا مي‌داد.

از سال‌ 1351 كه‌ يك‌ شخصيت‌ فعال‌ مذهبي‌ با يكي‌ از خواهران‌ محمد حسين‌ ازدواج‌ نمود وفعاليتهايي‌ را در شهر شروع‌ كرد، محمد حسين‌ نيز جذب‌ جلسات‌ قرآن‌ و سخنراني‌هاي‌ مذهبي‌ او شد و يكي‌ از بارزترين‌ شاگردان‌ مكتب‌ قرآن‌ اين‌ شهر گرديد. در آن‌ زمان‌ تنها 12 سال‌ داشت‌ كه ‌با نوشتن‌ و خواندن‌ مقالات‌ و احاديث‌ و قرآن‌ در جلسات‌ پرجمعيت‌ و گسترده‌ شهر و استان‌ و كشور مثل‌ ديگر شاگردان‌ اين‌ مكتب خانه‌ زبانزد خاص‌ و عام‌ گرديد.

جملاتي‌ را نقل‌ از استاد او مي‌خوانيم‌: از سال‌ 1351 كه‌ بنده‌ از نزديك‌ با محمد حسين‌ آشنا شدم‌ و در كارهاي‌ فرهنگي‌ ارتباط داشتم‌، علاقه‌ مفرط ايشان‌ به‌ فراگيري‌ دانشهاي‌ ديني‌ و اشاعه ‌آن‌ در جامعه‌ برايم‌ ملموس‌ بود. محمدحسين‌ در جلسه‌ قرآن‌ و قرائت‌ مقاله‌ و حفظ احاديث‌ و نهج‌البلاغه‌ و آيات‌ قرآن‌ علاقه‌ زيادي‌ نشان‌ مي‌داد و در شرايط آن‌ زمان‌ كه‌ رژيم‌ سفاك‌ پهلوي‌ بابرنامه‌ريزي هاي‌ مخرب‌ خود درصدد رواج‌ فرهنگ‌ ابتذال‌ و به‌ انحطاط كشاندن‌ نوجوانان‌ وجوانان‌ بود، اين‌ عزيز به‌ اتفاق‌ ديگر عزيزان‌ عضو مكتب‌ قرآن‌ خصوصا دو شهيد بزرگوار ديگر، محمد قوقه‌ و غلامرضا صالحي‌ به‌ عنوان‌ افرادي‌ شاخص‌ و نمونه‌ در جلسات‌ سخنراني‌ مكتب ‌قرآن‌ در تهران‌ و امامزاده‌ صالح‌ تجريش‌ شركت‌ فعال‌ داشتند و در پايان‌ نيز به‌ عنوان‌ رتبه‌هاي‌ برترانتخاب‌ و به‌ يك‌ سفر 10 روزه‌ تشويقي‌ به‌ مشهد مقدس‌ اعزام‌ شدند. طي‌ اين‌ 10 روز حداقل‌روزي‌ دو مرتبه‌ مقالات‌ مذهبي‌ و سخنراني‌هايي‌ را در جمع‌ زائران‌ در صحن‌ رضوي‌ قرائت ‌مي‌كردند كه‌ شديدا مورد تشويق‌ قرار مي‌گرفتند.

دوران‌ تحصيلات‌ راهنمايي‌ و دبيرستان‌ محمد حسين‌ كه‌ مصادف‌ با سالهاي‌ بحراني‌ خفقان‌ پليسي‌ رژيم‌ پهلوي‌ و در مقابل‌ اوج‌ مبارزات‌ مخفيانه‌ دوستداران‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) بود را مي‌توان‌ دوران‌ مبارزات‌ سياسي‌ او به‌ شمار آورد. ايشان‌ در تكثير و پخش‌ اعلاميه‌ها، اعتصابات‌ و تعطيل ‌كلاسها، راه‌اندازي‌ تظاهرات‌ خياباني‌ دانش‌آموزان‌ و مردم‌ و ساختن‌ بمب‌هاي‌ دستي‌ نقش‌ بسيار مؤثر و كارسازي‌ داشت‌. محمدحسين‌ و همرزمانش‌ در آن‌ شرايط سخت‌ خفقان‌، از هيچگونه‌ ايثار و جانفشاني‌ دريغ‌ نداشته‌ و بي‌وقفه‌ به‌ مبارزه‌ ادامه‌ مي‌داد.

در يكي‌ از روزهاي‌ حكومت‌ نظامي‌ در نجف‌ آباد اين‌ عزيز با دو نفر ديگر از عزيزان‌ همرزمش ‌بر بام‌ مغازه‌اي‌ مشرف‌ به‌ خيابان‌ اصلي‌ شهر رفته‌ و بمب‌هاي‌ دستي‌ بزرگي‌ را ساخته‌ و به‌ داخل ‌ماشين‌هاي‌ ارتشي‌ و گارد حكومت‌ نظامي‌ مي‌انداختند. پس‌ از چند مرتبه‌، نيروهاي‌ گارد، موضع ‌آنان‌ را شناسايي‌ و مخفيانه‌ به‌ پشت‌بام‌ مي‌روند ولي‌ از ترس‌ و وحشتي‌ كه‌ از نيروهاي‌ انقلابي ‌داشتند، قبل‌ از نزديك‌ شدن‌ به‌ محل‌ اصلي‌ آنان‌، هياهو و سر و صدا راه‌ مي‌اندازند كه‌ به‌ نقل‌ از خود شهيد جمع‌ سه‌ نفري‌ آنان‌ وقتي‌ عرصه‌ را بر خود تنگ‌ ديدند بدون‌ آنكه‌ وسايل‌ انفجاري‌ را بردارند، تنها به‌ فكر فرار مي‌افتند و پس‌ از يكي‌ دو حركت‌ و شليك‌ رگبار تير به‌ سوي‌ آنان‌، بدون‌ محاسبه‌ فني‌ و عقلي‌ از لب‌ يك‌ بام‌ 4-5 متري‌ و بدون‌ هيچ‌ تأملي‌ همزمان‌ به‌ داخل‌ كوچه ‌مي‌پرند كه‌ همانجا در 40-50 متري‌ سربازهاي‌ پياده‌ گارد بوده‌ و فورا با عكس‌العمل‌ و تيراندازي‌ اين‌ گروه‌ روبه‌رو مي‌شوند ولي‌ به‌ هر نحوي‌ كه‌ بوده‌ به‌ داخل‌ يك‌ كوچه‌ بن‌بست‌ فرار كرده‌ و واردخانه‌اي‌ مي‌شوند و از راه هاي‌ گريز پشت‌بام‌ بالاخره‌ از معركه‌ نجات‌ مي‌يابند.

يك‌ روز عصر نزديك‌ مغرب‌، شهيد خيلي‌ مضطرب‌ و با لباس‌ و چهره‌اي‌ بسيار سياه‌ و دود اندود وارد منزل‌ شد. با اصرار علت‌ را جويا شديم‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ در حين‌ انجام‌ تظاهرات‌ و سنگ‌پراني‌ به‌ سمت‌ نيروهاي‌ حكومت‌ نظامي‌ بوده‌ كه‌ نيروها به‌ سمت‌ آنان‌ حمله‌ور شده‌ و گاز اشك‌آور زده‌ و به‌ سوي‌ آنان‌ تيراندازي‌ مي‌كنند. ايشان‌ و دو نفر ديگر وارد يك‌ كوچه‌ بن‌بست ‌مي‌شوند و چون‌ نيروهاي‌ گارد نيز به‌ دنبال‌ آنان‌ وارد كوچه‌ مي‌شوند، به‌ ناچار وارد يك‌ منزل ‌مي‌شوند. يكي‌ از افراد از راه‌ پشت‌بام‌ فرار مي‌كند و دو نفر نيز در مطبخ‌ خانه‌ (آشپزخانه‌هاي‌قديمي‌ كه‌ تنور نان‌پزي‌ و... دارد) مي‌روند. نيروي‌ گارد درب‌ منزل‌ را شكسته‌ و وارد مي‌شوند ويك‌ نفر را دستگير مي‌كنند. محمدحسين‌ مي‌گفت‌: من‌ به‌ سختي‌ خود را وارد دودكش‌ بالاي‌ تنور نان‌ پزي‌ كرده‌ و با فشار آوردن‌ به‌ جدار دودكش‌ خود را نگه‌ داشته‌ بودم‌ و از معركه‌ جان‌ سالم‌ بدر بردم‌. ايشان‌ بيان‌ مي‌كرد كه‌ گارد مسلح‌ وارد مطبخ‌ شده‌ و پايين‌ پاي‌ من‌ دنبالم‌ مي‌گشت‌ ولي‌ مرا پيدا نكرد.

يك‌ روز قبل‌ از ظهر شهيد محمد حسين‌ با لباس‌ سوخته‌ و سوراخ‌ سوراخ‌ و چهره‌اي‌ آسيب‌ديده‌ و لك‌ برداشته‌ و برافروخته‌ و خسته‌ وارد منزل‌ شد. با اصرار زياد علت‌ را جويا شديم‌ تا به‌ ناچار لب‌ به‌ سخن‌ گشود. جمعي‌ چهار نفره‌ در ايوان‌ باغي‌ در حال‌ ساخت‌ بمب‌ دستي‌ و كوكتل ‌مولوتوف‌ بودند كه‌ وقتي‌ دو سه‌ ماده‌ را تركيب‌ مي‌كردند تا بمب‌ مورد نظر را بسازند، به‌ ناگهان‌ آتش‌ گرفته‌ و پخش‌ شده‌ و به‌ سر و روي‌ تمامي‌ افراد پاشيده‌ بود و به‌ همگي‌ آسيب‌هايي‌ جزئي‌ رسانده‌ بود. آنان‌ با يك‌ دستگاه‌ موتور سيكلت‌ فرار مي‌كنند ولي‌ چون‌ اين‌ انفجار توأم‌ با صداي ‌مهيب‌ بوده‌ از قضا بر سر راه‌ فرارشان‌ با يك‌ ماشين‌ گشت‌ گارد در حال‌ جستجو روبه‌رو مي‌شوند كه‌ راه‌ را منحرف‌ و فرار مي‌كنند. ولي‌ گارد حساس‌ شده‌ و به‌ دنبالشان‌ مي‌رود كه‌ اتفاقا موتور سيكلت‌ پنچر مي‌شود و آنان‌ تنها راه‌ را در اين‌ مي‌بينند كه‌ موتور را رها كرده‌ و خود فرار كنند. محمدحسين‌ بعدها مي‌گفت‌ تا مدتها صاحب‌ باغ‌ تحت‌ فشار بوده‌ كه‌ ما را لو بدهد و ديگر خبري‌ از موتور سيكلت‌ بدست‌ نيامد.

قدر مسلم‌ اينست‌ كه‌ از اين‌ گونه‌ رخدادهاي‌ خطر آفرين‌ كوچك‌ و بزرگ‌ در زندگي‌ مبارزاتي ‌فعالان‌ سياسي‌ آن‌ زمان‌ فراوان‌ بوده‌ كه‌ متأسفانه‌ به‌ دليل‌ لزوم‌ مخفي‌ بودن‌ فعاليتها و همچنين ‌خصلت‌هاي‌ ذاتي‌ عزيزان‌ مبارز در بازگو نكردن‌ وقايع‌، اين‌ مسائل‌ عمدتا در تاريك خانه‌ تاريخ ‌مخفي‌ بماند و همراه‌ با جسم‌ شريف‌ آنان‌ به‌ زير خروارها خاك‌ رفته‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌ امكان‌ ندارد كه‌ آن‌ شرايط و مسائل‌ را به‌ رشته‌ تحرير در آوريم‌.

محمد حسين‌ بسيار ساكت‌ و كم‌حرف‌ ولي‌ در عوض‌ شديدا پركار بود. قلب‌ بسيار رئوف‌ وپاكي‌ داشت‌. صدق‌ گفتار او در بين‌ افراد خانواده‌ زبانزد بود. خلوص‌ و بي‌ ريايي‌ مبارزات‌ ايشان‌عليه‌ رژيم‌ منحوس‌ پهلوي‌ براي‌ همگان‌ روشن‌ بود و علي‌رغم‌ آن‌ همه‌ تلاش‌ صادقانه‌ وشبانه‌روزي‌اش‌، هيچ گاه‌ لب‌ به‌ سخن‌ گفتن‌ در آن‌ زمينه‌ نگشود، يادش‌ گرامي‌ باد.

با پيروزي‌ انقلاب‌ و استقرار نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ به‌ رهبري‌ خميني‌ كبير در سال‌ 1357،محمد حسين‌، جوان‌ مبارز خستگي‌ ناپذير كه‌ آنگاه‌ يك‌ رجل‌ سياسي‌ تمام‌ عيار به‌ شمار مي‌آمد،20 ساله‌ بود. آنان‌ كه‌ از آن‌ سالها خاطراتي‌ دارند، مي‌دانند كه‌ پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ نيز بارسنگين‌ پاسداري‌ و حفاظت‌ از ارزش ها كماكان‌ به‌ عهده‌ مبارزين‌ پيروز قبلي‌ بود. آنان‌ بودند كه ‌وظيفه‌ ياري‌ و همراهي‌ امامشان‌ را به‌ عهده‌ داشتند و مي‌بايست‌ بدون‌ لحظه‌اي‌ درنگ‌ و توقف‌ مبارزات‌ خود را با سازماندهي‌ جديد و ترفندهايي‌ نو و متفاوت‌ با قبل‌ ادامه‌ مي‌دادند.

محمد حسين‌ نيز همچون‌ خيل‌ عظيم‌ ياران‌ و مبارزان‌ ديگر در كلاس هاي‌ آموزش‌ نظامي‌ و عقيدتي‌ و اردوهاي‌ دانش‌آموزي‌ كه‌ در نجف ‌آباد تشكيل‌ مي‌گرديد، شركت‌ داشت‌ و از اين‌ طريق‌شخصيت‌ مبارزاتي‌ خود را بازسازي‌ و تقويت‌ نمود. در اين‌ سالها هنوز دانش‌آموز دبيرستان‌ بود. او كه‌ در ميان‌ دانش‌آموزان‌ نجف‌آبادي‌ چهره‌ شاخصي‌ بود، در سال‌ 1358 جذب‌ فعاليتهاي‌ شهيد بزرگوار محمد منتظري‌ شد و عازم‌ تهران‌ شد و در جمع‌ دفتر ساتجا (سازمان‌ انقلابي‌ توده‌هاي‌جهان‌ اسلامي‌) كه‌ به‌ رهبري‌ شهيد محمد منتظري‌ به‌ كادرسازي‌ نيروها براي‌ يك‌ مبارزه‌ جهاني‌ مشغول‌ بودند، وارد شد. او همراه‌ شهيد محمد و دوستان‌ ديگر به‌ سوريه‌ و لبنان‌ سفر كرد و آموزشهاي‌ عالي‌ نظامي‌ و چريكي‌ را فرا گرفت‌.

محمد حسين‌ همراه‌ قشر عظيم‌ جوان‌ دانش‌آموز رزمنده‌ شهر از همان‌ روزهاي‌ آغازين‌ جنگ‌ با جهادسازندگي‌ نجف‌ آباد به‌ جبهه‌هاي‌ نبرد رفت‌.

محمد حسين‌ از شروع‌ جنگ‌ تا زمان‌ شهادت‌ تماما در جبهه‌ بود. سال‌ آخر دبيرستان‌ را همانجا خوانده‌ و ديپلم‌ گرفت‌. در سال‌ 1363 در كنكور سراسري‌ شركت‌ كرد و در رشته‌ كارداني‌ عمران‌ دانشگاه‌ شهيد چمران‌ اهواز قبول‌ شد و ثبت‌ نام‌ كرد ولي‌ به‌ خاطر گرفتاري‌ در جنگ‌ در كلاس‌ حاضر نشد. مجددا در سال‌ 1364 با شركت‌ در كنكور رشته‌ مهندسي‌ عمران‌ دانشگاه ‌صنعتي‌ اصفهان‌ قبول‌ شدند. ايشان‌ هم‌ درس‌ مي‌خواند و هم‌ حضوري‌ مستمر در جبهه‌هاي‌ جنگ‌ داشت‌. شهيد با اصرار زياد خانواده‌ در تاريخ‌ 63/5/2 ازدواج‌ كرد و مسئوليت‌ سنگين‌ تشكيل‌ خانواده‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌. در تاريخ‌ 64/2/24 داراي‌ فرزند پسري‌ شد. و بالاخره‌ در تاريخ ‌65/2/24 در حاليكه‌ داراي‌ فرزند 8 ماهه‌اي‌ بود، در جبهه‌ فاو به‌ درجه‌ رفيع‌ شهادت‌ كه‌ آرزوي‌ ديرينه‌اش‌ بود، نائل‌ گرديد.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.