شهيد ناصر وقري مقدم در بيست ونهم دي ماه سال هزاروسيصدو چهل وسه در استان اردبيل از پدري به نام آقاي عمران وقري مقدم ومادري به نام خانم زليخا عوضي که داراي 6 فرزند پسر و1 فرزند دختر مي باشند به دنيا آمد .خداوند منان به اين پدر و مادر صبور و مهربان پنجمين فرزند به نام ناصر وقري مقدم را عطا مي کند.
خانواده شهيد عزيز که زندگي آنها در حد متوسط بود و پدرش که هم اکنون يک انسان آگاه ومردي بزگوار وداراي شخصيتي ممتاز است که با کار کردن در ارتش خرج ومخارج زندگي را تأمين مي نمود .اين شهيد والا مقام در دروان خردسالي بيشتر با مطالعه در خانه خودش را سر گرم مي کرد آن طور که خواهرش گفته بود .بچه ی سالمی بود وموقعي که به کوچه مي رفت با بچه هاي کوچه بازي مي کرد و يا به مغازه پدرم مي رفت.اما سرگرمي اش بيشتر مطالعه کردن در خانه بود .شهید کم کم با رشد و تعالي پا به دوران کودکي ونوجواني وجواني مي گذارد،در دروان کودکي وضع معيشتي آنها در حد متوسط بود در آن زمان ناصر در مدرسه رضا پهلوي براي تحصيل وياد گيري علم ودانش به اين مدرسه مي رود که درسش هم خوب بود .در دوران نوجواني که وارد مدرسه راهنمايي خليل آبادي مي شود .خواهرش از آن زمان خاطره اي را چنين نقل مي کند: "يک بار در اول راهنمايي تجديد شده بود .وقتي که ناصر از مدرسه به خانه آمد و گفت :غلط کردم بعد از اين تجديد نمي آورم .اوقات بيکاري را درس مي خواند .در تعطيلات به مغازه پدرش مي رفت .در دوران راهنمايي به کلاس تقويتي زبان آقاي مهاجري مي رفت .بيشتر به فکر درس خواندن بود. او از لحاظ اخلاقی بسیار مهربان بود و رفتاری پسندیده داشت و احترام وافری برای والدین و بزرگترها قائل بود و بواسطه ی همین حسن خلق نزد اطرافیان محبوب بود . در زمان شکل گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره ) با وجود سن کمی که داشت به همراه خانواده خصوصاً پدرش در تظاهرات و راهپیمایی های مردمی شرکت می جست.شهيد ناصر وقري مقدم بعد از اتمام دوره راهنمايي وارد مقطع متوسطه در1360دردبيرستان اندرزگو مي شود که از لحاظ تحصيلي در حد عالي وخيلي خوب بود در اين دوران نيزبا همان رفتار و شخصيتي که داشت به رشد و تعالي ودرجه کمال انساني وبزرگ منشي رسید.رابطه اش با همه اعضاي خانواده اش خوب بود .پدرش مي گفت :با کسي کاري نداشت وبي تفاوت هم نبود .فقط درسش را مي خواند .به همه احترام مي گذاشت .احترام هر کس را در جاي خودش مي گذاشت.در سال 1364 او موفق شدتحصیلات خود را در رشته ی تجربی به پایان برساند و در همان سال نیز در رشته ی زمینشناسی از دانشگاه تهران پذیرفته شود.در بين بچه ها تنها شهید بود که توانسته بود به مقاطع بالاتر (ليسانس ) درس بخواند وبه آن هم رسيد .شهيد والامقام واين دانشجوي درس خوان وعلاقه مند به علم ودانش پس از طي دوره دبيرستان وارد دانشگاه تهران در رشته زمين شناسي در مقطع کارشناسي مي شود .که اين قبولي ايشان در دانشگاه ، سه سال قبل از شهادت وي مي باشد .هم زمان با تحصيل در دانشگاه تهران وآن طور که پدرش اظهار نموده است يک ترم مانده به فارغ التحصيلي اش وارد جبهه هاي حق عليه باطل مي شود .
بنا به گفته خواهرشهيد وقتي که اسم ايشان (شهيد ناصر ) در آمد تا به جبهه برود .چون چند واحد از درسش هنوز مانده بود تا فارغ التحصيل بشود . يک روز به ناصر گفتم :ناصر خيلي سردرگم هستي ؟گفت :خواهر ، موقعيت خيلي خوب وحساس درسمان هست وبه خاطر آن کمي حوصله ندارم.در عين تحصيل در دانشگاه رابطه صميمي هم با همکلاسي ها وهم دانشکده هاي خويش داشت وآن طور که پدرش اظهار نموده است :با همه هم دانشگاهيهايش صميمي بود که خودم آنهارا ديده بودم اگر مشکلي پيش مي آمد بنا به گفته پدرش شهيد چنين مي گفت :هر چه پيش آيد خير و مصلحت در آن هست وخونسرد بود.
شهيد ناصر وقري مقدم که از طرف بسيج دانشگاه به جبهه اعزام شده بود .سه بار به جبهه رفت ودر هر دفعه 40روز ، 40روز در جبهه حضور داشت .تقريباً شش ماه بود که به جبهه اعزام شده بود وسرانجام در خرداد ماه به شهادت رسيد اين دانشجوي شهيد والا مقام مثل همه برادرانش از اول جنگ در جبهه حضورفعال داشت وبه عنوان رزمنده در جبهه خدمت مي کرد .خواهر شهيد در مورد توصيه ها وبيانات شهيد قبل از شهادت وي چنين مي گويد :يک بار ناصر که به مرخصي آمده بود ووقتي که مي خواستيم اورا موقع رفتن بدرقه کنيم با ما خداحافظي کرد و گفت :شما نياييد رفت وسر کوچه به پشتش نگاه کرد وبا لبخند گفت :خواهر مي روم ولی مي آيم ناراحت نباش.اما این آخرين رفتنش بود ، خيلي ناراحت شدم .خواهران شهيد در مورد شهادت برادرش مي گويد :شهادت ناصر تاروپود مارا سوزانيد وبرادرش هم نوشته است که بسيار غم انگيزوداغ فراموش نشدني است .