شهید فؤادالدین محمودی در بامداد روز جمعه شانزدهم تیرماه سال هزار و سیصد وچهل و شش شمسی در سیرجان از شهرستان های استان کرمان در منزل پدربزرگ مادریش که از اطباء بنام شهر خود بود چشم به جهان گشود، پدر بزرگش که پزشکی حاذق و از خودگذشته و در زهد و تقوی زبانزد خاص و عام بود در گوش فرزند مولود شده آوای ملکوتی اذان را با صدای بلند تلاوت کرد.
دوران کودکی خود را در دامان پر مهر مادری فهمیده و دلسوز و آغوش پدری مهربان و ازخود گذشته گذراند نیای پدری او از خوانین منطقه شهر بابک و میمند بودند که به گفته همه اهل محل تنها کسانی بودند که هرگز به زیردستان خود ظلم روا نداشته و حق کسی را پایمان نمی کردند. شهید فؤاد الدین محمودی از هوش خدادادی سرشاری برخوردار بود بطوری که اعجاب همگان را بر می انگیخت.
دوران ابتدائی را در دبستان فردوسی سیرجان به اتمام رساند و مقطع راهنمائی را در همین شهرستان آغاز کرد، در سال دوم راهنمائی در شهرک مس سرچشمه باتفاق خانواده سکونت گزید و درآنجا بعد از دوسال برای ادامه تحصیل به رفسنجان رفت٬ دوره چهارساله دبیرستان شهید انصاری رفسنجان بپایان رسانید.
چندی بعد که از دوره راهنمائي کتاب های علمی سطح بالائی را مطالعه می نمود و اقدام به خرید میکروسکوپ کرد از مطالعه کتاب های دینی و تلاوت قرآن و نهج البلاغه غافل نبود، مقدار زیادی از اشعار حافظ، سعدی، عطار نیشابوری و غیره را حفظ داشت. نماز و روزه را قبل از سن تکلیف بجا می آورد، در دهه عاشورا و شب های احیاء ماه رمضان دگرگونی خاصی در درونش احساس می شد و با شوق و علاقه ای وصف ناپذیر در تمامی مراسم شرکت می کرد. در زمان قبل از پیروزی انقلاب با اینکه یازده سال بیشتر نداشت شجاعانه و مشتاقانه در تظاهرات شرکت می نمود، با مشت های گره کرده پیشاپیش صفوف یا بر بالای درختان خیابان شعار می داد.
بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج به عضویت بسیج دانش آموزی در آمد و چه شب های درازی که تا صبح بیدار بود و در مراکز حساس کشیک می داد، عضو انجمن اسلامی مدرسه شان بود تا اینکه دوره چهارساله دبیرستان را به پایان رسانید و در رشته فیزیک دانشگاه تبریز که رشته دلخواهش بود و همیشه می گفت خداوند کائنات و همه خلقت را برقوانین فیزیکی آفریده قبول شد و مشغول تحصیل گردید. شهید فؤاد الدین محمودی اهل شوخی ومزاح نیز بود، اما نه از نوع بزله گوئی و بی ادبی، بقول یکی از دوستان دانشگاهی و همکلاسش (آقای داریوش عجمی) با شوخی هایش روز به روز محبوبتر می شد، چون درونش پاک بود.
دوران جوانی شهید محودی نیا با ایام دفاع مقدس همزمان بود. وی که به علت درس و دانشگاه موفق به حضور در جبهه نشده بود سعی کرد با همکاران در ساخت مهمات و تجهیز رزمندگان اسلام، دین خود را نسبت به اسلام و انقلاب ادا نماید. او به همراه دیگر دانشجویان ایثارگر، شب ها در کارگاه فنی درساخت مهمات با سپاه پاسداران همکاری می نمود. خلوص و ایثار و تقوای وی باعث گردید در زمره ی کسانی باشد که خداوند جانشان را درقبال بهشت خریداری می نماید. وی به همراه همرزمانش درشب ۲۷/۱۰/۱۳۶۵ براثر بمباران هواپیماهای دشمن در محل کارگاه دانشکده، فنی به شهادت رسید.
از خصوصیات اخلاقی شهید اینکه انسانی با تقوا، راستگو، فعال و بسیار دوراندیش و مهربان بود، این از خودگذشتگی تنها در محیط خانواده خلاصه نمی شد و در سنین جوانی و نوجوانی نبود چنانکه در دوران دبستان که هنوز کودکی پیش نبود به دوست همکلاسش که از نظر مادی ضعیف بود و برای کمک به خانواده اش مقداری تیر آهن را بصورت اجاره ضد زنگ می زد با اجازه خانواده کمک کرد. (حتی در تعطیلات تابستان که هوا بسیار گرم بود تا اتمام کارش به او کمک کرد) واقعا در ایثار و فداکاری خودی نمی شناخت. متانت و ایثار و اخلاق خوبش زبانزد خاص و عام بود. وی قلم زیبایی داشت و گهگاه اشعار می سرود.