خدا، خدا، خدا
مرا مكن ز خود جدا
«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»
«آنان كه ايمان آوردند و از وطن هجرت كردند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد كردند آن ها را در نزد خدا مقام بلندي است و آنان بالخصوص رستگارند و سعادتمندان دو عالمند.»
«السلام عليك يا اباعبدالله(ع) ، السلام عليك يا حسين(ع) مظلوم»
چند سال است كه از جنگ مي گذرد. نداي حسين زمان خميني بت شكن از جماران همچون صداي «هل من ناصر ينصرني» حسين بلند است. بايد به اين صدا لبيك گفت. بايد حركت را شروع كرد، به سوي يار شتافت. چه نيكوست كه عمر شريف آدمي در چنين راه سرخ شهادت لنگر گيرد، تا در روز محشر به ياد معبود خويش به قيام ايستد. زبانم قاصر از اين است كه براي شما امت حزب الله امتي كه حبيب ابن مظاهر ها، علي اكبرها، در اين راه جان داده ايد. امتي كه سر تا پاي وجود خود را حاضر است در راه خدا فدا نمايد. امت داغ ديده برادر و فرزند از دست داده چه مي توان گفت. ولي وظيفه چيز ديگري امر مي كند.
از شما امت حزب الله مي خواهم كه صحنه جبهه را گرم نگهداريد. با حضور خود در جبهه ها حافظ قرآن باشيد. امام را ياري كنيد. ادامه دهنده راه شهيدان باشيد. مواظب اعمال و رفتار خود باشيد كه خدا نظاره گر اعمال شماست. خود را در صفحه سرخ و خون رنگ انقلاب قرار دهيد و به ضدانقلاب اجازه ندهيد كه مقابل اسلام بايستد و با روي خون گلگون كفنان شما بگذارند.
اما وصيتي به پدر و مادرم: پدر جان از اين كه نتوانسته ام فرزند خوبي براي شما باشم و آن چه وظيفه پدر و فرزندي است، ادا نمايم، پوزش مي طلبم و از شما مي خواهم كه فرزند حقيرت را حلال كنيد. پدر جان، دوست دارم در فراق فرزندت ناراحت نباشي. نمي توانم از گريه كردن منعت كنم، چون درك كرده ام كه با چه سختي مرا بزرگ كرده اي و درك كرده ام علاقه ات را نسبت به فرزندت، ولي باز بايد صبر را پيشه خود كني. خداوند صابران را دوست دارد. شما بايد همچون حبيب ابن مظاهر كه محاسن خود را روي دست مي گرفتند و شب ها راز و نياز و روزها را همدم و هميار امام زمان خود بودند، باشيد. اگر فرزندي در اين راه داده اي ناراحت نباش. خداوند مرا امانتي به دست شما سپرده است و بازگشت همه به سوي خداست. امانت را پس دادن كه ناراحتي ندارد. از شما التماس مي كنم كه از فرزند حقيرت راضي شوي و اما شما برادرانم (حسين و حسن) از شما مي خواهم كه ادامه دهنده راه خونين برادرانتان باشيد. خدا را نظاره گر اعمال خودتان بدانيد. در محضر خدا معصيتي نكنيد. دعا كنيد براي پيروزي رزمندگان اسلام و حافظ قرآن باشيد و خود را در صحنه انقلاب قرار دهيد و اما خواهرانم در زندگي از حضرت زينب(س) و حضرت زهرا(س) سرمشق بگيريد. در فراق برادرتان ناراحت نباشيد. صبر زينب وار پيش بگيريد. همان گونه كه حضرت زينب(س) تحمل 72 شهيد را كرد. تحمل اسارت را كرد. سر برادر خود را بر سر نيزه ديد كه در حال قرآن خواندن بود و چه مصائب و مصيبت هاي ديگري لذا زياد ناراحت نباشيد. برادر حقيرتان را حلال كنيد.
و اما پيامي به دوستانم به ويژه دانش آموزان و مربيان ارجمند:
از شما دانش آموزان و مربيان عزيز مي خواهم كه در سنگري كه هستيد، از سنگر خود كه خيلي مقدس است، حفاظت كنيد. درس خود را در راه خدا خوب بخوانيد. در كنار آن تقوا كسب نمائيد تا همراه با تقوا به ملت خدمت كنيد. همانا قلم شما برنده تر از تفنگ من است و به روايتي «قلم العلماء افضل الدماء شهدا» قلم شما از خون شهدا افضل تر است. سعي در پيشرفت وضع مملكت داشته باشيد تا به خودكفايي برسيم ان شاءالله و از مربيان عزيز مي خواهم كه نونهالاني كه به دستشان سپرده شده است، آن ها را خوب به بار بياورند. مبادا در كار خود سهل انگاري كنيد كه عالم محضر خداست.
و باز چند كلمه به پدر و مادر عزيزم:
پدر عزيزم، اگر جنازه من به دست شما نرسيد، ناراحت نباشيد. چون چيزي را كه در راه خداوند امانت به دست شما داده دوباره امانت را پس گرفته است، بنابراين ناراحت نباشيد و اگر هم جنازه ام به دست شما نرسيد، هر كجا كه پدرم صلاح دانست، در همان جا به خاك بسپاريد. من خيلي دوست دارم كه يكي از مداح هاي اهل بيت (برادر محسن طاهري) در ختم من مداحي كنند و اگر امكان داشت، يك شب هيئت متوسلين به اهل بيت مركز آموزش كشاورزي را در منزل برادرم برگزار كنيد و در خاتمه از همه دوستان و آشنايان از طرف من حلاليت بطلبيد و اميدوارم كه مرا حلال كنيد.
اين چند خط شعر را دوست دارم بر سر قبر من بنويسيد:
مرغ دلم پر مي زند اندر هوايت يا حسين
اگر يك لحظه بيايي نگات كنم
حاضرم جونم فدات كنم
اين قدر در مي زنم اين خونه را
تا ببينم روي صاحب خانه را
مرغ دلم پر مي زند اندر هوايت يا حسين(ع)
والسلام
بنده حقير خدا، سيد علي تاسا
65/11/22
08 مهر 1403 / 25 ربيعالاول 1446 / 2024-Sep-29