از کودکی با قرآن و کتب دینی آشنایی پیدا کرد و همراه تعلیمات دین زیر نظر پدرش در مدرسۀ روستا نیز به آموختن علوم جدید پرداخت و همان جا بود که هوش و ذکاوت مسلم بر همگان آشکار شد، در نوجوانی به قصد شروع طلبگی به روستاهای اطراف مهاجرت کرد و به محضر روحانیون پای نهاد، و در کردستانات ایران و عراق به تحصیل علوم دینی اهتمام ورزید.
در سال 1350 در شهرستان پاوه هم گام با تحصیل علوم دینی و عربی در پایان دورۀ ابتدائی به صورت متفرقه شرکت نموده قبول می شود و برای ادامۀ تحصیل در مدرسۀ علوم دینی و تحصیل هم زمان در دبیرستان به سنندج می آید، زندگی در حجره های مساجد و اتاق های اجاره ای را با شور و شوق کسب علم و درآمد اندک آغاز کرده و در هر دوره از هر لحاظ مقام اول را به دست می آوررد.
فعالیت های سیاسی را از همان جا آغاز کرد و بر علیه رژیم شاه اقدام به مبارزه نمود، نارسائی ها و تبعیضات او را رنج می داد و با دردها آشنایش می کرد و او در کورۀ حوادث آبدیده تر می گشت.
در محیط مدرس همشاگردان را به تشکیل صندوق تعاون برای خرید کتب و وسائل آموزشی ترغیب می کرد و به همین سبب در سال 1355 به ساواک جلب و مورد مؤاخذه قرار گرفت.
در سال 56 از مدرسۀ علوم دینی فارغ التحصیل شد و موفق به اخذ کارنامۀ پایان تحصیلات و اجازۀ اساتید مدرسۀ دینی گردید و هم زمان در رشتۀ طبیعی نظام گذشتۀ آموزش کشور موفق به اخذ دیپلم گردید و در سال 57 در به پایان بردن رشتۀ ادبی موفقیت حاصل کرد، در همان سال در کنکور دانشگاه ها قبول شده و با موفقیت بی نظیر خود وارد دانشگاه تهران در رشتۀ حقوق قضائی شد.
هم زمان با شروع انقلاب اسلامی ایران، در جهت بر اندازی نظام فاسد پهلوی وارد فعالیت های سیاسی گشته و با ارجح شمردن فعالیت سیاسی بر آموزش، فعالانه حرکت خود را ادامه داد و برای اولین بار به نمایندگی از سوی مردم اورامان اعلامیه ای را که در آن خواستار بر چیدن نظام طاغوتی شده بودند صادر نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیتۀ انقلاب سنندج برای انجام تبلیغات با چند تن دیگر از دوستان خود اسلحه بر دوش و متکی به مبانی ایمانی به تبلیغ و تبیین برنامه های جمهوری اسلامی ایران پرداخته و رویاروی مکتب های انحرافی را با مکتب اسلام افشاء می کند.
فعالیت های مستمر وی گروهک های منحرفه را دچار تشویش و نگرانی نمود و پس از پا گرفتن در کردستان موجباب آزار و اذیت وی و خانواده اش را فراهم آورده و به اهتمام مسلمان بودن وی را به محاکمه می کشند، و او با همۀ آزارها پس از جنگ سنندج با صدا و سیمای مرکز کردستان نشر معرف اسلامی را آغاز نموده و کلاس هایی در تدریس و تفسیر قرآن بر پا می دارد.
قدرت و توانایی وی در منطق و فلسفۀ سبزواری بر هیچ کس پوشیده نیست، از وی به هنگام شهادت فرزندی به نام محمد به یادگار ماند.
چگونگی شهادت: نحوۀ شهادت این ذبیح روحانی کردستان به همراه پدرش در زندگی نامۀ شهید ملا علی جلالی زاده آمد، در این جا باید اذعان داشت که شهید مسلم جلالی زاده در سنگر مساجد یک روحانی پیش رو، در لباس روحانیت سخنگوی فداکار و عارف، در رسانه های گروهی دانش پژوهی سرشار از علم و معرفت و در دانشگاه خدمتگزار و رزمنده ای بود که سلاح ایمان و تقوای وی، از او اسوۀ کامل از شجاعت شهامت مردانگی برای جوانان کردستان و ایران می نمایاند.
در جریان پاک سازی شهر سنندج از لوث وجود خود فروختگان و فریب خوردگان ملا علی به جد و جهد فراوان دست می زند و در این راه از هیچ گونه یاری و کوششی فروگذار نمی کند و در تشییع پیکر شهداء، راه پیمائی های مختلف و مراسم دیگر مذهبی با ایراد سخنرانی ها و نوشتن پیام ها و دادن اعلامیه حضور مبارزه خویش را ثابت نمود و همواره چراغی فرا راه سرگشتگان وادی زر و زور و تزویر شد.
چگونگی شهادت: همان گونه که در شرح زندگی این روحانی عالی مقام نوشته آمد مبارزۀ حضوری و غیر حضوری وی با گروهک های منحرف، پیوسته بی پرده و شجاعانه بود، ماهیت الحادی این سیاست بازان دغل همواره با مجاهدت های شهید ملا علی همواره از پرده بیرون آمده و افشاء می شد و همین موجب سرافکندگی و کین پروری سرکردگان گروهک ها بود، تا آن جا که نقشۀ ترور وی و فرزند برومندش را در سر پرورده و در شبی از شب های ماه مبارک رمضان توطئه شوم خود را به انجام رسانده.
در تاریخ 19/4/1360 هنگامی که این روحانی عالی قدر به همراه فرزند برومندش مسلم پس از اقامۀ نماز جماعت از مسجد به خانه باز می گشت آن دو روحانی والا مقام را با یورشی سنگین و ددمنشانه به ضرب گلوله های استکبار به شرف شهادت نائل می سازند و زبون و جبون می گریزند.
به حق می توان شهید ملا علی جلالی زاده را قافله سالار روحانیون شهید در کردستان نامید چرا که وی لحظه ای از کوشش در راه اعتلای اسلام و کلمۀ «لا اله الا الله» دست بر نداشت تا آن که جان خود و فرزند را نیز به خالق تبارک و تعالی هدیه نمود.
مقام بلند پایۀ این روحانی گران قدر را نماینۀ معظم ولایت فقیه در منطقۀ غرب کشور چه زیبا در پیام تسلیت خویش بیان فرمودند و مرقوم داشته اند که: مصیبت آن قدر بزرگ است که چشمان یاری گریستن ندارد، {...} تصورش را محال می انگارد و قلب ها از تپش می افتد، مگر جرم شما چه بود؟
آیا جرمتان این بود که در برابر ابر قدرت ها سر خم نکردید، جرمتان این بود که با کفار سازش نکردید، با مشت ملت به دهان آمریکا کوبیدید، تفاله های رژیم را درو کردید، منافقان را رسوا ساختید، لیبرال ها را به انزوا کشاندید؟
آری جرم شما تنها مسلمان بودن شما بود، چون مؤمن به اسلام بودید، چون خادم مردم بودید.
«وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا»
______________________________
1- خانوادۀ شهید ملا علی جلالی زاده آباعن جده روحانی بوده اند.
01 آذر 1403 / 19 جماديالاول 1446 / 2024-Nov-21