شهید علیرضا پورمحمدی در سال 1340 هجری شمسی در یک خانواده مذهبی در قم دیده به جهان گشود. در سن 7 سالگی وارد دبیرستان امیر کبیر شد و بعد از آن به دبیرستان صدر قم رفت و دیپلم خود را در رشته تجربی با معدل 60/18 گرفت و در کنکور همان سال شرکت کرد و در رشته داروسازی اصفهان قبول شد و ثبت نام کرد. او بعد از انقلاب فرهنگی به قم رفت و بعد از آن، مدتی با دادستانی انقلاب(گنبد) همکاری نمود و سپس برای تشکیل کلاس های آموزشی، به مسجد سلیمان رفت و مجدادا به قم برگشت و وارد سپاه پاسدارا ن انقلاب اسلامی قم، واحد روابط عمومی شد.
او در ضمن کار در سپاه، شروع به مطالعه و تحقیق در دروس قدیم(طلبگی) نمود و در طول جنگ تحمیلی دو بار به جبهه رفت و سرانجام در تاریخ2/1/61 هنگامی که به بلندترین نقطه یک تپه استراتژیک در تپه چشمه دزفول صعود نموده بود، قلبش هدف مزدوران جنایتکار ابر قدرت آمریکا و شوروی قرار گرفت و به لقاء الله پیوست. شهید مقید به اجرای دقیق دستورات دینی و مذهبی، و مطیع بدون قید و شرط ولایت فقیه بود. او سعی داشت از گناهان بپرهیزد و دیگران را از آن نهی کند؛ قرائت قرآن او در سحرگاهان ترک نمی شد و با اینکه یک روزه قضا نداشت، درتمام دوران سال، روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه می گرفت. او بیهوده سخن نمی گفت، شوخی نمی کرد و اوقات خود را به بطالت نمی گذراند. هنگامی که برای شرکت در حمله فتح المبین به جبهه اعزام شد تعدادی کتاب عربی همراه خود برد؛ هنگام حمله به یکی از همرزمان خود گفته بود که من فردا صبح شهید می شوم و از او خواسته بود که: شما فقط کیف حاوی کتب و نوشته های مرا حفظ کن و به خانواده ام برسان. او بالاخره در اجرای دستورات ولایت فقیه و انجام وظیفه شرعی خود پا به جبهه جنگ علیه کفر جهانی گذاشت و به محبوب خویش پیوست.
فعالیت های سیاسی و اجتماعی شهید از دوران دبستان شروع شد و با شروع انقلاب در شهر قم اوج پیدا کرد وبه صورت تظاهرات و حمله به ماموران گارد شاه و تاثیر وپخش اعلامیه های امام جلوه پیدا کرد. به عنوان مثال در هنگام تظاهرات، شهید و حدود صد تن دیگر همیشه در کنار منزل امام جمع می شدند و از آن جا به صورت دسته جمعی به طرف خیابان چهار مردان حرکت می کردند ودر کوچه های چهار مردان از صبح تا پاسی از شب گذشته با مامورین رژیم سابق درگیری ایجاد می کردند.
شهید قبل از انقلاب، به دیدار کلیه علمایی که در شهرستان های دور افتاده کشور در تبعید به سر می بردند می رفت و آن هارا ملاقات می کرد. (از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله خامنه ای). شهید پس از ورود به سپاه رشد قابل توجهی از نظر شرکت وسیع در صحنه های اجتماعی و فرهنگی پیدا کرد؛ به طوری که در نوشتن اطلاعیه های روابط عمومی سپاه قم نقش بسزایی داشت و ورزانه در چندین مدرسه، مسجد، دبیرستان وانجمن اسلامی پیرامون وقایع روز سخن می گفت ودر کلاس هایی که برای ماموران انتظامی و نظامی تشکیل می شد تدریس می کرد که از جمله: سپاه، شهربانی و ژاندارمری را می توان نام برد. او در ضمن سخنرانی و تدریس در جلسات درس مدرسان حوزه نیزشرکت می کرد واز فیض آن ها بهره می جست.
اکثر مراسم صبحگاهی سپاه، و مراسم وحدت و مراسم نماز جمعه قم به وسیله وی اداره می شد و گویی هنوز فریاد پرخروش او از بلندگوهای نماز جمعه به گوش می رسد که می خروشید و می گفت:
( میجنگیم، می میریم، سازش نمی پذیریم) ، (رزمندگان اسلام! بجنگید، پیروزی نزدیک است). او آخرین نماز جمعه سال 60 را در قم اداره نمود و سپس راهی جبهه های حق علیه باطل شد. شهید در اوایل جنگ تحمیلی همراه با یک گروه فیلم برداری به جبهه کرخه نور رفت و مدتی در جبهه مشغول فعالیت بود و در اواخر سال 60 هنگامی که مطلع شدکه نیرو های رزمنده جمهوری اسلامی قصد حمله وسیع تر به نیرو های کفار بعثی عراق را دارند، مشتاقانه در جنگ شرکت جست و در همین عملیات به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
03 آذر 1403 / 21 جماديالاول 1446 / 2024-Nov-23