Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
حسين صيدي
نام پدر :
آقامعلي
دانشگاه :
علامه طباطبايي تهران
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
زبان آلماني
مكان تولد :
شميران (استان تهران)
تاريخ تولد :
1337/02/12
تاريخ شهادت :
1361/11/18
سمت :
اطلاعات عمليات
مكان شهادت :
فكه
عمليات :
والفجر مقدماتي
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
خاطره از اطرافیان شهید حسین صیدی
راوي :
اطرافيان شهيد
مادر شهید:
1.توی سپاه تهران کار می کرد زنگ زد به من که یه هفته نمیتونم بیام خونه میشه برام وسایل شخصیمو باصابون و دمپایی و مسواک و... بیارین پول با خودش نبرده بود که بگیره. گفتم مادر جان مگه اونجا نیست؟ گفت چرا مادر ولی من نمی خوام بیت المال رو استفاده کنم خلاصه من با بچه کوچیک بلند شدم از ته شهر رفتم بالای شهرو اینا رو بهش دادم.
2. تو در گیری آمل دستش تیر خورده بود. آوردنش بیمارستان تهران دستشو عمل کردن. یه شب موند اونجا فرداش که به هوش اومد گفته بود من می خوام برم. دکترا نمیذاشتن! گفته بود من که چیزیم نیست دستم آسیب دیده پام که سالمه! نیاز به خوابیدن ندارم! بذارین خالی بشه یه مجروح که حالش بده بیاد اینجا! موفقم شد.
بما که نگفته بود بالاخره ما فهمیدیمو رفتم بیمارستان توی یه اتاق تنها خوابیده بود. تنها بود تو اون اتاق. کادر بیمارستان اومدن درباره حسین از من پرسیدن! می گفتن ما حالمون منقلبه! توی بیهوشی این رزمنده قرآن می خوند! خیلی برامون عجیب بود.
همون شب که از بیمارستان اومده بود از درد نمی تونست بخوابه. چراغ رو روشن نمی کرد که ما اذیت نشیم دیدم داره از درد دور اتاق می گرده و ذکر میگه حالش بده داد نمیزد، نا شکری هم نمی کرد. گفتم مامان درد داری؟ نمی خواست دروغ بگه گفت مامان جان تا درد نباشه که اجر نداره!
نیروی اطلاعات بود نمی ذاشت محافظا تا دم خونمون بیان. می گفت: شما برین به کارتون برسین با مسئولیت من؛ خودش کلی مسیرو پیاده میومدو می رفت نمی خواست کسی بخاطر اون به زحمت بیفته.
3. خیلی برای ما احترام قائل بود. مدت کمی هم که تو خونه بود اگه ما ده بار هم میومدیمو میرفتیم باز هم تمام قد جلومون بلند می شد.
4. کم کم می خواست ما رو بر شهادتش و دوریش آماده کنه. برای همین کم تو خونه میموند و کمتر میومد بعد هم که مفقود شد تا ما کم کم شهادتشو باور کنیم و یه دفعه بلایی سرمون نیاد چون ما واقعا خیلی دوستش داشتیم.
پدرش تا مدت ها پس از مفقودیتش تا صبح تو خواب زمزمه می کرد و خیلی وقت ها تمام بالش زیر سرش خیس می شد از گریه توی خواب بیدارش که می کردیم ناراحت می شد می گفت چرا منو از بچه ام جدا کردین داشتم باهاش حرف میزدم.
5. بابای ما پیر بود و ما همه دختر بودیمو فقط بابا کار می کرد و خرج ما رو میداد. رفته بود توی سپاه گفته بود من می خوام افتخاری کار کنم می گفت بابا که هست خرج ما رو بده، بذارید حداقل کاری بر انقلاب کرده باشیم به بیت المال کمک بشه.
بعد از مدت ها از مفقودیتش یه نفر از سپاه اومد خونمونو براش پرونده تشکیل داد می گفت: پسرتون گفته من دیپلم هستم گفتیم نه اون یه لیسانس تو علامه گرفته و این لیسانس دومش بود که شهید شد.
6. هر هفته ما خواهرا رو جمع می کرد و برامون کلاس قرآن میذاشت. خیلی به علم و معنویت ما اهمیت میداد من که بچه دبستانی بودمو برام سخت بود میرفتم می گفتم مامان تو رو خدا به داداش بگو من نرم من دوست ندارم خوابم میاد، ولی بازم دلم طاقت نمی آورد میرفتم رفتار حسین هم برام جاذبه داشت هم جذبه داشت خیلی.
7. دوست داشت بره جبهه محل کارش نمیذاشتن. نه روز بود که از عقدش که صیغه اش رو امام خونده بودن گذشته بود. بالاخره تونست بره به عنوان یه بسیجی هم رفت گمنام گمنام!
به محل کارش گفته بود یه هفته ای میرم مراسم عروسیمو برگزار کنم به ماهم گفت یه هفته آماده باشم به من زنگ نزنید.
8. داماد خانواده: ماشین های سپاه رو میاورد خونه قطعات خرابشو با قطعات ماشینای ما عوض می کرد می خندید و می گفت بذارین یه ثواب هم بر شما نوشته بشه و... ما هم زورمون نمیرسید ولی با رضایت می دادیم هم سن و سال بودیم
9. فرمانده سپاه گیلان غرب شده بود انقدر به مردم محبت می کرد و مشکلاشونو حل می کرد که شیفته حسین بودن. با ثبت احوال هماهنگ کرده بود بیان و به مردن یک روستا شناسنامه بدن اون هام بخاطر علاقشون به حسن فامیلیشونو گفته بودن بنویسین "صیدی" به ماها که اصلا اینا رو نمی گفت بعد یه مدتی از مفقودیتش یکی از دوستاش که از گیلان غرب اومد به ما سربزنه گفت!
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
10 ارديبهشت 1403 / 20 شوال 1445 / 2024-Apr-29
شهدای امروز
فائزه رحيمي
قاسم نجات
قاسم اسلاميان اميري
مسعود كبگانيان
باقرعلي كاردگر
محمدصادق خورشيدي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll