Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
محمد جعفر ذاكر
نام پدر :
عباس
دانشگاه :
شهيد بهشتي تهران
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
اقتصاد
مكان تولد :
تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد :
1334
تاريخ شهادت :
1365/07/22
مكان شهادت :
جاده اراك
عمليات :
سانحه رانندگي
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با خواهر شهيد محمد جعفر ذاكر
راوي :
خواهر شهيد
1. مختصري راجع به خصوصيات شخصي و رفتاري دوران كودكي شهيد توضيح دهيد؟
در کودکی کربلا رفته بود، یکی دو ساله بود. صوت قرآن خیلی خیلی خوبی داشت.
2. آيا شهيد از شما كوچكتر بود يا بزرگتر؟ چند سال؟ ۱۲
سال کوچکترم.
3. بیشتر به مطالعه چه نوع كتاب هايي علاقه داشت؟ (مذهبي، علمي، هنري و....)؟
کتاب های شهید مطهری، شریعتی. کتاب های مذهبی سیاسی. یادم هست کوچک که بودیم برایمان کتاب می خریدند که درباره انقلاب الجزایر بود.
۴. به چه چيزها و چه افرادي خيلي علاقه داشت؟ چرا؟
بعد از انقلاب در جریان ولایتمداری امام بودند.
۵. معمولا اوقات فراغت خود را چگونه مي گذراند؟
تقریبا اوقات فراغت نداشت، اگر یه خرده وقت می موند به خانواده سر می زد.
۶. مختصری راجع به فعالیت های مذهبی و اجتماعی شهید توضیح بدهید؟
قبل از انقلاب مجالس مذهبی، هیئت ها می رفت و این اواخر دوره های آموزشی چریکی دیدند و برگشتند. بعد از انقلاب وارد سپاه شد. فرمانده در تبریز بود و بعد تهران آمدند. یه مدت معاون وزیر سپاه بودند و مسئول تدارکات لشکر ۲۷ بودند.
۷. چه آرزوها وخواسته هايي داشت؟ بزرگترين آرزويش چه بود؟
به نظر من پیروزی امام، حفظ انقلاب هدف همه بود.
۸. آیا شهید در دوران حیاتش دچار تحول چشمگیری شد؟
خیر.
۹. چه شد که به فکر رفتن به جبهه افتاد؟ شما بگویید چطور خانه نگهش می داشتند! جو خانواده مذهبی بود و چون در این مسیر بودند هیچ مقاومتی نمی کردند. تشویق بود و مقاومت نبود.
۱۰. در زمان جنگ چه فعالیت هایی می کرد؟ (جبهه و پشت جبهه)؟
نمی دانم. چون زمان انقلاب دانشجو بود، بعد از این که دانشگاه ها باز شد درسش را ادامه داد.
۱۱. اطلاعات تکمیلی درباره نحوه و محل شهادت شهید:
محل شهادت: منطقه: در تصادف شهید شدند و نرسیده بود به قزوین قبل از عملیات
تاریخ شهادت: ۲۲/۰۷/۶۵ زمان شهادت: مدت حضور در جبهه:
تاریخ اعزام به جبهه: تاریخ دفن: محل تدفین شهید: گلزار شهدا قطعه: ۲۳ ردیف: شماره:
۱۲. نام عملیاتی که شهید در آن به شهادت رسیده است؟ رمز عملیات؟ نحوه شهادت؟
تصادف کردند.
۱3. روابطه عاطفی ایشان با پدر و مادرتان چگونه بود؟
با همه خیلی مهربان بود. احترام ویژه ای قائل بودند برای پدر و مادرم و با تمام مشغله هایش، هفته ای یکی دو بار سر می زد.
۱4. رابطه ایشان با شما چگونه بود؟
خیلی محبت داشتند.
۱5. کمی از دوران کودکی که با شهید داشتید برایمان بفرمایید. آیا با هم دعوایتان می شد؟ اگر خاطره ای در این مورد دارید بفرمایید؟
در خانواده مان جعفر خیلی شیک پوش بود، مترجم زبان بود. برادرم تعریف می کرد این که خواب بود من وسایلش را می پوشیدم و بیرون می رفتم. جعفر که اعتراض می کرد، می گفتم: مال، مال خداست هر کی زودتر پوشید!
۱6. روحیات شهید چگونه بود؟
اهل کوهنوردی بود و هر هفته کوه می رفت. تقریبا خیلی شیطان، خیلی شنگول و شوخ طبع بود.
17. چه صحبت ها و توصیه هایی به شما، خواهران و برادران می کرد؟
یک سال من مدرسه ام را عوض کردم. ازم پرسید: این مدرسه خوبه؟ دوست داری؟ گفتم: آره خوبه! همه دوستم دارن. گفت: این که آدم رو همیشه دوستش داشته باشن خوب نیست! انسان مومن هم دوست داره و هم دشمن!
۱8. به طوركلي كداميك از خصوصيات شخصي شهيد را بيش از ديگر خصوصياتش دوست داشتيد؟ فقط يك خصوصيت ذكر شود.
از نظر اعتقادی، شخصیت ولایتمداری بود. از جهت اخلاقی می تونم بگم که به همه محبت داشت و نه فقط به یک فرد یا نقطه ی خاص. همه ی آدمای اطرافش از خواهر، فرزند، همسر، همه احساس می کردند که بهشان توجه دارد. ناگفته نماند که همسرشان خیلی فوق العاده است.
ویژه یادداشت خاطرات پراکنده
* سر جریان ازدواج من خیلی دقت کرد چون زود ازدواج کردم نسبتا، خیلی زحمت کشید و تحقیق کرد، پرس و جو کرد. همه جور زحمتی کشیدند به همراه خانمش. توجهش به خانواده بعد از شهادتش هم بود. از بوی عطرش مشخص می کرد که داخل خونه س! از یک نقطه ی خاصی بوی خاص که فقط همانجا بود.
* یک جمله قشنگ از شهید این بود که: انسان مؤمن را همیشه نباید همه دوست داشته باشند، انسان مؤمن هم دوست زیاد دارد هم دشمن.
* آقا جعفر نسبت به خانواده محبت خاصی داشت. مخصوصا نسبت به مادر و خواهر آخری خیلی محبت داشت. کلا خیلی مهربان بود. در فامیل افرادی که شرایط خاص پیدا می کردند و غریب می افتادند را می رفت سر می زد. یک فامیل داشتیم در قزوین که بعد از شهادت جعفر متوجه شدیم، همیشه سر راه مسیر جبهه به ایشان سر می زد.
* دوره ی آموزشی رفتند، بی سر و صدا رفتند و کسی متوجه نشد.
* مسائل مذهبی ما با مامانمان بود. ایشان خیلی مراقبت می کردند. کلا برادرای من اهل مجالس قرآن، رفتن به کلاس های تفسیر آقای طالقانی و هیئت ها بودند.
* یک خاله داشتم که دو تا بچه ی کوچک داشت و جعفر می رفت به ایشان سر می زد. من از خواهرم زودتر ازدواج کردم و هر هفته می آمد به من سر می زد با این که خیلی هم خسته بود. از جهت درسی همیشه کمک حال ما بود.
* پدر خانمش خیلی دوستش دارند. حاجی (جعفر) پسر بود برایشان نه داماد.
* جعفر تازه شهید شده بود که این خواب را برادر بزرگم دیده بود که جعفر بهش نامه داده بود که: جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین مبارزات است. این نوشته روی مزار شهید هم هست.
* می آمد منزل پدر، درس می خواند ولی معمولا نمره هاش خوب بود. می گفت: بچه هایی که سر کلاس بودند، کمتر از من بلد بودند.
* اولین باری که بمباران شد، به فاصله ۱۰دقیقه زنگ زد به ما که ببینه حال ما از نظر روحی در چه شرایطی هست. پدرم به ایشان گفتند که صدیقه خیلی نگران است، باهام صحبت کرد. گفتم: من نگران جمارانم! گفت: نه خیالت راحت باشد.
* سر عقدم بهم گفت: کادو بهت چی بدم؟ یه جلد قرآن بدم، خوبه؟ گفتم: نه قرآن نده! شما بهم جلد اول تفسیرالمیزان رو بده. ولی آقا جعفر همش را داد بهم به همراه دو نیم سکه.
** از بارزترین خصوصیات اخلاقی شهید جمع کردن علم و عمل با هم بود. علم آکادمیک و علم مذهبی. تلاش وافر داشت و هر چی که داشت از بار علمی در عملش بود. جریان جبهه رفتنش آن را از درس و مجالس مذهبی دور نکرد و یا برعکس. تلاشش همیشه این بود.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
10 ارديبهشت 1403 / 20 شوال 1445 / 2024-Apr-29
شهدای امروز
فائزه رحيمي
قاسم نجات
قاسم اسلاميان اميري
مسعود كبگانيان
باقرعلي كاردگر
محمدصادق خورشيدي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll