Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
محمدحسن آزمون
نام پدر :
علي
دانشگاه :
مركز تربيت معلم
مقطع تحصيلي :
------------------
مكان تولد :
سبزوار (خراسان رضوي)
تاريخ تولد :
1343/07/01
تاريخ شهادت :
1365/10/21
مكان شهادت :
شلمچه
عمليات :
كربلاي 5
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
وصيت نامه شهيد محمدحسن آزمون
بسم الله الرحمن الرحیم
«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علی ولی الله»
قبل از هر چیز خدای را سپاس می گذارم که مرا در چنین زمان و مکان و در چنین خانواده ای آفرید و می دانم که نمی توانم و خیلی عاجزم از این که شکر این نعمات را به جای آورم اما با همین زبان الکن خود و از ته قلب می گویم: خدایا، خداوندا تو را سپاس می گذارم از این که مرا در این برهه از زمان آفریدی و در این دنیای پرتلاطم و پرخطر کشتیبانی بر ما نهادی که راه را از بیراهه تمیز دهیم و در پیچ و خم های زندگی راه را گم ننمایم و خود را به سر منزل مقصود برسانیم و پیامی برای شما مردم ایران دارم این است که قدر این انقلاب و امام را بدانید و تا فرصت باقی است خود را به سلامت از این دریای خروشان برهانید که رسیدن به ساحل پیروزی و سعادت بدون گذشتن از این دریای خروشان میسر نیست و تا کشتیبانی همچون امام داریم خود را از مهلکه نجات دهید که این دنیا جای خوشی و خوش گذرانی نیست و این دنیا و آن چه در اوست نابود شدنی و محکوم به فناست بیائید قدر این عمر کوتاه خود را بدانید و خود را آماده سفر کنید. توشه بردارید، آذوقه بردارید، وسایل سفر بردارید که آن جا هیچ به درد نمی خورد مگر همین هایی که از این جا با خود ببرید .
مبادا گول دنیا و زرق و برقش را بخورید که اگر بخورید الحق بیچاره و بد بختید. مثل کسانی که این حال را دارند مثل شخصی بود که در بیابانی شیری درنده او را دنبال می کرد او فرار می کرد و شیر هم خروشان به دنبالش تا این که بدبخت در چاهی افتاد در وسط چاه دستش را به بوته ای گرفت و در وسط چاه دستش را به بوته ای گرفت و در وسط ماند پایین چاه را نگاه کرد دید اژدهایی دهانش را باز کرده و منتظر که بیافتد او را ببلعد، بالا را نگاه کرد دید شیر بالای چاه ایستاده و دارد نعره می کشد در همین حال متوجه شد که یک موشی دارد ریشه بوته را می جود. اژدها از پایین منتظر، شیر از بالا، حالا این موش هم که آمده یک دفعه همه را فراموش کرد و شروع به خوردن یک میوه خیلی خوب که به بوته بود کرد و همه را فراموش کرد. درست چند لحظه به نابودی اش او شروع به خوردن میوه می کند. این مثل همان هایی است که می بینی بدبخت پیر شده و موهایش سفید شده، زمین از پایین دهانش را باز نموده که او را در خود جای دهد. از بالا هم اجل منتظر است که قبض روح کند و عمر هم روز به روز می گذرد و هرچه بیش تر می گذرد به مرگ نزدیک تر می شود. حالا در همین حین هم تمام هم و غمش امور دنیوی باشد و از حال خویشتن فراموش کند. پس بیایید کمی به فکر حال خویش بیافتیم، کمی به فکر بیچارگی و درماندگی و ضعیفی مان بیفتیم و تا فرصت باقی است، خویش را به سلامت از این دریای متلاطم به در ببریم.
دانی که نوبهار جوانی چنان گذشت زود آنچنان گذشت که تیر از کمان گذشت
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد نیمی دگر به غفلت و خواب گران گذشت
صد آفرین به همت مرغی شکسته بال کز خویشتن بدر شد و آشیان گذشت
افسرده ای که تازه گلی را ز دست داد دانه چه ها به بلبل بی خانمان گذشت
بنگر به شمع عشق که در اشک و آه او پروانه بال و پر زد و آتش جان گذشت
پدر و مادرم سخنی با شما دارم و این از جهت تذکر است چون می دانم که همه این ها را بهتر از من می دانید. شما خودتان مرا شیعه علی پروراندید شما خودتان مرا با عشق حسینی بزرگ کردید من هم کاری جز جواب به ندای هل من ناصر حسین بن علی نکردم مگر خودتان آرزو نمی کردید که کربلا بروید و روز عاشورا پا به پای حسین می جنگیدید خوب این هم جنگ. یکی از نعمات این جنگ این بود که مشخص شد کی شعار می دهد و کی عمل می کند که کی فقط روز تاسوعا، عاشورا سینه زنی می کند و بعد هم همه فراموش می کند و کی راه حسینی را ادامه می دهد. یک چیز می خواهم بگویم به آن هایی که نقشی در جنگ تاکنون نداشته اند: انصافا اگر حسین(ع) زنده می بود آیا چه می کرد با این چنگ؟ آیا غیر از کار شهیدان کار دیگری هم می کرد؟ آیا مثل یک عده توی خانه می نشست و تسبیح می گرداند، یا الله یا الله می گفت و یا بدتر و زشت تر از آن در گوشه و کنار غرغر می کرد و نق به انقلاب می زد یا این که اسلحه بر می داشت و به سوی میدان می شتافت؟ اگر حسینی هستید، حسینی عمل کنید. بهانه نیاورید که بهشت را به بها می دهند نه بهانه. اگر مشتاق بهشتید برای یک جبهه آمدن هزار و یک بهانه نیاورید. دل از دنیا بردارید و حسینی وار به میدان بیاورید که اسلام در خطر است. شما ببینید که چه خون هایی برای اسلام ریخته شده، حسین(ع) و اصحابش همه شهید شدند، زینب به اسیری رفت آن همه مصیبت دیدند فقط برای حفظ اسلام . خود پیامبر چقدر اذیت شدند، چقدر سختی کشیدند اما همه را برای نصر اسلام تحمل نمود. در انقلاب خودمان چقدر شهید داده ایم، داریم شهیدانی که حدود سه الی چهار سال است جنازه هایشان توی بیابان های گرم و سوزان افتاده و مادرانشان چشم به در دوخته اند که کی فرزندانشان برمی گردد. داریم عزیزانی که حدود چهار سال در بند مزدوران بعثی اسیر می باشند این عزیزان آن مشکلات را برای اسلام تحمل می کنند. آیا می دانید شهیدان دم جان دادن آرزویشان چه بود؟ پیروزی اسلام و فتح کربلا. حالا ما بیاییم همه را فراموش کنیم که چهار روز می خواهیم در دنیا خوش باشیم. وای بر ما که اگر تن به ذلت بدهیم. آی حسینی ها حسین(ع) می گوید:
"وای بر ما اگر تن به ذلت بدهیم خواری و ذلت از ما دور است و خدا و رسول و مردم پرهیزگار مرا ذلیل نمی خواهند."
پس راه مشخص است همان زمان هم که حسین از مدینه خارج می شد یک عده می گفتند ایام، ایام حج است صحیح نیست. یک عده دیگر می گفتند زن و بچه داریم. یک عده بعدی می گفتند گرفتاری داریم و تازه حسین را هم نصیحت می کردند و می گفتند زن و بچه ات را نبر و از این حرف ها و اما این دل از همه برید همه علایق دنیوی را کنار گذاشت و به سوی کربلا روانه شد. اگر حسینی هستید، این خط حسین: به جبهه بیایید تا دل امام زمان(عج) شاد شود. به انقلاب کمک کنید که انقلاب ما اسلامی است، هدفش پیاده شدن احکام اسلام است. در صحنه حضور داشته باشید و فعالانه خدمت کنید که دوباره می گویم سخن شهید بهشتی را: "بهشت را به بها دهند نه بهانه." در صورت امکان مرا با لباس رزم دفن کنید دوست دارم در روز محشر لباس رزم خون آلودم سندی باشد برای شفاعتم نزد آقا امام حسین و همچنین گفته باشم که حسین جان اگر کربلا نبودم که در رکابتان شمشیر بزنم امروز به دستور امام به جبهه شتافتم و تنها دارایی ام را تقدیم کردم. امید آن که مورد قبول رضای خدای تبارک و تعالی قرار بگیرد و با شهیدان کربلا محشور شوم. ان شاء الله تعالی.
در پایان از همه حلالیت می طلبم به خصوص از تو پدر و مادر گرامی ام و از برادرانم محمد آقا و همچنین از خانمشان و از دیگر برادرانم و تنها خواهرم و همچنین از خاله ها و شوهرخاله ها و همسایگان به خصوص همسایگان. امید دارم که تمام آشنایان از این حقیر درگذرند و مرا حلال نمایند و همچنین از برادران واحد تخریب که مدتی با آن ها بودم اگر از ناحیه ما بدی دیدند مرا حلال نمایند. روزه و نمازهای قضای مرا حساب کنید و همه را به جای آوردید. هرکس از من طلب کار است به پدرم رجوع نماید و بگیرد و هرکس هم که به من مقروض است نمی خواهد برگرداند، عوض آن در حق این حقیر دعاهای خیر کند و قرآن بخواند و اگر از مال دنیا چیزی داشتم نزد نماینده عزیز امام ببرید وجوهاتش را بردارد و بقیه را خرج جایگاه نماز جمعه کنید. در صحنه حضور داشته باشید. برای ظهور آقا امام زمان(عج) دعا کنید و همچنین برای سلامتی امام، پیروزی رزمندگان دعا کنید و در کنارش آستین بالا بزنید و همراه دعا هم عمل کنید.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاتة.
برادرانم سخنی با شما دارم و آن این که ما اگر در اوایل جنگ مثلا 95-60-61 در جبهه بودیم کار بزرگی نکردیم. چون آن پیروزی های بزرگ، خود یک محرک بود برای ما و آن جا جنگ آن قدر مشکل نبود، چون برتری با ما بود و همه هم حضور داشته اند اما انسان اگر در شرایط سخت ایستاد و نبرید کار کرده. سعی کنید کما فی السابق جنگ را در سرلوحه ی امور قرار دهید و میدان را خالی نگذارید. مسئله اصلی این است که به قول امام، ما وظیفه خود را انجام دهیم وظیفه ای که روی دوش ما سنگینی می کند انجام دهیم و به بقیه کاری نداشته باشیم و این را بدانید که خدا ناظر بر ماست و ما امام زمان(عج) داریم، مولا داریم و آن ها ما را تنها نخواهند گذاشت و هرجا لازم باشد دستمان را خواهند گرفت. همان طوری که قبلا در مشکلات کمکان کرده و ما را از مهلکه نجات داده اند. واقعه طبس را به یاد آورید، کودتای های نافرجام، گروهک ها، جریانات کردستان، گنبد، خوزستان، سازمان ها و گروهک ها مسائل کوچکی نبودند. در جریان حزب توده فقط خدا کمکان کرد. حزبی که به قول خودشان پنجاه سال کار کرده بودند، مبارزه داشتند، در تمام جاها نفوذ داشتند، از فرماندهان رده ی بالا گرفته تا مجلس شورای اسلامی. آن وقت چهار تا جوان پدر این ها را درآوردند. از حزب که بگذریم سازمان منافقین هم مثلا آن روزی که اعلام جنگ مسلحانه کردند چقدر هوادار و عضو داشتند، چقدر از شخصیت های ما را ترور کردند. ظاهرا در سال 59 بود که اعضاء سازمان محل قرار بعدی برای هم مشخص نکردند و آن قدر امیدوار بودند که گفتند همدیگر را در رادیو تلویزیون خواهیم دید. "راهپیمایی 5 مهر" اما آیا این چیزی جز عنایت خداوند تبارک و تعالی بود که همه ی این ها به خیر گذشت و همه ی نقشه ها نقش بر آب شد. آن خدایی که ما را در آن روزهای سخت تنها نگذاشت در آینده هم ان شاءالله دست ما را خواهد گرفت و بر سر ظالمان خواهد کوبید. پس ما وظیفه ی خود را انجام دهیم، خدا هم هر وقت موقعش باشد به وعده اش عمل خواهد کرد.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
30 ارديبهشت 1403 / 11 ذيالقعده 1445 / 2024-May-19
شهدای امروز
علي اصغر شيردل
عبدالله جاويدي
فرزين سروش
محمدعلي ابول نژاديان
تيمور معظمي گودرزي
محمدجواد توكلي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll