Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سيدمحمد موسوي نيشابوري
نام پدر :
سيدعلي رضا
دانشگاه :
دانشسراي عالي زاهدان
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
دبيري تاريخ
مكان تولد :
مشهد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد :
1340/06/05
تاريخ شهادت :
1365/11/05
مكان شهادت :
شلمچه
عمليات :
كربلاي 5
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با مادر شهيد سيد محمد موسوي
راوي :
مادر شهيد
* لطفا خودتان را معرفی کنید؟
- بسم الله الرحمن الرحیم. بنده طیبه منظودی مادر شهید سیدمحمد موسوی هستم.
* سیدمحمد چند سال شان بود که به جبهه رفتند؟
- ۲۵ سال.
* برادر دیگرشان قبل از ایشان به جبهه رفتند یا بعد از ایشان؟
- قبل از ایشان. برادرشان معلم راهنمایی بود و بعدش دو سال هم جبهه رفت و در والفجر ۸ شهید شدند. این ها از دانشگاه با سپاه محمد رسول الله به جبهه اعزام شدند.
* از ویژگی ها و خصوصیات خاص سیدمحمد برای مان بگویید؟
- سیدمحمد خیلی مومن بود. در آن زمان که زمان شاه بود مثلا نمازشان در مسجد و یا در خانه ترک نمی شد. پدرشان روحانی بود و این ها اصلا به راه نادرست نرفتند و همیشه مدرسه می رفتند و بعد برمی گشتند خانه. قبل از انقلاب در مراسمات مسجد آیت الله سبزواری در کوی طلاب شرکت می کردند.
* شما خاطره ای از دوران کودکی یا زمان بارداری سیدمحمد دارید برای مان تعریف کنید؟
- سیدمحمد تولدش بین تولد امام جواد و امام علی در ماه رجب بود. در روز ۱۱ رجب. در کودکی هیچ وقت بدون وضو به ایشان و برادر شهیدش شیر نمی دادم و می گفتم که این ها سربازان امام زمان هسنند. پدرشان هم روحانی بود و همیشه می گفت که بدون وضو به این ها شیر نده.
* از دوستانش کسی هم شهید شده است؟
- بله یکی از دوستانش که از دوران طفولیت تا دوران جبهه با ایشان بودند و چند تا از دوستان هم دانشگاهی اش هم شهید شدند.
* از لحاظ درسی چطور بودند؟
- خیلی منظم و مرتب بودند و درس هایش را همیشه قبول می شد و همان سال اول کنکور قبول شدند.
* چه شد که به جبهه رفت؟
- بعد از شهادت برادرش خیلی ناراحت بود و اصلا نمی توانست درس بخواند. یک روز از دانشگاه تلفن زد و گفت که من می خواهم بروم جبهه. من به ایشان گفتم که برادرت تازه شهید شده و بر ما واجب نیست که شما هم به جبهه بروید اما ایشان گفت که می خواهم جبهه بروم و همان جا خداحافظی کرد و رفت.
* چند بار به جبهه رفت؟
- آقا محمد بار اول که به جبهه رفتند همان دفعه شهید شدند. تقریبا ۴۵ روز مانده بود. سال برادرش نزدیک بود و قرار بود که ایشان بیاید برای سالگرد برادرش که شهید شدند.
* شهید فرزند چندم شما بود؟
- اول.
* از خاطرت شهید بفرمایید؟
- محمد آقا که می آمد خانه و می دید که سخنرانی حضرت امام هست فورا رادیو را روشن می کرد و می گذاشت که من بشنوم و فکر سیدعلی را نکنم. تو خانه همیشه کاری می کرد که من احساس ناراحتی نکنم.
* کارهای فوق برنامه شان چه بود؟
- قبل از انقلاب در مسجد آیت الله سبزواری فعالیت داشت و در دوران دانشگاه عضو بسیج دانشگاه بودند و آن جا فعالیت داشتند.
* نظرشان در مورد ازدواج چه بود؟
گفته بود وقتی جنگ تمام شد ازدواج می کند.
* نسبت به ائمه چه نظری داشتند و به کدام ائمه ارادت خاصی داشتند؟
- خیلی ارادت به ائمه داشتند.
* در چه مواردی حساسیت نشان می داد و یا تعصب داشتند؟
روی نمازشان و روی حجاب حساس بود و دوست نداشت که نامحرمی که می آید در حیاط خانه من بروم ببینم که کی هستش. مثلا دوستان معلم سیدعلی که می آمدند در حیاط و یک کاری داشتند در را می گرفت که من نروم پشت در نگاه کنم و ببینم که کی هست.
* رفتارشان با برادرهایش چطور بود؟
- خیلی خوب بود و دوست شان داشت.
* محل تولدش مشهد بود یا نیشابور؟
- مشهد در کوی طلاب.
* سخنرانی زیاد گوش می کردند؟
- بله. سخنرانی امام خمینی و امام خامنه ای و رفسنجانی را زیاد گوش می دادند که تمام این نوارها و عکس هایش را فامیل ها آمدند و با خودشان بردند.
* زمانی که خبر شهادت آقا محمد را دادند چه حالی داشتید؟
- ناراحت شدم چون قبلا برادرش هم شهید شده بود.
* خوابی از پسرتان هم تا حالا دیدید؟
- نه متاسفانه.
* تا حالا شده که مشکلی تو زندگی تون پیش بیاد و شما به شهیدتان متوسل بشوید؟
- همیشه متوسل می شوم. می نشینم روبروی عکس شان و باهاشان حرف می زنم و درد دل می کنم و می گویم که چه مشکلی دارم چه در خانه چه بر سر مزارشان. وقتی با آن ها صحبت می کنم انگار زنده اند.
* رابطه شان با پدرشان چگونه بود؟
- خیلی خوب بود. تا زمان راهنمایی هر وقت که پدرشان مدرسه و حرم و زیارت می رفتند با پدرشان بودن تا وقتی که مستقل شدند و خودشان می رفتند.
* پدرشان راضی بودند وقتی می خواستند جبهه بروند؟
- بله راضی بودند.
* گوشه ای از وصیت نامه ایشان را می شود برای مان بخوانید؟
- و اما ای پدر! از شما معذرت می خواهم و هم چنین مادرم که نمی دانم با چه زبانی از شما در مورد زحماتی که درباره من کشیده اید و چه سختی هایی را متحمل شده اید فقط از شما رضایت قلبی می خواهم و امید دارم مرا ببخشید و اجر شما با خدا ان شاء الله.
و اگر من شهید شدم ناراحت نباشید چون ما به خودمان متعلق نیستیم و به اسلام و خداوند تعلق داریم و باید هر کدام به طریقی این دنیا را ترک کنیم چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه از ابن بهتر که در راه خدا و رضای او و اعتلای حکومت او از این دنیا برویم.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
09 ارديبهشت 1403 / 19 شوال 1445 / 2024-Apr-28
شهدای امروز
محمود كارون
محمدرضا فرزاد
محمدرضا پوركيان
سعيد اعتدالي شهني
سيدعباس اميرجهانشاهي
حسينعلي امامي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll