" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الحَمدُ لِلَّهِالَّذي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولا أَن هَدانَااللَّهُ "
پروردگارا تو را سپاس می گویم که هر چه خواستیم دادی و آنچه را که تصور نمی کردیم به من دادی و این وقتی مرا شرمنده تر می کند که وقتی به حال اعمال خودم نگاه می کنم جز نافرمانی و خطا چیزی نمی بینم، آنقدر ستاریت و بعد رحمت تو را بعد از گناهان بی حد خودم دیده ام که باور نمی کنم که توغضب هم داشته باشی، مولای من هیچوقت جز هدایت و رحمت و لطف از تو ندیده ام و اینطوری که در این دنیا با من رفتار کرده ای نمی توانم باور کنم که فردا در آتش قهرت مرا بسوزانی، اما اگر هم چنین کنی یقین می دانم خود را مستحق آتش سهمناک جهنم می دانم و مطمئن می شوم که جایم همان جاست، اما وقتی به رفتار تو ای آقای من با خود نظر می افکنم از این که از این به بعد هم با من رفتار خوبی خواهی داشت یقین دارم و خوب می دانم که تو را دوست دارم و هر طوری که با من رفتار کنی ذره ای از محبت تو در دلم کاسته نمی شود، بعضی وقت ها فکر می کنم که مبادا گناهانم به حدی برسد که از دریای بی انتهای رحمت تو بگذرد و در خشم و غضب تو وارد شوم. اما زود به خود می گویم که گناه من هر چه بزرگ باشد می توان برای او مرزی یافت اما برای رحمت تو مرزی نیست. خداوندا ایزدا به پیامبرانت و محمد (ص) و به اولیایت و حسین (ع) و عاشقانت و شهیدان به خون خفته کربلاهای ایران مرا در وحشت مخالفت با خود نجاتم ده امروز با نیت یاری دین تو و پیام ولی تو که تکرار پیام حسین (ع) در کربلاست به جبهه آمدم و خودت شاهدی که هیچ چیز دیگری به جز امام امت و ادای تکلیف و کسب رضای تو مرا به این جا نیاورده.
با نغمه و تکبیر و نوای الله / بر دشمن دون یورش چو بردند پگاه
والفجر شد و سیاهی شب گم شد / لا حول ولا قوه الا با الله
حلاج زمان سربداران یاران / وندر خط آن پیر جماران یاران
در رزم و جدال نور با تاریکی / به روز چو فجر شب شکاران یاران
آن سرو بخون تپیده را دیدم من / لبخند بلب سپیده رادیم من
در بستری از حریر خون و آتش / خورشید بخون کشیده رادیم من
64/03/14
27 ارديبهشت 1403 / 8 ذيالقعده 1445 / 2024-May-16