كارواني گلچين شده از ياران حسين(ع) در حركت است و هر دم عزيزاني در پرتو عنايات خداوند خود را تحت آن قرار مي دهند شيرمرداني پرتوان بيرقشان در خون مي نشيند و برپيشانيشان علامت «سبقونا بالايمان» حك مي شد در اعماق زخم ژرف هر شهيد مي توان اين آيه را روايت نمود. در معركه جنگ در سبيلي كه نمود قدم ها لبخند مي زنند و از اين رو سبقت مي گيرند زيرا از پيغمبرشان شنيده اند كه خوبان يعني كساني كه رفتند خوف از آن دارند مبادا دفتر شهادت بسته شود و منتظران در پشت دروازه شهادت در مدخل وصال، نظاره گر آنان كه رفتند باشند پس خوبان بايد بروند. انسان يعني غريبي كه در غربتستان دنيا به دنبال آسايش مي گردد و شهيد يعني غريب آشنا،شهيد زنده هنگامي كه مي خواهد خلأ غربت را در دنيا پر كند و با جلوه ای آشنا مأنوس مي شود دمي دلخوش است كه با جلوه يار همنشين است.مهران رضا و مصطفي بسيجي هائي غريب كه بيشتر از ما و شما طعم آشنائي را چشيده بودند؛ رضاي مهران مي رود، غمي بر غربتش افزوده مي شود، خبر عروج مصطفي رادر چند قدمي شهادت مي شنود و به اوج غربت مي رسد تا آْنكه در غربت محو مي شود و به متن آشنائي مي رسد... اين چه رمزيست و ياران در شهادت ها چه ديدند بماند. چهلم مهران است و مسلم كسي را ياراي به تصوير كشيدن شخصيت اينان نيست با اين كلمات اگر موقعيت وجوديشان را پائين نياورديم نمي توانيم آنچه بودند را بشناسيم يا بشناسانيم خصوصاٌچهره هائي همچون مهران كه حقيقت ژرفشان رابا حجاب رياي معكوس پنهان مي كرد.او به قول خودش يك "بسيجي" بود واژه گمنامي كه تاريخ خاموش را به اوج طغيان رسانده. "بسيجي" كيست نمي دانيم آري نمي دانيم زيرا نمي توانيم گمنامي را بشناسيم بر گرد شمع جمع چنين كسي حلقه زده ايم مريدان از محراب خونينش آمده اند و دوستانش از شهر ساري آمده اند، چگونه آوائي نو از تاول استقامت وصبر ، بشنويم و دوستانش در كنار آرامگاه مهران تا از دل سوخته و روشنش بارقه خشم و عزم راسخ نور خدا را به ارمغان بريم و اين روزها شاهد حركت دلاور مردان مازنداران در انعكاس شهادت مهران ها به جبهه بوديم كه با قدم هاي سهمگين بر روي خون شهيدان به {...} ديگر بخشيدند. يك نويد به مناسبت خبر الهام گر امام امت در بدو سال65 و نويد پيروزي به رزمندگان نفس مسيحائي اين سخن مرا بر سر وجد آورد و سر آن دارم بر صفحه كاغذش منعكس كنم. شما پيروزيد. امسال سال پيروزيست. پير ما كه گوئي سخنش عملش و اقرارش عين ولايت است دوش ورقي از صفحه غيبت را بر گوش گنگ ما مريدان رقم زد عنقريب پيشتازان سپاه سلام بر گونه سرخ پيروزي بوسه مي زنند و آمال اسلاميان را جلوه گري مي سازندسير شهادت از هنگامي كه اولين شهيد با خون خود خار راه تكامل را از مسير هدايت انسان بر كند، واژه شهادت تشنه بود و تشنه است تشنه يك شناساندن زيرا واژه ايست كه هيچ گاه قافيه اش تنگ نمي آيد هر دم در رفتن عزيزان سخن مي طلبيد در دنيا هر چه با مركب لغات بر كوير بي مرزش بتازي به انتهايش نمي رسي سخن به آخرش نمي بري كه خود را غريب مي يابي اگر به عمق هدف و خواستگاه شهادت رسيده باشيم درمي يابيم كه شهادت، شهادت مي طلبد بيرق حسين(ع)در صحراي كربلا به خون مي نشيند. فرياد خون او افوال نمي كند مگر مختار به خونخواهي بر خيزد زيد بن علي درغربت قيام كند و سادات علوي در خفقان حكومت گروه گروه بر پاي چوبه دار سلام دهند و همچنان شهادت، شهادت طلبيد تا عصر امروز عصر بلند ترين فرياد غيبت كبري عصر امام امت و خيل شهادت پيشگان در تخت بيرقش كه اينان همان بيرقداراني هستند كه در رگشان خون حسين(ع) مي جوشد راستي اگر عسگري عزم رفتن نمي كرد و در حركتش امثال مرادي ها و اميري ها و..بيدار نمي شدند و در روشنائي خون او دفتر شهادت را رقم نمي زدند ما تا اين مرحله از بيداري و استغناء فرهنگي مي رسيديم مگر نه اين است كه در حركت شهيد به يك تعبير دو پيام تجلي مي كند يكي به ما، يكي به خصم به ما بيداري و به خصم نا اميدي در هدف.
09 ارديبهشت 1403 / 19 شوال 1445 / 2024-Apr-28