شهید در سال 1337 در خانواده ای متدین در روستاي امير الشتر دیده به جهان گشود. در دبستان ده امیر بخش الشتر کلاسهای اول تا ششم ابتدایی را طی نمود و اول دبیرستان تا دیپلم را در دبیرستان بخش الشتر گذراند. در شهريور1360 به خدمت مقدس سربازي رفت بعد از دوره ي آموزش كه در تهران گذراند به جبهه اعزام گرديد پس از مدتي خدمت به علت قبولي در كنكور تربيت معلم در رشته پرورشي جهت تحصيل از خدمت سربازي معاف شد و در رشته امور تربیتی تربیت معلم قبول گردید. از نظر اخلاقی فردی والا بوده و مسائل شرعی را رعایت می نمود، رابطه اين شهيد عزيز با محصلين طوري بود كه او را معلم اخلاق مي ناميدند رابطه اي برادرانه و صميمانه برقرار بود. او برادر بزرگتر را شدیدا احترام می گذاشت. نورحسین یکی دیگر از برادرانم را اصلاح کرد که او هم بعدا شهید شد.
بعد از شهادت معلوم شد که افرادی مستمند را زیر پوشش خود داشته و با همان پول اندک و پولی که از برادر بزرگ و پدر خود می گرفته است به آنها کمک می کرده است و با برخوردها و گرایش های فکری خلاف اسلام شدیدا تند برخورد می کرد و عملا تحمل این افکار را نداشت. او قبل از انقلاب محصل بود و در جریان فعالیت امت مسلمان برای سقوط رژیم شاه و برقراری جمهوری اسلامی شرکت فعالی داشت و برای هر چه عمیق تر کردن مبارزه به شهرهای تهران، همدان، نهاوند و خرم آباد عزیمت نمود و به مبارزه برخواست و در الشتر در برخورد با بلوای رژیم طاغوت از ناحیه دست به وسیله اسلحه شکاری مجروح شد بعد از پیروزی انقلاب در بدو انقلاب به همراه امت حزب الله در کمیته هایی که برای حراست از انقلاب تشکیل شد حضور داشت. بعد به عضویت جهاد سازندگی درآمد و در قسمتهاي مختلف جهاد سازندگي لرستان من جمله عضويت در سرپرستي جهاد بخش حومه ي خرم آباد به محرومين مسلمان آن منطقه خدمت نمود و در پایان قصد خدمت در نقش معلم را داشت. ایشان در برخورد با گروهک های ضد انقلاب موضع سختی داشت. و در اکثر موارد حاضر به صحبت با آنها نبود، می توان گفت که ایشان بنیانشان را کج و غیر قابل بحث می دانست و معتقد به پوچ بودن راه و هدف آنان بود. او می گفت جنگ ؛مقابله اسلام با تمامی کفر است. و در آن اوایل که هیئت هایی برای صلح می آمدند آنان را صالح نمی دانست.
او مدتی در جبهه میمک بود بعد از قبولی در تربیت معلم به تهران رفت در تعطیلات عید به عنوان بسیجی به جبهه عزیمت نمود. دوستانی که همراه شهید بوده اند چنین نقل می کنند که قبل از شهادت روحیه ای شاد داشت و در دعای کمیل قبل از شهادت حال خاصی داشت و بعد از دعای کمیل که به پادگان شهید رجایی می آیند خودشان میگویندکه شهید خواهند شد و برای رفتن به خط شور خاصی داشتند.
در اسفند 1361 داوطلبانه براي رضاي خدا و حفظ اسلام عزيز عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و سرانجام در پنجم فروردين ماه 1362هنگاميكه عازم سنگر هاي خط مقدم در تپه ي دو قلو بود به فيض شهادت كه آرزوي هميشگي اش بود نائل گرديد به گواهي همرزمانش آخرين كلامش در هنگام شهادت يا مهدي يا مهدي و كلمه شهادتين بوده است و نيز آخرين كلامش در وصيت نامه شعار خدايا خدا يا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
03 آذر 1403 / 21 جماديالاول 1446 / 2024-Nov-23