Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سيدمحمدحسين علم الهدي
نام پدر :
سيدمرتضي
دانشگاه :
فردوسي مشهد
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
تاريخ
مكان تولد :
اهواز (خوزستان)
تاريخ تولد :
1337/07
تاريخ شهادت :
1359/10/16
مكان شهادت :
هويزه
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
نامه شهيد سيد محمدحسين علم الهدي به خواهرش
خواهر عزيز، زهره
پس از اهداء سلام، رسيدن به فلاح را برايت آرزو مي كنم. سخن با تو خواهر عزيزم نتيجه كار تحقيقي است كه يك هفته است شروع كرده ام. اميدوارم كه تو هم به من كمك كني و در اين مسير مطالعاتي با من همكاري كني، كه خود مي داني ما در اين دوران حساس از تاريخ زندگي اسلام چه مسئوليت سنگيني بر دوش داريم و بايد تمام همت و فكر و نيروها و استعدادها را بسيج كرد و در زنده كردن مفاهيم عميق و انسان ساز اسلام فعاليتي را آغاز كنيم و اين رسالت را به نسل آينده همچون يك امانتدار پاك بسپاريم. به هر جهت مي خواهم از يك مرد بزرگ، فيلسوف و روشنفكر جهان شرق و سرزمين هاي اسلامي در قرن بيستم بگويم: علامه اقبال لاهوري. كتاب هاي بسياري در مورد اين شخصيت بزرگ نوشته شده از جمله كتاب ارزنده اي كه دكتر درباره او نوشته ولي هيچ كدام از اين كتاب ها مانند سخنان خود او و ديوانش معرف عمق درك و ايمان و روح بلند پرواز او نيست.
بخش اول كتاب ديوان اشعار فارسي مولانا علامه اقبال تحت عنوان "اسرار خودي" مي باشد كه چند شعري از آن را انتخاب كرده به تو اهدا مي كنم. باشد كه خود عميقا آن را مطالعه كني.
خود:
كلمه خودي به معناي وسيعي به كار رفته و به معني ميل و آرزوي بلعيدن و به خود جذب كردن است. عالي ترين شكل اين معني عبارت است از ايجاد ارزش ها و ايده آل ها و كوشش در راه تحقق آن ها. او رمز بزرگ توحيد را در وحدت همين "خودها" مي داند.
از خودي طرح جهان ريختند/ دلبري با قاهري آميختند
منكر حق نزد ملا كافر است/ منكر خود نزد من كافرتر است
اقبال در منظومه اسرار خودي كه به يقين اساس انديشه وي را تشكيل مي دهد چگونه راه يافتن به مقصد كمال را مي نماياند و پيوستن به ذات باري تعالي را مي آموزد. او درباره فلسفه خودي اين حديث عميق "من عرف نفسه فقد عرف ربه" را طرح كرده است.
پيكر هستي ز آثار خودي است/ هر چه مي بيني ز اسرار خودي است
خويشتن را چون خودي بيدار كرد/ آشكارا عالم پندار كرد
صد جهان پوشيده اندر ذات او/ غير او پيداست از اثبات او
عجم بحرست ناپيدا كناري/ كه در وي گوهر الماس رنگ است
وليكن من ندانم كشتي خويش/ به دريايي كه موجش بي نهنگ است
ميشود پرده چشم پركاهي گاهي/ ديدهام هر دو جهان را به نگاهي گاهي
وادي عشق بسي دور و دراز است ولي/ طي شود جاده صد ساله به آهي گاهي
در طلب كوش و مده دامن اميد ز دست/ دولتي هست كه يابي سر راهي، گاهي
در جهان مانند جوي كوهسار/ از شيب و هم فراز آگاه شو
با مثال سيل و بي زنهار/ فارغ از پست و بلند راه
قباي زندگاني چاك تا كي/ چو موران آشيان در خاك تا كي
به پرواز آو شاهيني بياموز/ تلاش لانه در خاشاك تا كي
وجود كوهسار و دشت و در، هيچ/ جهان فاني «خودي» باقي، دگر هيچ
دگر از شنگرو منصور كم گوي/ خدا را هم براه خويشتن جوي
«خود» گم بهر تحقيق «خودي» شو/ انا الحق گوي و صديق «خودي» شو
خدايا، زماني تو را جستجو ميكردم خود را ميديدم. اكنون بخود مينگرم تو را در مييابم.
برون از ورطه بود و عدم شو/ فزونتر زين جهان كيف و كم شو
خودي تعمير كن در پيكر خويش/ چو ابراهيم معمار حرم شو
همانگونه كه رسالت ابراهيم ساختن خانه خدا و پايه گذاري توحيد بود، تو رسالت داري كه خود را براساس وحدت بيافريني تا بتواني يك انسان موحد باشي.
ناموس ازل را تو اميني، تو اميني/ داراي جهان را، تو يساري تو يميني
اي بنده خاكي تو زماني تو زميني/ صهباي يقين در كش و از دير گمان خيز
اي غنچه خوابيده چو نرگس نگران خيز/ كاشانه ما رفته به تاراج غمان خيز
از ناله مرغ چمن از بانگ اذان خيز/ از گرمي هنگامه آتش نفسان خيز
از خواب گران، خواب گران، خواب گران خيز از خواب گران خيز
نهنگي بچه خود را چه خوش گفت/ به دين ما حرام آمد كرانه
به موج آويز و از ساحل بپرهيز/ همه درياست ما را آشيانه
إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
خدا آن ملتي را سروري داد/ كه تقديرش بدست خويش بنوشت
به آن ملت سروكاري ندارد/ كه دهقانش براي ديگري كشت
ميارا بزم بر ساحل كه آنجا/ نواي زندگاني نرم خيز است
بدريا غلط و با موجش درآويز/ حيات جاودان اندر ستيز است
من آن پروانه را پرواز دانم/ كه جانش سخت كوش و شعله نوش است
غزالي با غزالي درد دل گفت/ از اين پس در حرم گيرم كنامي
به صحرا صيد بندان در كميناند/ به كام آهوان صبحي نه شامي
امان از فتنه صياد خواهم/ دلي از انديشهها آزاد خواهم
رفيق گفت: اي يار خردمند/ اگر خواهي حياط اندر خطر زي
دمادم خويشتن را بر فسان زن/ ز تيغ پاك گوهر تيزتر زي
خطر تاب و توان را امتحان است/ ممكنات جسم و جان است
فرستنده: برادرتان حسين از مشهد
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
07 ارديبهشت 1403 / 17 شوال 1445 / 2024-Apr-26
شهدای امروز
سيداحمد آردي تفتي
علي اكبر محمدي ثاني
علي مقدس پور
جليل ملك پور
عبدالله ماهر
مهدي بيات
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll