شهید مهدی حشمتی فر در اول آذر سال 1336 در روستای چشام سبزوار چشم به جهان گشود. در 4سالگی به مکتب رفت و آموزش قرائت قرآن را آغاز نمود و با احکام دینی و دعا و نهج البلاغه آشنا شد. پس از گذراندن دوره ابتدایی، موفق به اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان اسرار سبزوار گردید و در کنکور سراسری در رشته اتومکانیک در دانشگاه خواجه نصیر پذیرفته شد.
مهدی جوانی مهربان و مسئولیت پذیر بود و نسبت به زندگی مستمندان جامعه حساس بود، برای رفع محرومیت از چهره مردم جد و جهدی وصف ناپذیر داشت. در دوران نوجوانی، کتابخانه ای در مسجد صاحب الامر تاسیس نمود تا جوانان جویای حقیقت از آن استفاده کنند. این کتابخانه توسط عوامل رژیم شاه تعطیل گردید و مهدی مجبور شد آن را به مسجد امام علی (ع) و بعد مسجد امام حسین (ع) منتقل نماید. دلباخته اسلام بود و به ائمه معصومین (ع) عشق می ورزید و در محافل مذهبی فعالانه حضور می یافت. نسبت به بیت المال بسیار حساس بود و عملا دیگران را به رعایت حق بیت المال ترغیب می کرد.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی جزء جوانان پر شور و انقلابی بود که در مجالس مذهبی علیه مفاسد رژیم ستم شاهی مقاله می خواند. فعالیت های ایشان قبل از انقلاب از سال سوم دبیرستان با مقاله خوانی و مجالس پنهانی در منازل خود و دوستانش فعالیت های سیاسی و مذهبی را آغاز کرد. همواره نقش سرپرستی آن جلسات را برعهده داشت و قبل از انقلاب به ایجاد انجمن در دانشگاه ها همت گماشت و با انجمن اسلامی دانشجویان در سراسر کشور ارتباط برقرار کرد تا با یک وحدت و هماهنگی کامل تحت فرماندهی امام به سقوط رﮋیم سفاک سرعت بخشید.
در یکی از جلسات قرائت قرآن، مقاله ای علیه رژیم طاغوت خوانده بود که این خبر به گوش ماموران شاه رسید و باعث شد که او را دستگیر و چند روزی بازداشت کنند.
در سال 57 اولین دعای وحدت را بین نماز ظهر و عصر در مهدیه عطارها برگزار کرد که با سر دادن شعارهایی علیه شاه، توسط مردم شهر به آشوب کشیده شد. مهدی اطلاعیه و اعلامیه های حضرت امام را بین مردم توزیع می کرد و با همکاری چند تن از دوستانش برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی تلاش می نمود. در سفری که به قم داشت با آیت الله صدوقی آشنا شد و دست خط او را به همراه اطلاعیه و عکس های حضرت امام به سبزوار آورد و بین مردم توزیع کرد.
مهدی جزء اولین کسانی بود که به فرمان حضرت امام خمینی(ره) برای تشکیل جهاد سازندگی در سبزوار اقدام نمود و در هیئت هفت نفره اصلاحات ارضی کارهای زیادی برای روستائیان انجام داد.
یکی از فضائل اخلاقی وی عفو وگذشت بود و از هرگونه خشونت و انتقام جویی پرهیز داشت. بزرگ ترین بت که {خود} بود را شکسته و بر نفس اماره چیره گشته بود. لذیذترین لذات برایش توجه به خدا بود و جهاد اکبر و اصغر را با هم گذراند. جهت کارورزی عازم محروم ترین نقطه ی ایران یعنی زاهدان شد و عملا اسلحه بر دوش با خوانین و گردنکشان می جنگید.
در بهمن59 از طرف جهاد سازندگی عاشقانه به سوی کربلای ایران شتافت و حدود شش ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت. مدتی با شهید چمران در جنگ های نامنظم همکاری نزدیک داشت. پس از شهادت دکتر چمران با سپاه پاسداران همکاری صمیمانه نمود و با توجه به تخصصی که در زمینه ماشین های سنگین و مهندسی حفر کانال داشت، منشا خدمات مهمی گردید و به فرماندهی گردان امام علی(ع) منصوب گردید. مهدی اهل قلم بود و تحلیل های بسیاری را به رشته ی تحریر در می آورد و برای مجلات می فرستاد و برای گریز از شهرت طلبی به نوشتن م.ح قناعت می ورزید.
در 22 بهمن سال 1360 عراق شروع به تک از طرف رودخانه ی نیسان می نماید. شهید به عنوان فرمانده دستور داد پل های روی رودخانه را بردارند و پس از جمع کردن خود در پشت خاکریز قرار می گیرد و با آرپی چی شروع به زدن تانک های دشمن می نماید. پس از نابود کردن چند تانک و بلند شدن گلوله ی آرپی چی با تیر سمینوف حلقومش را فشاند و در 60/11/22 در تنگه چرابه به درجه ی رفیع شهادت دست یافتند. دوستانشان می گویند پس از شهادت مهدی شهید صیاد شیرازی به آن جا رفته و گفته بود: اگر پل ها را جمع نمی کردید عراق تا اهواز آمده بودند.
01 آذر 1403 / 19 جماديالاول 1446 / 2024-Nov-21