Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
علي اصغر حسين پور ازغدي
نام پدر :
علي اكبر
دانشگاه :
علوم اسلامي رضوي مشهد
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
الهيات و معارف اسلامي
مكان تولد :
مشهد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد :
1344/04/06
تاريخ شهادت :
1365/10/27
مكان شهادت :
شلمچه
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
درباره شهيد علي اصغر حسين پور
راوي :
اطرافيان شهيد
روحیه ی اجتماعی
اصغر از آنان بود که قابلیت ها را با جاذبه ها، همراه ساخته بود و این، بر توان و فعالیت او می افزود. به سادگی عضو جمع می شد و خود را، از زائده ی جمع بودن، به در می آورد. حضور او، در جمع بچه های انجمن، چنین بود. با آن که از دانش آموزان دبیرستان شهید حکمت، نبود، امّا روحیه ی جمعی او، موجب شد که چونان یکی از اعضای انجمن، درآید. این مسأله، مختص به این مورد نبود.
در جمع های آشنا و غیر آشنا، حضوری محسوس داشت. برای هر فرد و جمعی، سؤال و بحثی به مورد داشت و مجلس را، گرم می کرد و فضای سخت سکوت را، می شکست و چنین بود که وجود او در هر مجلس، حرارت بخش آن محفل بود.
برادر مهدوی به این خصوصیت ویژه او، اشارتی کوتاه در خاطرات نامه ی جبهه ی خویش دارد:
«نماز مغرب را خواندم، ناگهان در صف جلوتر چشمم به برادری افتاد که پیراهن رنگارنگ پوشیده بود. احساس کردم حسین پور است ولی شک داشتم تا این که فهمیدم خودش است. بی اختیار به طرفش رفتم و او را به بغل کشیدم و احوال پرسی مفصل نمودم. خیلی خوشحال بودم زیرا که مدت ها انتظارش را کشیده بودم... پسر با حرارتی بود و خصوصیت ویژه او روحیه ی گرم و اجتماعیش بود که جاذب بود.»
آن چه به برادر حسین پور، در آن زمان که درگیر و دار پاره ای از فعالیت های اجتماعی بود، توان و قابلیت می داد، این بهره وری نیک از خوی و خصلت معاشرت بود. در آن مدت که در دفتر نمایندگی امام بود، از این سرشت او، حکایت های بسیار، در خاطر است که تنها به نمونه ی آن از زبان برادری مسئول توجه می کنیم:
«آقای حسین پور آن مدتی که در دفتر کار می کرد یک شور عجیبی در رابطه با مسائل اجتماعی و مسائل مردم داشت، می رفت دنبال یک مسئله مردمی، یک شکایتی از یک فردی توی اداره ای یک مشکلی بوجود می آمد اصلاً می خواست گریه کند، یک حالتی داشت که اصلاً تحمل نداشت در نظام اسلامی یک حقی از کسی ضایع شود. یک دقیقه در رابطه با مردم، آرامش نداشت. دل پر دردی برای مردم داشت و احساس می کرد که هرکاری بتواند برای مردم از طریق دفتر انجام بدهد آماده بود. بسیاری از مراجعان، با این برخورد او، دلگرم می ماندند و اگر امکان اجابت خواسته شان نبود، اما با این گونه برخوردهای او وچون او، از این باور جدا نمی گشتند که در سیستم مدیریت انقلاب، عناصری دلسوز به کار مشغولند و دلهره ی حلّ مشکلات مردم را دارند.»
سیمای جبهه
اولین بار، قبل از عملیات فتح المبین، به میدان نبرد شتافت و در منطقه ی سوسنگرد و بستان، که به تازگی از اشغال بعثیان، زاد شده بود، حضور یافت و طعم جهاد را چشید. در میان خاندان او، جنگ و نبرد واژه ای آشنا بودند و «اصغر» نیز، این آشنائی را پاس داشت و الفت خویش را، با آن برقرار ساخت.
خانواده ایشان، از اولین سفر وی چنین حکایت دارند:
«قبل از عملیات فتح المبین، ایشان به جبهه رفتند و بعد از 45 روز که از منطقه، بازگشت برادر کوچکش می خواست به جبهه برود و چون سنّش تقاضا نمی کرد، آمده بود به خانه و بدون این که اطّلاع دهد، شناسنامه اصغر را برمی دارد و اسم می نویسد و می رود سوسنگرد»
بدین گونه «اصغر» خانه نشین می شود! اما پس از بازگشت برادرش، دو مرتبه به سوی جبهه می شتابد و از آن نوبت، بارها و بارها در عرصه ی پیکار، حضور مداوم و فعال داشت.
در آن چه از نوشته های «اصغر» به یادگار مانده است، نکات قابل تأمل در شناخت جبهه ی حق، بدست می آید. در نگاه کوتاه ذیل، به پاره ای از رؤس آن چه او می دید و نگاشت، اشارتی اجمالی می شود:
اصغر، بدرستی دریافت که در میان خطوط و مذاق های سیاسی آن چه اصالت دارد، «خط جبهه» است. در این شرائط عسرت انقلاب، آنان به آرمان های نهضت وفادارترند، که در این میدان، گام نهند. این، یک تکلیف است و اصالت، تابع آن.
لذّت جهاد
اصغر، طعم گوارای جهاد را، چشیده بود لذّت شرب مدام آن را، آرزو داشت. از جبهه، سیراب نمی شد، آن گاه که در پشت جبهه بود، به هوای آن دیار، نَفَس می کشید. او چشیدن از شراب طهور را، به دست ربّ و دود، تمنا داشت (و سقیهم ربهم شراباً طهوراً) اما آن را، از گذرگاه جهاد و شهادت، فراهم می دید آب کوثر را در منتهای جبهه می یافت و به آن سوی می شتافت.
برادرمان، اصغر می نگارد که تاکنون لذتی در دنیا به اندازه ی این چند روز نبرده ام و خدا را بر آن، شاهد می گیرد. اذهان وسوسه اندیش، ممکن است در صحت این گفتار، به تردید افتد، امّا آنان که از درخشش برق کوی لیلی نصیبی دیده اند و یا پرتویی را یافته اند درک می کنند که تفاوت ره تا به کدام منزل است.
آینده نبرد
در دیدگاه برادر «اصغر» و امثال او، این بسیجیان عاشق هستند که سرنوشت جنگ را، تعیین خواهند کرد. و این دعوی، خوش باورانه و خیال پردازانه نیست. این مدعا، بر این برهان و منطق استوار است که در یک جنگ پایدار، دشمنان دین، از توان مقاومت عاجزند.
استقامت در مصاف
«اصغر» در ره جهاد، قامت برافراشت و استقامت پیشه ساخت و رایت پیکار را در حدود توان خویش، بردوش داشت. او، آینده ی روشن را بر تارک نبرد، رهین استقامت ملت می دانست و خود را ذرّه ای از این اقیانوس، می شمرد که بایستی، در این مسیر، تلاش کند و مایه بگذارد و از عقب نشینی و ... کناره گیرد.
نیاز به جبهه
در دیدگاه «اصغر» و کسانی چون او، فقط نیاز جبهه نبود که او را، می طلبید، گرچه این بخشی از تکلیف بود آن چه برای آنان، محور بود، نیازی بود که خود به «جبهه» احساس می کردند. آنان در آن مکان «مقام» خویش را می یافتند و این امکان را پیدا می کردند پرورش یابند.
آنچه اصغر و اصغرها را، کوی به کوی به سوی جبهه می کشاند و آنان را در آن مقام، مقیم داشت. شناخت و درکی بود که از آن اقلیم داشتند و بهره ی خویش را، از آن یافتند.
آخرین جبهه
آخرین بار، در پیشاپیش عملیات کربلای 4، به میدان رزم شتافت. در آموزش های تکمیلی و مجدد ویژه در منطقه، مصدوم شد و او را، به مشهد باز گرداندند.
پس از مدتی که در بیمارستان های اهواز، تهران و مشهد، بستری بود؛ ایام نقاهت را می گذراند، اما ورود یاران او چون مهدوی و ... از جبهه و اعلام آمادگی منطقه برای عملیات، او را از ماندن، مانع شد و همراه با آن عزیزانمان، به سوی میعاد شتافت. در حال که دستش به کتف بسته بود و درد آن، او را می آزرد، ره عزیمت به جبهه را پیمود.
در شب عملیات کربلای 4، با دستی بر کتف بسته و با دلی در پرواز، در تکاپو بود و با ملاحت و شهامت خویش، جمع یاران را دلگرم داشت.
پس از فقدان عده ای از یارانش چون نیک اندیش، هژبر واحدیان، به مشهد بازگشت و در آن زمان، پس از اعلام خبر به دوستان جمع و هماهنگی در امور، با شروع عملیات کربلای 5، به منطقه بازگشت.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
24 ارديبهشت 1403 / 5 ذيالقعده 1445 / 2024-May-13
شهدای امروز
باقرعلي كاردگر
محمودرضا جغتايي
سيد عليرضا سجادپور
محمد ملاطايفه
محمدكاظم زارعي
علي رضا(خسرو) حاج ابراهيم تهراني
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll