Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
ناصر فولادي
نام پدر :
ماشاءالله
دانشگاه :
صنعتي شريف
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
مهندسي متالوژي
مكان تولد :
كرمان (كرمان)
تاريخ تولد :
1338/10/7
تاريخ شهادت :
1361/03/03
سمت :
مسئول تبليغات جنگ
مكان شهادت :
خرمشهر
عمليات :
آزادسازي خرمشهر(الي بيت المقدس)
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با دوست شهید ناصر فولادی(آقای فتحعلی شاهی)
راوي :
دوست شهيد
بسم الله الرحمن الرحیم
در خدمت جناب آقای مهندس فتحعلی شاهی معاونت اداره میراث فرهنگی استان کرمان هستیم.
- بفرمایند از چه زمانی با شهید ناصر فولادی آشنا شدید؟
* بسم الله الرحمن الرحیم. آن چه که خاطرم است و یادم است و یادم مانده از زمانی است که چند تا از برادرها از جمله شهید محمدعلی ایرانمنش و برادر خودم و آقای علی ارجمندی با شهید ناصر فولادی تصمیم گرفتن که با هم بروند منطقه جنوب و یک تعدادی از این برادرها در منطقه کامیاران و مهاباد در این جاها درگیر با دمکرات ها بودند که آن ها از آن منطقه آمدند و فکر کنم که بیستم بود آمده بودند و دو سه تا از این برادرها بودند با شهید محمدعلی ایرانمنش و در سپاه با هم بودند که بچه محل بودیم و هم دوست و این ها و خیلی مسائل داشتیم در ارتباط با جریانات انقلاب و تظاهرات و این ها.
ایشان مسئول مخابرات قرارگاه کربلا بود و می رفتند تا بروند اهواز، مثل این که در جریان بودند که قرار بود یک عملیاتی انجام بشود. جسته و گریخته قبلا با شهید ناصر فولادی آشنا بودیم و سلام علیک داشتیم و این ها و دیگر از این تاریخ آشنایی ما بیشتر می شود.
این ها یک حکم مأموریتی چهار نفره گرفتن که من پشت حکم را دیدم اسامی محمدعلی ایرانمنش، علی ارجمندی، ناصر فولادی، فتحعلی شاهی نوشته بود به منطقه اهواز. این حضرات فکر کنم که ۲۲ یا ۲۳ اسفند رفته بودند اهواز و از آن جا به قرارگاه کربلا، بعدش مطمئن شده بود که عملیاتی در پیش است این دوستان هم به قصد رفتن که بروند در منطقه جنوب باشند که بعدا رفته بودند حمیدیه و این جاها.
آقای علیرضا رزم حسینی مسئول مخابرات منطقه قرارگاه بود و گفته بود که امشب عملیات است و این حضرات هم رفته بودند علی رغم این که اگر خاطرتان باشد توی تلویزیون برنامه هایی بعدا نشان داد که کانال می کندن برای مقدمات عملیات امام مهدی و راهسازی شده بود تا سوسنگرد و بعد از شهادت شهدای هویزه و المهدی این ها در تدارک این عملیات بودند که کانال می کندند و از دو سه ماه قبلش که در تدارک این عملیات بودند که همان شب برای فردایش قرار بود که عملیات انجام بشود.
دوستان رفتن و خیلی مصر بودند که وارد عملیات بشوند و مسئولیت این عملیات با توجه به این که شهید ایرانمنش و دو سه تا از این بچه ها ارتباط تنگاتنگ با فرماندهان داشتند به دلیل این ارتباط شغلی که بود و این ارتباط شغلی چه عرض کنم ارتباط جبهه ایی دوستانه بوده است و مسئول مخابرات قرارگاه کربلا بودند با خواهش و تمنا که حتی من شنیده ام که با التماس این ها خودشان را تحمیل کردند به آن عملیات چون عملیات نیروهایشان از قبل مشخص بود و تعداد مشخص بود و گروه بندی احتمالا فکر کنم با چهار دسته وارد عمل شدند.
به هر ترتیب این دوستان هم سعادت پیدا کردند وارد عملیات بشوند و احتمالا شما از آقای ارجمندی سوال کرده باشید که بعدا ایشان تعریف می کرد چون این ها را دارم می گویم به خاطر این که مقدمتان آشنایی ام را عرض کنم که از کجا شروع شده لازم بود که این جریان را بگوییم که در جریان باشید.
به هر ترتیب این ها وارد این قضیه شدند که خاطرم است آقای علی ارجمندی بعدا تعریف می کرد و می گفت که از این قضیه بچه ها خیلی خوشحال شدند که حداقل این ها اجازه دادند وارد عملیات بشوند. می گفت که من با شهید ناصر فولادی در یک دسته افتادیم و شهید محمدعلی برادرمان در یک دسته دیگر افتادند.
آقای ارجمندی می گفت: شب که نشستیم و صحبت می کردیم با بچه ها، شهید فولادی دلش می خواست وصیت نامه چیزی بنویسید. من گفتم که چی بنویسیم؟ مثل این که بعضی بچه ها واقعا خودشان درک می کردند که چه پیش آمدی برایشان خواهد آمد و آن کس که می خواست وصیت نامه بنویسید برادر من بود و بعدش این علی آقا گفته بود که چیزی نداریم که وصیت بنویسیم نه بدهکاریم و نه بستانکاریم! که بعدش نشسته بودند و قرآن می خواندند.
و علی آقا می گفت من واقعا توی آن عملیات شهادت را در چهره ناصر فولادی دیدم و برایم مسجل شده بود که در این عملیات به احتمال ۹۰٪ ایشان شهید می شود که بعد از عملیات می گفت: بابا! قرار گذاشتیم که صبح ساعت هفت عملیات شروع بشود و فکر می کنم آن موقع غروب انجام می شود و با پشتیبانی آتش ارتش و در کانال هم بود و احتمالا تا حدودای صبح انجام دادیم و بعد از عملیات قرار گذاشتیم بیاییم در مرکز مخابرات پهلوی آقای رزم حسینی و بعد آمدیم نشستیم.
خوشبختانه شهید فولادی که خب در آن عملیات و این افتخار تا حالا نیامدند ولی می گفت آن موقعی که توی حرکت به طرف خط می رفتیم و روی نوار که می رفتیم که از داخل کانال برویم جلو، اصلا یک عظمتی و یک ابهتی ایشان داشت. خود شهید ناصر فولادی که از عملیات آمده بود به من گفت که ما موقعی که می رفتیم، خمپاره آمد خورد جلوی یکی از بچه ها و جگرش بیرون آمد و آن خرد و تکه پاره شد، برای یک لحظه سست شدم [نه این که این را گفته باشه خدا بیامرز، این واژه من است ولی ایشان منظورشان این بود که نترسید] و تمام بدنم یک لرزی گرفته بود که نمی دانستم که کجا هستم و این ها، دست کشیدم روی خون و جگر آن برادری که جلویم شهید شده بود و کشیدم به صورتم و عوض شدم و روحیه ام عوض شد و تقویت شدم.
و این پیام را خودش به من گفت، گفت که چون آتش عراق واقعا سنگین بود این ها کانال زده بودند که یک کانال مارپیچ زده بودند به اصطلاح که بتوانند خودشون را برسانند به خاکریز و می گفت که بله وقتی که ایشان شهید شدند و تکه پاره شد من سست شدم دیگر دست کشیدم توی خون این شهید و کشیدم صورتم و روحیه گرفتم و حرکت کردیم.
بعد از این جریان که عملیات تمام شده بود خب اخوی ما سعادتی نصیبشون شد که در آن عملیات شهید شد. این دوستان چون چهار نفر با هم بودند شب عملیات که از کرمان هم با هم رفته بودند با یک ماشین تویوتا دوکابین به دست آقای ایرانمنش که با هم رفتن در این سری که فردا صبح شد شهید شد. بنده خدا می گفتن توی آن سنگر که بودیم هر چه که انتظار کشیدیم محمدعلی نیامد بعدش رفتیم جستجو و متوجه شدیم که شهید شده و سریع السیر برداشتند و آمدند کرمان و آشنایی ما به شدت از این جا شروع شد.
- فعالیت های مذهبی و عبادی ایشون در جبهه و یا پشت جبهه و در کرمان چگونه بود؟ شما که با ایشان بودید؟
* موقعی که دوستان برادرم را آوردند توی سپاه و مطلع شدیم، رفتیم خدمتشان و اصطاحا فردایش تشییع جنازه بود و بعد از تشییع جنازه دیگر دوستان که آمدند خانه ما، دیگر دوستی و آشنایی ما از همین جا شروع شد.
ناصر فولادی واقعا که چه از چهره اش و چه از حالاتش یک فرد نجیب، عاقل، محجوب و یک نورانیتی داشت و واقعیت هم همین بود چون که ما شب ها بعد از شهادت محمدعلی که یک سری جلسات بود، می آمدند بچه ها به عنوان تسلی و دلداری و نشست.
در بعد معنوی شهید فولادی عرض کنم که ما شب ها در خانه بودیم قرار شد که نماز شب را به جماعت بخوانیم خدا رحمت بکند خیلی از بچه ها بودند، شهید ماهانی بودند و چون اکثر بچه ها شهید شدند همه دوستان ارجاع کردند به شهید ناصر فولادی به عنوان پیش نماز و خاطرم است که شب های خیلی متوالی که آن جا بود ایشان پیش نماز بودند به خاطر این که اصلا یک روح معنوی و الهی علی رغم این که محفل کوچک بود و در حال این نماز برگزار می شود و به حساب مادرم و خواهرانم و خانم ها هم که بودند یک حالا واقعا نمی توانم بیان کنم اصلا یک معنویت خاصی داشت و خاطرم است که ذکر سجده شهید توی گوشم است که می گفت "بسم رب الشهدا و الصدیقین" ، "بسم رب صالحین" که خشوع و خضوع ایشان را بیان می کرد.
- بیشتر اوقات فراغت خودش را در هنگامی که بیکار بودند ایشون چه کارهایی انجام می دادند؟ * بعد از شهادت محمدعلی یکی از فضیلت هایی که در پی داشت آن بود که علاوه بر بچه های واقعا خوب، از این بچه های جبهه و جنگ و از بچه های مسجد و از بچه های دوران انقلاب که با هم بودیم و آشنا بودیم با یک سری دیگر از دوستان بیشتر آشنا بشویم و بیشتر با هم مأنوس باشیم و با هم باشیم و یکی از دوستانم همین شهید فولادی بودند البته سایرین هم بودند و چون بحث ایشون است ما بیشتر نام ایشان را عرض می کنیم.
یکی از خصوصیاتی که در پی داشت و حداقل برای ما هم عبرتی بود این بود که بعد از این جریان، البته کلاس هایی بود که برگزار می شدند چه قبل و چه بعد از انقلاب چون یک سری مسائل جنگ و جبهه و مهاباد و این ها یک فاصله ای انداخته بود بین بچه ها و تعدادی رفتن به جبهه و تعدادی عقب بودند و یک تعدادی جلو و احتمالا بعضی در کرمان بودند، علی رغم این که زمان محدودی بود دو مرتبه باعث شد که انسجام پیدا بکنند و یک تشکلی پیدا بکنند و به وجود بیاید.
یادم است که شهید ناصر فولادی با یکی دیگر از بچه ها در شهر که بودیم قرار شد که یک سری کلاس برگزار شود و یک سری درس های اخلاقی و قرآن و روی واژه های قرآنی کار بشود و یکی از راه اندازان که واقعا پیگیر این قضیه بودند ایشان بود و مجددا یک سری برنامه و کلاس ها برگزار شد و در همان خانه و تعدادی که بودیم و بعدا همین طور منتقلش کردیم به خانه های دیگر دوستان که بعدش توی خانه محمدرضا ایرانمنش جلساتی را برگزار کردیم.
ایشون در بیشتر اوقات بی کاریشان کتاب و قرآن می خواندند و به مسجد می رفتند. بیشتر اوقات با بچه ها که بیشتر با درس و البته درس معارف اسلامی نه درس دانشگاهی (چون آن موقع دانشگاه تعطیل بود) می گذشت و نمازها را به جماعت توی مسجد می خواند. درست خاطرم است اگر موقعیت نمی یافت به مسجد برود، در همان خانه فرض بفرمایید که اگر ده نفر بودند نماز جماعت برگزار می کرد و ایشان به عنوان پیش نماز بودند.
- صحبت و توصیه ای که به شما داشتند را آیا به یاد دارید؟
* ایشان تمام وجودش توصیه بود واقعا همان حرکات و رفتار و همان نگاه کردن و همان صحبت ها و همان لبخندها و تبسمی که همیشه بر لب داشتن این واقعا خودش توصیه بود، یعنی با عملش به ما درس می آموخت و آن نکته خاصی که باشد واقعا عرض کنم که توی ذهنم نمی آید ولی احتمالا در کنار فرمایشاتی که شما می فرمایید اگر یادم بیاید به عرض می رسانم.
آن چیزی که ایشان تعریف می کردند از عملیات سومار که با شهید اخلاقی و شهید ماهانی بودند، خب جا دارد که بگوییم و در رابطه با شهید اخلاقی بود می گفت که آن جا که بودیم یک رودخانه ای بود که آن سوی مسیرش پل نداشت و روی رودخانه پل نبود و یک طنابی کشیده بودند و این شهید محمود اخلاقی رفته بود و با آن طناب حرکت کرده بود آن طرف رودخانه رفته بود.
گفت شب یک دفعه محمود اخلاقی ما را صدا زد و گفت فلانی بیا و گفتم که چی می گویی؟ گفت که من می خواهم به صورت سینه خیز روی طناب رد بشود و بروم آن طرف رودخانه. شهید فولادی می گفت که خیلی توصیه می کردم که شب است و خطر دارد و اگر توی آب بیفتی از سرما یخ می زنی! اما شهید اخلاقی گفت که من فقط به شما گفتم که بیایید که اگر احتمالا افتادم در رودخانه، شما بدانید که من فقط به خاطر این جریان رفتم که روز هم اگر می خواستم بروم یک سری مسائل به وجود می آمد و صحیح نبود و من فقط به خاطر این که آن نفس خودم را بکشم می خواهم که شب بروم و می خواهم که شما ناظر باشید. یک سری مسائل هم هست که از آن موقع توی ذهنم نیست.
- هنگامی که شهید عصبانی می شدند چه کار می کردند؟
* ایشان برافروخته می شدند ولی هیچ عکس العملی نشان نمی دادند و کاملا عصبانی شدنشان از چهره شان مشخص بود. از بچه هایی بود که خالص و مخلص در برابر هدفش همه چیز را در طبق اخلاص گذاشته بود و بچه پاکی بود.
- روابطش با دوستانش چگونه بود؟
* روابطش با دوستانش خیلی صمیمی و دوستانه بود و خیلی برخوردهای صمیمی و عاطفی داشتند.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
07 ارديبهشت 1403 / 17 شوال 1445 / 2024-Apr-26
شهدای امروز
سيداحمد آردي تفتي
علي اكبر محمدي ثاني
علي مقدس پور
جليل ملك پور
عبدالله ماهر
مهدي بيات
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll