بیست و سوم مرداد ماه 1338 در خانوادهای مؤمن و دوستدار اهل بیت در نجفآباد متولد شد. از همان لحظۀ تولد دچار خونریزی شدیدی از ناحیۀ بینی شد. پدر، مادر و پدربزرگش با توسل به امام رضا نذر کردند برای بهبودی و شفای او نامش را محمدرضا بگذارند. محمدرضا بعد از گذراندن مقاطع دبستان، راهنمایی و متوسطه در نجفآباد، تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس در رشتۀ معلم ابتدایی در تربیت معلم شهید باهنر اصفهان گذراند. در مدرسه از درسخوانترین دانشآموزان به شمار میرفت و اولیای مدرسه از او بسیار خشنود و راضی بودند. از همان نوجوانی مقید به انجام فرائض دینی و غسل جمعه بود. هیچ گاه زیر بار حرف زور نمیرفت. خریدهای خانه، اغلب به عهدۀ محمدرضا بود. اوقات فراغتش را به میوه فروشی در یک مغازه، بنایی، مطالعۀ کتابهای درسی، کتب شهید مطهری، شهید بهشتی و گوش دادن به نوارهای سخنرانی استاد مطهری، مشغول میشد. عشق و ارادت خاصی به اهل بیت مخصوصاً به امام رضا(ع) داشت. جوانی صبور، خودساخته، خویشتن دار بود. اخلاق و رفتارش در میان دوستان و فامیل زبانزد بود. هرگاه فرصتی پیدا میکرد به فامیل و دوستان سر میزد و جویای احوال آنها میشد. از آن جاییکه درآمد خانواده اندک بود، برای کمک به پدرش، از انجام هیچ کاری ابایی نداشت و هزینۀ تحصیلش را خودش فراهم میکرد. کاردستیهای زیبایی درست میکرد و در نقاشی و خطاطی مهارت خاصی داشت. تعدادی از آثارش هنوز هم به یادگار مانده است. همزمان با خروش انقلابی مردم و نهضت بیدار کنندۀ امام خمینی محمدرضا به سیل خروشان مردم پیوست و در تظاهراتها حضوری فعال داشت. شبها نیز در پایگاههای محلی به نگهبانی مشغول میشد.
با آغاز جنگ تحمیلی عشق به دفاع از جان و مال و ناموس ملت، او را هم مثل همۀ جوانهای آگاه و بیدارِ آن زمان، راهی جبهه کرد. با رفتن شوهر عمهاش به جبهه، عزم و اشتیاق او برای رفتن بیشتر شد. در سال 1359 در سپاه نجفآباد یک دورۀ آموزش نظامی دید. بعد از آن از طرف سپاه، سرپرستی دستهای را برای مبارزه با منافقان غرب کشور عهدهدار شد و مدتی به سرکوبی شرارتهای منافقان در غرب کشور پرداخت. بعد از آن در عملیات پیروزمندانۀ شکست حصر آبادان شرکت کرد. چند صباحی به نجفآباد آمد و در امتحانات تربیت معلم شرکت کرد و پذیرفته شد. کمتر از یک ماه از معلم شدنش نمیگذشت که عشق به جهاد فیسبیل الله او را از سنگر مدرسه و درس به سنگر جهاد کشاند. پس از بهبودی در عملیاتهای الیبیتالمقدس و رمضان حماسه آفرینی کرد و بعد از این حضور شجاعانه به شهر خود بازگشت. به تحصیل در ضمن تدریس پرداخت و درصدد برآمد از معلمی به پزشکی، تغییر رشته بدهد. پس از مدتی دوباره راهی جبهه شد و با حضور در گردان پیاده، مسئولیت تک تیرانداز را بر عهده گرفته و در مرحلۀ دوم عملیات محرم شرکت کرد. سرانجام در بیست و یکم آبان 1361 در منطقۀ دهلران موسیان (استان ایلام) دچار موج گرفتگی شد. ترکش خمپاره به یک طرف صورتش خورده بود. در بیمارستان کاشانی تحت عمل جراحی قرار گرفت؛ اما به علت ضربۀ مغزی و شدت جراحات به شهادت رسید، تا پاداش مجاهدتهای چند ماههاش را از خدای خود دریافت کند. پیکر مطهرش بعد از تشییع باشکوه در گلستان شهدای نجفآباد به خاک سپرده شد و نام و تصویرش زینت بخش مدرسهای در ویلاشهر شد.
10 ارديبهشت 1403 / 20 شوال 1445 / 2024-Apr-29