Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سيدمهدي شريعتي
نام پدر :
سيدحسين
دانشگاه :
دانشگاه اصفهان
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
رياضي
مكان تولد :
نجف آباد (اصفهان)
تاريخ تولد :
1337/06/26
تاريخ شهادت :
1361/04/23
سمت :
ديده بان
مكان شهادت :
شرق بصره
عمليات :
رمضان
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
خاطرات دوست شهید سید مهدی شریعتی
راوي :
دوست شهيد
* من و مهدی دوران طلبگی را باهم بودیم. مهدی زودتر از من به جبهه رفت، بعد از رفتن او من او را فقط یکبار در جبهه دیدم. مهدی در قلاویز خدمت می کرد. آن منطقه یکی از بدترین مناطق جنگی بود. دیدمش که گوشش را موش جویده بود. مهدی و هم سنگرانش در وضعیت خوبی نبودند. آنها دیده بان بودند و عملا در طول روز نمی توانستند بیرون بیایند. آنها در طول روز فقط می توانستند درون سنگر بنشینند.نه می توانستند بخوابند، نه حتی به دست شویی بروند. فقط شب ها بیرون می آمدند. مهدی هرگز از آن وضعیت گله نمی کرد و راضی بود.
* ما در جبهه بودیم. عملیات رمضان بود که من زخمی شدم و روی زمین افتاده بودم. از تمام بدنم خون جاری بود. مسئول حمل مجروحین هنوز نیامده بود. مهدی آمد بالای سر من، شروع به صحبت کردن با من کرد. او مرا دلداری می داد. ما تقریبا حدود 50 کیلومتر داخل خاک عراق بودیم. عراقی ها کم کم داشتند ما را دور می زدند. مهدی کنار من نشسته بود و زخم های مرا می بست که ناگهان گروه امداد رسید. به من گفت که دوست داری کنارت بمانم. من گفتم :نه. مهدی گفت باشد. من سالم هستم و باید به راهم ادامه بدهم. این آخرین دیدار من و مهدی بود و بعد از آن هم ظاهرا مهدی در همان عملیات شهید شد.
* مهدی کسی نبود که کتابها را بخواند و به آنها عمل نکند. یکی از همرزمان مهدی که در جبهه برای او آذوقه می برده برایمان گفت که: من برای مهدی به سختی آذوقه می بردم چون محل خدمت او سر پل ذهاب و در نوک کوه بود. خلاصه من آذوقه را بردم. مهدی یک سیب برداشت و با آب شست و خواست که بخورد. به او گفتم: چرا با این آب که به سختی به تو رسیده سیب را شستی، او گفت که من در کتاب ها خوانده ام که باید میوه را شست و خورد. من از سهم آب خودم صرفه جویی می کنم و میوه را می شویم.
* در کوه قلاویز با آن همه مشکلات و خطرات، روزی بچهها دچار کمبود شدید آب شدند. همة قمقمهها و ظرفها خالی شد و همه تشنه بودند و کسی جرأت نمیکرد آب بیاورد، ناگهان سید متهورانه ظرف آب را به دوش کشید و برق آسا خود را به پایین کوه به ده کوچکی رساند و از میان گلولهها و خمپارههای دشمن، آب را به برادران رساند. این کار در آن قسمت کم سابقه و اصلاً بی سابقه بود.
* در آن منطقه که همه، آبها را به پشت حمل میکردیم و بعضی مواقع برای یک ظرف آب چندین ساعت باید از گردنهها پایین و بالا می رفتیم، روزی در خدمت سید بودیم، میخواستیم مقداری سیب بخوریم، ایشان بلند شد که سیبها را بشوید، من نگذاشتم و گفتم: آب کم است، او در جواب گفت: در رساله حضرت امام آمده است که مستحب است میوه را قبل از خوردن بشوئید. تعجب سراسر وجودم را گرفت. پیش خودم گفتم: کسی که سالها در محیط روشنفکری بوده، محیطی که هر مسئله دینی را می خواهند با دلیل عقلی ثابت کنند، می گوید: چون در رسالة امام نوشته و نمی گوید: چون کثیف است و یا مثلا میکروب دارد. چنین شخصی با پشت خود آب را حمل میکند تا سیب را بشوید، و نمیگذارد مستحبات دینش راکد بماند.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
24 ارديبهشت 1403 / 5 ذيالقعده 1445 / 2024-May-13
شهدای امروز
باقرعلي كاردگر
محمودرضا جغتايي
سيد عليرضا سجادپور
محمد ملاطايفه
محمدكاظم زارعي
علي رضا(خسرو) حاج ابراهيم تهراني
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll