در حالي كه به عمليات مهم و حساسي نزديك مي شويم احساس غريبي دارم، نمي دانم چه خواهد شد. همگي اميدواريم انشاءالله ضربه مهلكي به دشمن وارد نماييم. حال خوشي بر بچه ها حاكم است، از ته دل خوشحالند و شادي مي كنند. انگار منتظرند كه در راه حق به شهادت برسند و بدنشان تكه تكه گردد. خدايا! اينها چقدر مخلصند؟! انگار اگر ساعت ها گريه كنند باز اشك چشم هايشان جاري است، خسته و دل مرده نمي شوند، هيچ چيز غير از رسيدن به لقاءالله اينها را اقناع نمي كند. بعضي از آنها انگار آمده اند كه جامه شهادت بر تن كنند و من در ميان آنها احساس غربت و بي كسي مي كنم. انگار اينها با ملائكه ارتباط دارند. برخي آنقدر بر سينه هاشان مي زنند كه از حال مي روند، بعضي اصلاً روز و شب ندارند و منتظرند كه عمليات شروع شود و در راه رسيدن به دوست هرچه دارند، بدهند. آري، اين لحظه نيز كه براي من لحظه موعود بود فرا رسيد، الان ساعت 10:30 شب هفدهم مي باشد، همه نيروها آماده عملياتند. مسوولين گردان و فرماندهان گروهان با توضيحاتي كه در مورد منطقه عملياتي دادند، نيروها را توجيه نمودند. ديروز عصر، چهار نفر از برادراني كه براي شناسايي منطقه رفته بودند زخمي شدند. خداوند توفيق دهد همگي ما خوب بجنگيم و دشمن را نابود كنيم.
خداوند به ما صفاي دل، معرفت، شجاعت، عشق و بينش عنايت كند تا در راهي كه در جهت او برگزيده ايم حركت كنيم.
22 مهر 1403 / 9 ربيعالثاني 1446 / 2024-Oct-13